تغییر نسل در جمع «یوزها» مستلزم اقدامات جدی‌تری است

سهم ناکافی لیگ برتر در تیم ملی

وصال روحانی
روزنامه‌نگار


نتایج ضعیفی که اکثر تیم‌های برتر فوتبال آسیا روز پنجشنبه گذشته در شروع مرحله سوم انتخابی جام جهانی 2026 در این قاره گرفتند، سبب شد این نکته به درستی دیده نشود که ایران نیز در ورزشگاه فولادشهر مقابل تیم درجه چهارمی قرقیزستان هم بد بازی کرد و هم نتیجه ضعیفی گرفت.
برد یک-صفر در این مسابقه اگرچه سه امتیاز را در شروع دیدارهای طولانی این مرحله به حساب یوزها ریخت اما آنها طی 90 و اندی دقیقه هم سردرگم و غیرمنسجم بازی کردند و هم تک‌گل‌شان نه محصول یک کار تاکتیکی از قبل تعیین شده بلکه واکنش ناکامل دروازه‌بان رقیب روی شوت از پشت 18 قدم امید نورافکن و ضربه‌ای فرصت‌شناسانه از سوی مهدی طارمی روی توپ ریباند شده بود. وقتی امیر قلعه‌نویی سرمربی ایران در فهرست 26 نفره انتخابی خود جایی به مسن‌هایی مانند احسان حاج‌صفی و رامین رضاییان نداد و نام چند جوان شاغل در لیگ برتر کشورمان را در این لیست آورد، عده‌ای به این باور رسیدند که او واقعاً در پی جاری کردن خونی تازه در رگ‌های تیم ملی است. امیرخان البته به چند نفر از این جوانان در مسابقه فولادشهر بازی هم داد اما ادغام شدن آنها با مسن‌ترها و نفرات قبلی تیم ترکیب ناهمگونی از آب در آمد و ایران اصلاً در اندازه‌های لازم ظاهر نشد. می‌توانیم بهانه بیاوریم که قطر، قهرمان هر دو دوره اخیر جام ملت‌های آسیا به امارات باخت، استرالیا هم کارش را با یک شکست شروع کرد و کره جنوبی، عربستان و اردن هم به نتایجی بهتر از تساوی مقابل رقبای درجه دوم و سوم خود نرسیدند و ازبکستان، دیگر همگروهی ما نیز با اقبالی بلند از دست تیم کوشنده کره شمالی (که یک پنالتی را از دست داد) فرار کرد و یک-صفر برنده شد اما واقعیت امر این است که یاران علیرضا بیرانوند هم جزو گروه «نه چندان خوب»‌های مسابقات پنجشنبه شب در گستره آسیا بودند.
 
آیا این تغییر نسل است؟
کسی نمی‌داند در افکار «ژنرال» چه می‌گذرد اما او یک بار دیگر به لژیونرها و افرادی روی آورده که درحال حاضر اصلاً تیم ندارند و بر سر نخواستن‌شان دعواست (نمونه‌ها: سامان قدوس و علیرضا جهانبخش) یا تیم دارند اما مدتی است که از جریان مسابقات دور هستند و به تبع آن از آمادگی مطلوب بی‌بهره‌اند (نمونه: علی قلی‌زاده که اگرچه اخیراً یکی دو بازی برای لخ‌پوزنان لهستان انجام داده اما در یک سال و اندی اخیر در 80درصد اوقات مصدوم و ناآماده و حاشیه‌نشین بوده است). همه اینها ناظران را به طرح این سؤال وا می‌دارد که واقعاً سهم لیگ ایران در ترکیب اصلی تیم ملی به چه میزان است و تا چه اندازه باید باشد؟ آیا فراخوان صرف آرشا شکوری، صالح حردانی، محمدامین حزباوی، آریا یوسفی، محمد قربانی، محمد کریمی و جواد آقایی‌پور به تمرینات تیم ملی و بازی دادن به دو-سه نفر آنها در دیدار پنجشنبه شب با قرقیزستان به معنای تحقق فرایند تغییر نسل در تیم ملی است؟ آیا روز سه‌شنبه که در مسابقه بعدی‌مان میهمان امارات هستیم و این تیم با شکست دادن قطر توی دل رقبا را خالی کرده، امیرخان یک بار دیگر بیشترین سهم را به باتجربه‌ها و افراد دارای پیشینه طولانی دیدارهای بین‌‌المللی نخواهد داد و با انجام این کار سهم جوان‌ترها و نفرات شاغل در لیگ ایران را کم و کمتر نخواهد کرد؟
 
رویکرد به همان همیشگی‌ها
جواب سؤالات فوق هر چه باشد، اعمال تغییر نسل در تیم ملی مستلزم اقدامات جدی‌تر و بیشتری است و این روند نباید مختص به یکی دو مسابقه و با استفاده از تعداد اندکی از جوانان باشد. این روند زمانی شکل می‌گیرد و واقعی خواهد بود که مربیان تیم ملی با شهامتی بیشتر و با میدان دادن به تعداد فزون‌تری از جوانان و به خصوص استفاده از آنها در دیدارهای مهم عامل خودباوری و پختگی را به آنها تزریق کنند و آنان به این باور برسند که از هر جهت مورد اعتمادند و مربیان تیم ملی کارهای سخت- و نه فقط حضورهای کوتاه مدت- را به آنها می‌سپارند. در غیر این صورت دیدارهای تیم ملی یک بار دیگر محل جولان بازیکنانی خواهد بود که در 13-12 سال اخیر همیشه در ترکیب ثابت حاضر بوده‌اند و از این به بعد هم نظر مربیان بیشتر به آنها خواهد بود زیرا این بهانه وجود دارد که دیدارهای مرحله سوم انتخابی جام جهانی محل رویکرد به کم‌تجربه‌ها نیست و فقط پرتجربه‌ها و کهنه‌کاران می‌توانند این بازی‌ها را برای ما «درآورند» و تنها در سایه حضور آنها صعود مجدد به دور نهایی جام جهانی امکان‌پذیر خواهد شد.

جستجو
آرشیو تاریخی