عناوین این صفحه
جستجو بر اساس تاریخ
نظرسنجی
شماره : 6670 /
۱۳۹۹ پنج شنبه ۱۸ دي
|
یک قرن با ورزش ایران ( 1400- 1300)
مهدی زارعی
ورزش ایران برخلاف بسیاری از نقاط دنیا، نقطه صفر ندارد. اگر انگلیسیها میتوانند روز و ماه دقیق قانونمند شدن ورزشهای مختلف را با توجه به اسناد اعلام کنند و اگر آلمانیها و برزیلیها میتوانند به شکلی کاملاً دقیق بگویند که چه زمانی اولین توپ فوتبال وارد کشورشان شده است، ما ایرانیها ناچاریم بسیاری از اطلاعات تاریخی ورزش خود را به شکلی تخمینی اعلام کنیم.
داستانهای مربوط به فوتبال بازی کردن کارکنان سفارت بریتانیا در ایران را بسیاری شنیدهایم و اینکه چگونه بازی فرنگیها مورد توجه جوانان عصر قجری شد. حتی اسامی بسیاری از کارمندان بریتانیایی سفارتخانه این کشور در منابع ما نیز وجود دارد اما کسب اطلاعات دقیق درباره افرادی که اولینها را وارد ایران کردند، نیازمند مکاتبات و نامهنگاریهای فراوان با کشورهایی است که به نوعی با ورزش ایران در ارتباط بودهاند. اتفاقی که تا کنون رخ نداده و تا امروز هم ارادهای برای انجام آن وجود نداشته است.
آنچه از این هفته در این صفحه مشاهده میکنید، نگاهی است به یک قرن ورزش نوین ایران. ورزشی که پیش از سال 1300 به شکلی محدود آغاز به کار کرده بود. بعدها و در دهههای نخست خود، با سرعت رشد کرد و بعدها به دلایل مختلف از این شتاب کاسته و در برخی از دههها به کلی متوقف شد. مرور لحظات مهم ورزش ایران در قالب تصاویر و اسناد میتواند ما را بهتر با جایگاه خود در ورزش جهان آشنا کند. اینکه کجا بودیم و اکنون کجا هستیم و در آینده در چه جایگاهی خواهیم بود؟
استارت دوومیدانی در ایران
تا قبل از آشنایی ایرانیان با دوومیدانی مدرن، دویدن به جای تفریح و ورزش، تخصصی بود که تنها برای پادشاهان و اشراف مورد استفاده قرار میگرفت. برای مثال پیترو دلاواله جهانگرد ایتالیایی دوران شاه عباس صفوی درباره « شاطر»ها که به پادشاهان خدمت میکردند، نوشت: «شاطر وظیفه نامهرسانی را برعهده دارد و به علاوه، جلوی اسبان حرکت میکند و کلاه پردار بر سر و زنگولههایی بر کمر دارد که در موقع حرکت، صدا میکنند و مردم با شنیدن آن کنار میروند. پاهای این افراد کاملاً برهنه و لباس آنان فقیرانه است و چنان با سرعت میدوند و به قدری در روز راه میروند که اگر بخواهم آن را شرح دهم، تصور خواهید کرد افسانهپردازی میکنم.»
اما دوومیدانی به شکل نوین را «میرمهدیخان ورزنده» در ابتدای دهه 1300 شمسی به ایرانیان معرّفی کرد و نخستین آموزشهای دوومیدانی را به دانشآموزان مدارس انجام داد تا دوومیدانی نیز به شکلی آکادمیک کار خود را در ایران آغاز کند. چندی بعد، وزارت معارف تصمیم به برگزاری جشنوارهای سالانه برای دانشآموزان گرفت. مسابقات این جشنواره بیشتر بر پایه رشتههای معرفی شده توسط ورزنده بود؛ رشتههایی چون دوومیدانی، شمشیربازی و حرکات ژیمناستیک.
هنوز اولین دهه شمسی به نیمه نرسیده بود که یک بار دیگر ارتباط ورزشکاران ایرانی و بریتانیایی موجب برگزاری مسابقه بین آنها شد؛ این بار در مسابقاتی به نام «المپیک ایران» که بین اعضای سفارتخانه بریتانیا و ورزشکاران ایرانی برگزار شد. دوومیدانی یکی از مهمترین آیتمهای المپیک ایران بود. این رقابتها هم در میدان مشق برگزار گردید.
مصائب میرمهدیخان ورزنده
میرمهدی ورزنده پدر ورزش نوین ایران در یادداشتهایی که در نشریه تعلیم و تربیت به چاپ رسید، سوابق خود و چگونگی آغاز ورزش در ایران و موانع موجود را تشریح کرد:
«پس از اتمام دوره دارالمعلمین ژیمناستیک بروکسل تقریباً دوازده سال قبل در زمان سفارت آقای احتشامالسلطنه وارد اسلامبول (استانبول فعلی) شده و به استحضار ایشان مدیریت دارالمعلمین ورزش اسلامبول را به بنده واگذار میکردند چون تغییر تبعیت (تابعیت) را برای من تکلیف مینمودند قبول نکرده و برای ادای وظیفه شاگردی که مدتها تحصیلاتم در آنجا بوده اظهار مینمودم که بدون تغییر تبعیت یک سال برای خدمت حاضرم. لیکن بدون تغییر تبعیت نپذیرفته و از آنجا با قلب پر از شعف و امید خدمت به وطن عزیز خود یعنی ایران به تهران وارد شدم چون میدانستم که ملجأ اهالی و ترقی هر ملت منوط به توسعه و تکمیل معارف آن است، قبلاً با دیپلمهای خود حضور وزیر معارف وقت شرفیاب شده.
پس از تعارف زیاد سؤال فرمودند که مقصودتان چیست. بنده بدواً شرح مختصری از ورزش عرض و اهمیتی را که در دنیا حائز شده به عرض رسانده و شاهد زحمات و معلومات خود را ارائه دادم. پس از تشویقات زیاد فرمودند من شما را به وزارت داخله توصیه مینمایم که در ژاندارمری مشغول باشید. بنده هم جز قبول وظیفه نداشتم و با دریافت کاغذ توصیه به ژاندارمری رفتم. آنجا هم جواب این شد که «نقداً به وجود معلم ورزش احتیاج نداریم.»
خلاصه هر دری را زدم جواب منفی به دست آمد. در عوض تشویق تمسخر هم کرده، میگفتند: «مرد حسابی تو هم رفتی فرنگ چیز برای ما یاد گرفتی. جیم بلاستیک هم چیز شد که تو تحصیل کردهای و از این راه میخواهی به وطن خدمت کنی؟»
اما بنده در مقابل این تمسخرها دلایل فنی اقامه کرده و از جواب خودداری نمیکردم با یک عزم راسخ به هر نقطه که میرسیدم اظهار حیات کرده دعوت به ورزش مینمودم تا در خدمت چند نفر از اطبا محترم و معظم شهر سابقه پیدا کرده ژیمناستیک (ماساژ) را ترویج نموده به کار انداختیم و در حقیقت علیالعموم اطبای محترم با کمال خوشوقتی اعلامیه بنده را تلقی فرموده مریضهای ضعیف و (پارالتیک) خود را که احتیاج به ماساژ داشتند نزد اینجانب میفرستادند. کم کم عوام هم فهمیدند که ماساژ یعنی مالش طبی پر بیاهمیت نیست. (حالا که دوازده سال از آن دوره گذشته علیالعمومی میدانند که ماساژ یکی از مهمترین شعب طبی و دکترهای مخصوص این فن باید سه سال در دارالفنونهای خارجه درس بخوانند) در عین حال (ژیمناستیک اکتیو) نیز تبلیغات میشد تا روزی به مدرسه الیانس فرانسه حضور به هم رسانیده کنفرانس مختصری راجع به فواید ورزش ایراد کردم. در نتیجه ده نفر از شاگردان حاضر به ورزش شدند ولی چون از همه جهات صدای مخالفت و انتقاد میشنیدند پس از دو ماه ورزش را تعطیل نمودند.
از آنجا به مدرسه سنلوئی رفتم چون بودجه نداشتند مجاناً حاضر برای کار شدم و مدت شش ماه درس را مداومت دادم. در این موقع مدرسهای به اسم سپهر از طرف فارغالتحصیلهای مدرسه دارالفنون تأسیس شده و بنده را با ماهی هشت تومان حقوق رأی معلمی ورزش دعوت نمودند و این بنده نیز چون مقصود اصیلم خدمت به نوباوگان وطن عزیز و جز دعوت به ورزش و ادراک فضائل این فن منظوری نداشتم قبول نمودم. پس از چهار ماه در جشن سالیانه معارف در دارالفنون کنفرانس مفصلی راجع به ورزش و اهمیت آن جهت محصلین ایراد کردم و در ختم کنفرانس با محصلین مدرسه سپهر مشغول عملیات ورزش شدیم و در اختتام کار وزیر محترم معارف آقای حکیمالملک با نهایت مهربانی در جلو حضار دست مرحمتی داده و با یک نشان علمی درجه دوم مفتخرم فرمودند و از آن ساعت با حقوق چهل تومان به معلمی ورزش مدارس دولتی مأمورم فرمود. از آن تاریخ به همت آقای حکیمالملک هفتهای دو ساعت در مدارس ورزش شروع شده و در سایه توجهات ایشان روز به روز توسعه یافته و مبدأیی برای شروع ورزش فنی در ایران به اسم آن وزیر محترم در تواریخ ثبت گردید.
بالاخره آقای ابوالفضل خان صدری را به معاونت خود پیشنهاد و آقای حکیمالملک با همراهی و لطف سرشار قبول فرمودند و در وزارت مرحوم ممتازالملک نیز مساعدت و تشویقی که شد این بود.
در مواقع قحطی بنده پیشنهاد نمودم که برای فلک زدگان شبستر با ورزش جشن گرفته و عواید آن را به آنجا بفرستیم. وزیر محترم همراهی فرموده و امر فرمودند که تمام شاگردان مدارس در این امر خیر شرکت جویند و در عمارت مسعودیه یعنی محل حالیه وزارت معارف مبلغ دویست و سی تومان برای فقرای شبستر جمع شد و در این جشن وزیر وقت بنده را با یک نشان علمی درجه اول تشویق فرمودند و در وزارت حضرت آقای نصیرالدوله وزیر محترم معارف تعلیم این فن بیشتر مورد توجه افتاده و بر کالبد بی جان ورزش روحی تازه دمیده شد و حسبالامر وزیر وقت برای چهل مدرسه دولتی معلم تهیه و مشغول کار شدند و برای تشویق بیست تومان به بنده و بیست تومان به آقای صدری اضافه حقوق مقرر فرمودند و نیز در عهد وزارت حضرت آقای حاجی محتشم السلطنه عطف توجه کاملی به ورزش شده و آقای میرزاعلی اکبرخان داور رئیس محترم معارف فوقالعاده همراهی فرمودند.
از آن جمله در جشن کلوب ژیمناستیک به دستور ایشان محصلین مدارس هم حاضر و حسبالامر بندگان حضرت اشرف محصلین مدرسه نظام هم شرکت جسته و ورزش ایران کم کم پا به مدارج عالیه گذاشت. اخیراً در تحت توجهات وزارت معارف و رؤسای محترم آن وزارتخانه ورزش فوقالعاده اهمیت پیدا کرده و بنا به پیشنهاد اداره تفتیش و حکم وزارت جلیله روزهای دوشنبه بعد از ظهر عموم مدارس ابتدایی تعطیل شده و تحت نظارت آقای صدری و معلمین ژیمناستیک مانند اروپا به خارج شهر برای گردش و بازی میروند و نیز ورزش در تمام مدارس اجباری و محصلین مدارس مجبورند در امتحان نمره داشته باشند. در این اواخر از اداره تفتیش پیشنهادی تهیه و تقدیم کردند که بر طبق آن یک کلاس تعلیم ورزش در مدرسه دارالفنون با پروگرام (برنامه) ذیل تصویب شد که در آخر هر سال معلم تازه تهیه شده و در سایه این مؤسسه وزارت جلیله موفق به اصلاح نسل و نژاد ایرانی گشته سلولهای عصبی و عضوی اطفال را تربیت نموده و برای آتیه ایران اشخاص صحیحالبنیه و صحیحالاخلاق تهیه نماید. معلوم است اشخاصی که سلسله اعصاب و قوای دماغیه آنها در روی یک اسلوب اساسی به حد رشد رسیده و بدن آنها ورزیده و متحمل همه نوع کارهای شاقه بوده و هر کدام از اعضایشان به حالت طبیعی انجام وظیفه و کار نماید دارای یک فکر سلیم و به همه نوع ترقیات قابل و به انجام مقاصد و آمال خود موفق خواهد بود.
مواد پروگرام مدرسه ورزش به قرار زیر است:
1. عملیات ورزش. 2. بازیهای تربیتی. 3. نظریات و تاریخ ورزش. 4. اسپور (فوتبال، اسکریم، بوکس، تنیس، شناوری، والبول، دیسک پراندن، نیزه پراندن). 5. تشکیلات بوی اسکاتی پیشاهنگی. 6. علم وظایفالاعضا. 7. حفظالصحه
کامل.
هاکوب کورکچیان
سالهای آغازین حکومت پهلوی همزمان بود با قدرتگیری حکومت سوسیالیستی شوروی. روسها برای کسب وجهه در بین ملتهای جهان، بسیاری از قراردادهای دوران تزاری را لغو کردند. از طرف دیگر اجازه دادند که بسیاری از متولدین این کشور که اصلیتی غیر روسی داشتند، به کشورهای خود بازگردند.
در بین متولدین سال 1301 میتوان به «هاکوب کورکچیان» اشاره کرد که در استان خارکف واقع در اوکراین امروزی به دنیا آمد. برادر کوچکتر او لئون نیز دو سال بعد از او در خارکف متولد شد. بعدها خانواده کورکچیان راهی ایران شدند و این دو برادر به دو تن از نخستین چهرههای درخشان وزنهبرداری ایران بدل گشتند. هاکوب در سال 1323 در تهران و در دسته میان وزن مسابقات قهرمانی ایران به رکورد 252 کیلوگرم دست یافت و عنوان سوم کشور را از آن خود کرد. وی در سالهای 1324 و 1325 افزایش چشمگیری در رکوردهای خود داشت و موفق شد دو بار پیاپی قهرمان ایران شود.
رکورد او در مجموع حرکات یکضرب، دوضرب و پرس در سال اول 293/5 کیلوگرم بود و یک سال بعد در مسابقات قهرمانی کشور در اصفهان، او در دسته میان سنگین شرکت کرد و رکورد 360 کیلوگرم را از آن خود کرد. برادر او لئون هم بعدها دو بار قهرمان ایران و یک بار قهرمان آسیا شد.
تأسیس باشگاههای «اسپورت ارامنه» و «طوفان»
تا سال 1301 کلوب طهران تنها تیم سرشناسی بود که میتوانست در برابر تیمهای انگلیسی مقیم طهران عرض اندام کند اما در فاصله دو سال بعد از شکلگیری این تیم، تعداد علاقهمندان به فوتبال در پایتخت ایران به اندازهای افزایش یافته بود که میشد از بین این فوتبالیستها، تیمهای قدرتمند دیگری نیز تشکیل داد. از اتفاقات مهم سال، شکلگیری «کلوپ اسپورت ارامنه» بود که در آن، فوتبالیستهای ارمنی از جمله پل، ژرژ، هراند گالوستیان و آرشاک توپ میزدند. یک سال بعد، هامبارسون دیگر مهره شناخته شده فوتبال طهران نیز به این جمع اضافه شد. با گذشت زمان، کلوپ اسپورت ارامنه از مهرههای مسلمانی مثل مظاهری و بلورفروشان نیز استفاده کرد. اسپورت ارامنه از جمله تیمهایی بود که بازیکنان آن در قالب نخستین تیم منتخب طهران، در سال 1305 راهی بادکوبه شوروی شدند و با تیمهای روس مسابقه دادند. یک دهه بعد، اسپورت ارامنه در سال 1316 منحل شد و با پایان جنگ جهانی دوم، برخی از ستارههای فوتبال ارامنه از قبیل برادران آرتن، بخشی و ژرژ نعلبندیان ایران را ترک کردند و راهی ارمنستان شوروی شدند. در سال تأسیس اسپورت ارامنه، تیم دیگری نیز در طهران آغاز به کار کرد. در ترکیب کلوپ تازه تأسیس «طوفان» بازیکنانی چون علی کنی، رضاقلی کلانتر، سیفالله آهن، حسن ماسیست و حسن کریمی حضور داشتند. از بین این بازیکنان، بعدها علی کنی رئیس فدراسیون فوتبال شد. برای مقایسه باید یادآور شد که تیمهایی مثل دینامو مسکو (شوروی و بعدها روسیه)، راپید بخارست (رومانی)، ویارئال (اسپانیا)، الچه (اسپانیا)، گنجرلر بیرلیگی (ترکیه)، سلتاویگو (اسپانیا)، هاپوئل (رژیم صهیونیستی)، لکوموتیو مسکو (روسیه)، کروتونه (ایتالیا) و... همگی به فاصله چند ماه قبل یا بعد از اسپورت ارامنه و طوفان تأسیس شدند و همچنان به فعالیت خود به شکل حرفهای ادامه میدهند.
قهرمانی بانک شاهنشاهی در مسابقات سالانه فوتبال
یک بار دیگر، رقابتهای سالیانه مؤسسههای انگلیسی در زمین میدان مشق برگزار شد. در این مسابقات که با حضور بانک شاهنشاهی، تلگرافخانه، سفارتخانه و کنسولگری انگلیس انجام گرفت، تیم فوتبال بانک شاهنشاهی موفق شد با برتری مقابل سایر رقبا، عنوان قهرمانی را از آن خود سازد. این تیم، یک سال بعد نیز عنوان قهرمانی خود را تکرار کرد.
نخستین مغازههای دوچرخهسازی در ایران
برخلاف رشتههایی چون کشتی و دوومیدانی، ورزشهایی مثل دوچرخهسواری در هنگام ورود به ایران با مخالفت اقشار سنتی و قشری روبهرو شدند. نخسین دوچرخهها را کارکنان سفارت بریتانیا در اواخر دوره قاجار به ایران آوردند و ایرانیان در آغاز از این وسیله دوری کردند زیرا از نظر آنها امکان نداشت که یک انسان بتواند تعادل خود را بر روی دو چرخ حفظ کند. آنها اعتقاد داشتند که دوچرخهسواران برای حرکت از «موجوداتی نامرئی» و « اجنه» کمک میگیرند! اما با گذشت زمان، عقاید سنتی در برابر مدرنیته عقبنشینی کردند. کم کم افرادی به این ورزش علاقهمند شدند و شخصی به نام «حسین آقا شیخ» اولین مغازة دوچرخهسازی و کرایة دوچرخه را در شمسالعمارة تهران تأسیس کرد. اندکی بعد، یک ارمنی به نام «دادیک» مغازة دیگری در خیابان منوچهری تهران باز کرد و با افزایش علاقه جوانان به ورزش دوچرخهسواری، دوچرخهسازیها یکی پس از دیگری در کشور تأسیس شدند.
پرویز خسروانی
یک قرن قبل، مردان کلیدی تاریخ باشگاه تاج در فاصله یک سال پس از یکدیگر متولد شدند. روز دوم مهر 1300، روز تولد علی داناییفرد بود و یک سال بعد، در روز 4 مهر 1301 پرویز خسروانی در تهران متولد شد؛ مردی که در سال 1324 و در روز تولد خود، باشگاه دوچرخهسواران را تأسیس کرد. خسروانی در خانوادهای متنفذ رشد کرد. برادر او شهابالدین خسروانی نماینده مجلس بود و عطاءالله خسروانی دیگر برادر او نیز دبیرکل حزب ایران نوین بود.
پرویز هم در 19 سالگی وارد دانشکده افسری شد و در حالی باشگاه دوچرخهسواران را تأسیس کرد که به گفته خودش: «من با این دوچرخه که مرحمتی شاهنشاه است، کارم را آغاز کردهام.» او چندی بعد، نام تیم خود را به تاج تغییر داد. سیاستی برای استفاده بیشتر از امکانات دربار در راه گسترش فعالیتهای باشگاه خود.
خسروانی در سال 1343 فرمانده ژاندارمری استان مرکزی شد و سه سال بعد به ریاست سازمان تربیت بدنی رسید. هرچه قدرت او افزایش پیدا میکرد، مخالفان او نیز بیشتر میشدند و اتهامات وارده به او متنوعتر. در دوران ریاست او بود که باشگاه شاهین منحل شد و بسیاری او را عامل این امر دانستند. باشگاه شعاع هم در همان دوران انحلال خود را اعلام کرد و دلیل آن را تبعیضهای مالی اعلام کرد که بین باشگاه تاج و سایر باشگاهها وجود داشت.
در بحبوحه انقلاب، خسروانی در مظان اتهامهای فراوانی قرار گرفت. از جمله موضوع خروج 53 میلیون تومان ارز از مملکت که در روزنامه کیهان منتشر شد اما توسط او تکذیب شد. کیهان ورزشی نیز به نقل از تاجنامه 16 آذر همان سال، ثروت خسروانی را یک میلیارد تومن اعلام کرد.
با این حال، نخستین کسانی که برای دستگیری او اقدام کردند، ورزشکارانی از باشگاه تاج بودند. پرویز بادپا بوکسور تیم ملی با اسلحه به خانه خسروانی رفت تا او را دستگیر کند اما خسروانی با مخفی شدن در بین درختهای باغ خود، موفق به فرار شد.
به مرور و پس از گذشت چند دهه، دیدگاههایی که نسبت به خسروانی وجود داشت تعدیل شد. تا جایی که جعفر کاشانی بازیکن اسبق باشگاه شاهین، خدمات خسروانی به ورزش ایران را به مراتب بیشتر از دکتر عباس اکرامی مؤسس باشگاه شاهین دانست.
خسروانی سالهای پایان عمر خود را در غربت و فقر سپری کرد. تا جایی که یکی از مربیان داخلی برای او کمکهای نقدی میفرستاد. خسروانی همواره آرزو داشت که پس از مرگ در ایران دفن شود.
وی در 18 مرداد 1394 در لندن از دنیا رفت اما به دلیل نقشی که در کودتای 28 مرداد ایفا کرد، امکان دفن او در ایران هرگز مهیا نشد.
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|
ویژه نامه | آرشیو