دیوانه از قفس پرید
سعید آقایی
روزنامهنگار
برای او فوتبال یک بهانه بود. بهانهای برای برونگرایی مفرط. برای جنجال و هیاهو. برای پرخاش و حمله. مردی که از فوتبال تنها درگیریهایش را دوست داشت و در آن استاد بود. میگویند مربیان همیشه سلوک دوران بازیگری خود را به شکل تغلیظ شده روی نیمکت بروز میدهند اما آنچه ساپینتو روی نیمکت استقلال ارائه داد، به اندازهای غلیظ بود که با هر کاتالیزوری هضم نمیشد! ساپینتو را از دوران بازیگریاش در تیم ملی پرتغال به یاد داریم. مهاجمی عصیانزده و جنجالی که هیچگاه به اوج نرسید. اما او روی نیمکت تصویر تازهای از خود ارائه داد که همه باور کنند آن مهاجم جنجالی و پرخاشگر دیروز، خیلی هم جنجالی نبود! در حقیقت قیاس ساپینتو بازیکن با ساپینتو مربی حتی ما را به این نتیجه میرساند که مهاجم یک دهه پیش پرتغال ستارهای آرام بوده!
ساپینتو با این روحیه با استقلال به کرانه موفقیت و آرامش نرسید و قرار نبود برسد چرا که آقای سرمربی تنها چیزی که نداشت، آرامش بود. پایان زهرماری فصل با دبل شدن مقابل رقیب دیرینه و از کف دادن دو جام شاید بدترین پایانبندی برای سکانس آخر نمایش مرد پرتغالی بود. نمایشی با عنوان «دیوانه از قفس پرید».