شباهت‌های ربیعی و حسینی در حرفه مربیگری

وصال روحانـی
روزنامه‌نگار


ذوب‌آهن با سرمربیگری محمد ربیعی با کسب یک برد و چهار تساوی و یک باخت پا به این دیدار می‌گذارد و آلومینیوم هم که سرمربی‌اش مجتبی حسینی است، در شش دیدار خود به یک برد و سه تساوی و دو باخت دست یافته است. ربیعی که مثل حسینی دومین فصل حضورش در فولادشهر را تجربه می‌کند، مربی مسلطی است ولی با وجود هشت سال جوان‌تر بودن از حسینی 50 ساله، روحیات تهاجمی ندارد. البته او یک مربی تدافعی صرف نیست و در تیم‌های قبلی‌اش هم بارها با جذب مهاجمان نام‌آشنا وظیفه گلزنی را به آنها و‌ هافبک‌های تهاجمی آن تیم‌ها می‌سپرد. با این حال رسیدن ذوب‌آهن به چهار تساوی در شش مسابقه‌ ابتدایی‌اش، یک بار دیگر نشان می‌دهد که او مثل بسیاری از مربیان لیگ برتر، ابتدا ترجیح می‌دهد که تیمش گلی نخورد و اگر امکان‌پذیر شد، گلی را هم به ثمر برساند.
 
چیزی به کارنامه فنی آنان اضافه نشده است
طی بهار سال گذشته که فدراسیون فوتبال به دنبال یک سرمربی جدید برای تیم ملی «امید» می‌گشت و سرانجام رضا عنایتی را انتخاب کرد و با این گزینش ناکامی‌های بزرگی را متحمل شد، نام سرمربیان هر دو تیم ذوب‌آهن و آلومینیوم هم جزو نفرات مورد نظر فدراسیون مطرح شد. اینکه فدراسیون آنها را نخواست یا آنها به فدراسیون نه گفتند، تا حدی مبهم است اما استمرار حضور این دو مربی در صحنه لیگ، اگرچه بر درآمد و پول‌شان افزوده است اما به لحاظ فنی و دستاوردهای ورزشی چیزی را بر رزومه آنها اضافه نکرده است چراکه بر اثر ایستایی فنی و روش‌های احتیاط‌آمیز هر دو مربی، هنوز هیچ‌یک از تیم‌های بزرگتر و نامدارتر لیگ اشتیاقی به استخدام آنها نشان نداده‌اند و اگر روند متوسط ماندن آنها به همین شکل باقی بماند، در سال‌های پیش‌رو نیز چنین اشتیاقی را به چشم نخواهیم دید.
 
مشکل مشترک؛ ضعف در گلزنی
در این فصل مرتضی تبریزی، مهاجم اسبق ذوب‌آهن پس از هفت فصل دوری از این تیم و پوشیدن پیراهن چهار تیم دیگر دوباره به جمع ذوبی‌ها پیوسته. او که شم گلزنی قبلی‌اش را تا حدی از دست داده، نتوانسته مشکلات تهاجمی آنها را حل کند و به همین سبب ذوب‌آهن فقط چهار گل به ثمر رسانده و تفاضل گل‌اش به سبب چهار گل‌خورده، صفر است. خط آتش آلومینیوم از این هم ضعیف‌تر عمل کرده و به سه گل‌زده اکتفا کرده که معدل نیم گل‌زده در هر بازی را به دست می‌دهد. تیم حسینی با خوردن شش گل، توان تدافعی کمتری را هم در مقام قیاس با ذوبی‌ها از خود بروز داده و شاید پرسروصداترین ناکامی‌اش در این فصل روزی شکل گرفت که در اراک 2 بر صفر به پرسپولیس باخت.
 
آیا این همه می‌ارزد؟
در این شرایط، حسینی می‌داند اگر هر چه زودتر خط حمله تیمش را احیا نکند، به دردسرهای بزرگتری خواهد افتاد. این یک واقعیت مسلم و اصل آشکار است که هیچ تیمی «همیشه متوسط بودن» را برنمی‌تابد و دیر یا زود مربیانی را که موجد این وضعیت‌اند و اکتفا به حداقل‌ها را در دستورکار خود دارند، جواب خواهند کرد و به مربیان تهاجمی‌تر و ریسکی‌تری روی خواهند آورد. شاید گفته شود که برای تیم‌هایی مثل ذوب‌آهن و آلومینیوم ایستادن در اواسط جدول و ابقا در لیگ برتر هم دستاورد قابل قبولی به شمار می‌آید ولی چون هزینه تیمداری در لیگ برتر در صورت بیشترین صرفه‌جویی هم از 180 میلیارد تومان در هر فصل کمتر نیست، سرانجام روزی خواهد رسید که مدیران دو باشگاه از خود بپرسند، آیا ابقای صرف در لیگ این همه می‌ارزد؟

جستجو
آرشیو تاریخی