واکاوی یک انتخاب غلط؛ تیمی که سیاهبخت شد
مـــــــــــرد بازنــــــــــــده
سمیه مهدی پور
روزنامه نگار
از آن ناکامی مدت زمان زیادی سپری نشده. فاجعهای که میتوان درباره آن یک کتاب نوشت. تیمی که با یک انتخاب غلط به خاک سیاه نشست و نابود شد. تیمی که نام امید به آن الصاق شده اما عجیب واژه بیمسمایی است. تیمی که تنها از آن ناامیدی میبارد. این تیم بویی از امید نبرده و مدام شما را ناامید میکند. شاید وقت آن است به جای مصاحبه و مقصر دانستن زمین و زمان، واقعاً به ریشههای مشکل فعلیمان بنگریم.
اینکه آسیاییها روز به روز پیشرفت میکنند و یقه تیمهای بزرگ دنیا را میگیرند، بیدلیل نیست. آنها سالها برنامهریزی میکنند. همین ژاپنیها اول با کارتونی مثل فوتبالیستها ذهنیت برنده بودن را به نسلهای بعدی فوتبالیستهای خود القا میکنند و وقتی همان نسل بزرگ میشوند، بردن آلمان که روزی در انیمهها اتفاق افتاده بود را در دنیای واقعی نه یک بار، بلکه دو بار به تصویر میکشند.
اما در همان قاره آسیا هستند کشورهایی مثل ما که هنوز هم همه چیز را به قضا و قدر میسپرند و عدهای همهکاره فوتبالی میشوند که گویا بیصاحب مانده است!
بیش از 4 دهه است رویای المپیکی شدن را داریم و هر 4 سال یک بار بعد از اینکه حذف میشویم، میگوییم اشکالی ندارد، انشاءالله بماند 4 سال بعد! 4 سال بعدی که هرگز نمیرسد و این چرخه باطل مدام تکرار میشود. مشکل کجاست؟ آیا همیشه باید یقه سرمربیان را گرفت؟ بله، راحتترین کار همین است و مدیران ما هم که نشان دادند در شرایط بحرانی به دنبال قربانی کردن یک نفر هستند تا از پاسخگویی و فشار جان سالم به در ببرند. تیم فوتبال امید در فاصله کمتر از چند هفته نه تنها در همان مرحله اولیه انتخابی المپیک حذف شد بلکه حتی در رقابتهای آسیایی با بهترین قرعه ممکن هم نتوانست به مدالی دست پیدا کند.
کمی به عقبتر برگردیم؛ به آن روزهایی که کشمکش بین مدیران فدراسیون فوتبال و کمیته ملی المپیک برای انتخاب سرمربی تیم امید به حداکثر رسیده بود و در نهایت این بچه سرراهی به رضا عنایتی سپرده شد!
سوال اول؛ چرا رضا عنایتی؟ با کدام سابقه؟ با کدام کارنامه؟ به خاطر صعود با هوادار به لیگ برتر؟ مربی دیگری نبود؟ نه اشتباه نکنید، ما در حذف تیم امید شاید رضا عنایتی را مقصر بدانیم ولی انگشت اتهاممان را به سمت کسانی میبریم که او را انتخاب کردند.سؤال دوم؛ معیار انتخاب سرمربی تیم فوتبال امید چه بود؟ یک سرمربی باید چه متر و معیاری داشته باشد که هدایت نسل بعدی فوتبالیستها را به او بسپرند؟
متأسفانه بدون اینکه کوچکترین اظهارنظری در این باره انجام شود، سرانجامِ لجبازی و کش و قوس بین مدیران و تصمیمگیرندگان فوتبال ما شد رضا عنایتی. حالا نتیجه انتخاب بیتوجیه، بیدفاع و بیدلیل مدیران را مرور کنید؛ حذف در مرحله اولیه انتخابی المپیک و شکست مقابل هنگکنگ. باور میکنید؟ هنگکنگ ما را برد!
رضا عنایتی گفته بود بازیکن ندارد، محمد عمری، یاسین سلمانی و محمدمهدی احمدی تیمش را ترک کردهاند و به جز دروازهبانها، فقط 13 بازیکن در تیمش هستند. بله، همه اینها درست است ولی ما اگر 9 نفره هم به میدان میرفتیم، حتی اگر با تیم نوجوانان پا به دیدار با هنگکنگ میگذاشتیم هم نباید شکست میخوردیم. چطور مقابل تیمی که بدون امتیاز و با دو شکست از گروهش بالا آمده باختید؟ مگر میشود؟ انتخاب رضا عنایتی یک معامله دو سر باخت بود؛ هم آینده این سرمربی نابود شد و حالا تا آخر عمر برچسب فاجعههای اخیر بر پیشانیاش میماند و هم یک فاجعه واقعی در تیم امید رقم خورد. آقایانی که رضا عنایتی را انتخاب کردید؛ همه شما در این فاجعه شریک هستید، این شما و این تیم ناامید! برای اینکه به بازیهای آسیایی برویم و مدال فوتبال را تصاحب کنیم، لیگ برترمان را تعطیل کردیم اما بدون تعارف، این تیم تعطیلتر از آن بود که با مدال از آسیا برگردد. مدال بیلیاقتی حالا روی سینه تمام کسانی است که این تیم را به رضا عنایتی سپردند. انتخاب اشتباهی که تبعات آن گربیان تیم ناامید ما را گرفت و ناکامی را به ما هدیه کرد. ثمره یک انتخاب غلط، یک ناکامی بزرگ بود.