ی‌ثباتی و تزلزل

نقطه شکست استقلال آشکار شد

 

سؤال این است که چرا پرسپولیس با وجود قطع همکاری با سرمربی سابق خود و گماردن اوسمار روی نیمکت در نهایت به عنوان قهرمانی دست یافت اما استقلال با وجود ثباتی که روی نیمکت خود داشت در نهایت موفق به کسب عنوان قهرمانی نشد؟!
در اینکه روز آخر اشتباه مهلک داور عمیقاً به سود پرسپولیس رقم خورد و این تیم را به قهرمانی لیگ برتر رساند، شک و تردیدی وجود ندارد اما پرواضح است که اوسمار در قامت سرمربی در اندک زمانی موفق شد تحولات بزرگی در این تیم ایجاد کرده و با ایجاد ساختاری جدید در بخش هجومی حال و هوای این تیم را نسبت به نیم فصل اول بهبود بخشید و از نظر تاکتیکی منشأ تحول شد. اوسمار از همان روزهای آغازین حضورش در پرسپولیس به عنوان سرمربی در کنار زمین پرحرارت ظاهر شد و علاوه بر آن موفق شد در بخش تاکتیکی تغییرات قابل توجهی در شکل بازی تیمش ایجاد کند چه بسا اگر در جام حذفی با بدشانسی مواجه نمی‌شد، می‌توانست هر دو جام را صاحب شود. اوسمار به واقع از لحاظ فنی مربی قابل قبولی در باشگاه پرسپولیس بود و با اندیشه‌ها و داشته‌های خودش توانست تغییرات محسوسی را در این تیم ایجاد کند تا سرخ‌ها از جدایی گل‌محمدی لطمه نخورند اما به واقع چرا استقلال با وجود داشتن ثبات به این نقطه نرسید و نتوانست امتیازات بیشتری کسب کند تا در نهایت برسکوی نخست تکیه بزند؟ اشتباهات داوری شاید از نگاه استقلالی‌ها مؤثر باشد که قطعاً هست اما نباید از برخی واقعیت‌ها در استقلال غافل بود که همچون عاملی بازدارنده مانع از قهرمانی آبی‌ها شد. استقلال از ابتدای فصل با وجود اینکه خوب نتیجه می‌گرفت هیبت یک تیم متحد را در خود نداشت. دعواهای ادامه‌دار نکونام و خطیر و از سویی مجادله ناتمام بر سر اینکه تیم نیاز به بازیکن جدید دارد به استقلال آسیب‌های بسیاری وارد کرد. نکونام از یک سو معتقد بود که تیم نیاز به بازیکن جدید دارد و از سوی دیگر خطیر اعتقادی به این ایده نداشت و بازیکنان را برای رسیدن به قهرمانی کافی می‌دانست.
این جر و بحث‌ها به طرز مشهودی بر پیکره تیمی استقلال نیز آسیب وارد کرد و سبب دوگانگی فکری میان بازیکنان هم شد؛ بازیکنانی که به واقع تا آخر فصل نفهمیدند که درحد و اندازه این تیم هستند یا نه؟!
از اینها گذشته استقلال مشکلات دیگری را هم در بخش‌ها و لایه‌های زیرین خود داشت که آسیب‌رسان بود. مهم‌ترین چالشی که در استقلال دیده شد ماجرای بی‌ثباتی درجایگاه سرپرستی بود. گرچه اتحاد قابل قبولی میان اعضای کادر فنی استقلال وجود داشت اما مدیران این باشگاه هرگز موفق نشدند فردی را درکنار نکونام قرار دهند که هم مورد تأیید سرمربی باشد و هم اینکه از کارایی کافی بهره ببرد.
در واقع افرادی در این پست گمارده شدند که یا نکونام آنها را قبول نداشت، یا از لحاظ توانایی سطحی نازل داشتند و یا اینکه مورد تأیید بالادستی‌ها نبودند. استقلال در بخش رسانه‌ای خود نیز با مشکلات متعددی مواجه بود؛ آنجا سرمربی یک تیم نیاز مبرم دارد که در کنار خود فردی را داشته باشد که در پستی و بلندی‌ها کمکش کند و از لحاظ رسانه‌ای مشاوره‌های مناسبی به او بدهد، اما در این پست نیز ثبات وجود نداشت که تزلزل در این حوزه اثربخش نیز لطمه‌های ویران‌کننده‌ای به باشگاه استقلال وارد ساخت.
همین موارد به ظاهر جزئی در واقع برای استقلال تبدیل به پاشنه آشیل شد تا جواد نکونام در فصلی که رکورد بیشترین امتیاز به دست آمده از سوی تیم دوم لیگ را در تمام ادوار شکست، در نهایت نتواند جام قهرمانی را صاحب شود. شاید اگر پیش از شروع فصل قبل درباره همه این موارد برنامه‌ریزی و توافق می‌شد استقلال هرگز با چنین چالشی بزرگی روبه‌رو نمی‌شد اما بی‌تفاوتی مقابل جزئیات مهم استقلال را در وضعیتی کاملاً بغرنج و اتاقی تاریک قرار داد.
حالا در آستانه فصل جدید این پرسش اساسی مطرح است که به واقع آیا قراراست همان مشکلات فصل قبل دوباره در استقلال تکرار شود یا اینکه با یک برنامه‌ریزی مناسب و هماهنگی میان سرمربی و ارکان باشگاه استقلال همه این مشکلات مرتفع خواهد شد؟!
اگر مدیران استقلال روی این موارد حساس نباشند و ثبات ایجاد نکنند استقلال فصل آینده نیز آسیب خواهد دید و با بحران مواجه خواهد شد.

جستجو
آرشیو تاریخی