مسابقه فرار از سرزمین سرخ

جواد رستم‌زاده
روزنامه‌نگار


رضا شاهرودی، بهروز رهبری‌فرد، حسن شیرمحمدی و بعدها خیلی از بازیکنان دیگر تعریف می‌کردند، شبی که می‌خواستند در اولین تمرین پرسپولیس شرکت کنند از فرط خوشحالی تا صبح پلک روی هم نگذاشتند و فردا صبح برای پوشیدن پیراهن سرخ بال درمی‌آوردند. پایان رأفت تعریف می‌کند، پروین پیراهن پرسپولیس را جلویش گذاشته و گفته این صد میلیون اول قراردادت. می‌خواهم بگویم پرسپولیسی که در صندوق عقب پیکان پروین و خوردبین جابه‌جا می‌شد و هزاران هزار هوادار داشت و معبد همه بازیکنان بود امروز به جایی رسیده که از پوشیدن پیراهن آن فرار می‌کنند. آن هم در شرایطی که خوب می‌دانند رفتن به استقلال و پرسپولیس یعنی روی بورس ماندن و دیده شدن. تأسف‌برانگیز است امروز حتی علی نعمتی که روزی دو میلیارد از جیبش برای رضایت‌نامه‌اش داد هم باید فکر کند که می‌خواهد در پرسپولیس بماند یا خیر؟ اسدبیگی هم همین‌طور و خیلی‌های دیگر هم. بله پول امروز جای غیرت و تعصب و دلدادگی و دلبستگی را گرفته و ما هم اگر جای این بازیکنان بودیم شاید همین تصمیم را می‌گرفتیم اما سؤال کلیدی این است مگر در پرسپولیس پول کم هست؟ مگر پرسپولیس جز دو سه باشگاه خوب پول‌بده لیگ نیست!؟ مگر همین الان با همه بازیکنان و مربیان تسویه نکرده است؟ پس دلیل فرار ستاره‌ها چیست؟ آنها مرد جنگیدن نیستند. آنها مرد تحمل فشار تماشاگران نیستند. می‌خواهند جایی بازی کنند که بدون جنگ و فشار پول مفت بگیرند و حال کنند. بدبینانه است اما انگار بازیکنان کوتاه‌قد و کوتاه‌فکر و کوتاه‌همت امروز نگاه ابزاری به تیم‌هایی دارند که عشق و زندگی میلیون‌ها هوادارند که درگاه با شکست و پیروزی این تیم زندگی‌شان تیره‌وتار می‌شود. این درحالی است که همین هوادار ساده‌دل و نگون‌بخت است که برای قد کشیدن این بازیکنان سست‌عنصر روی سکوها و در گرما و سرما حنجره جر می‌دهد و سینه چاک می‌کند. امروز پول همه چیز است و مهم است. بازیکن باید چرخ زندگی‌اش بچرخد اما انسانیت هنوز نمرده است و ماندگاری در تاریخ را با هیچ پولی نمی‌شود خرید. مسابقه فرار از استقلال و پرسپولیس خط پایان خوبی نداشته است. سرنوشت پهلوان و آل‌کثیر و نادری و رضاییان و خیلی دیگر از بازیکنان را مرور کنید تا قدر بهشتی را که هواداران برایتان درست کرده‌اند را بدانید آن‌را به سیبی و گندمی آفت‌زده نفروشید.

جستجو
آرشیو تاریخی