صفحات
  • صفحه اول
  • مدیریت فوتبال
  • زیر چاپ
  • منهای فوتبال
  • هانگژو
  • ورزش جهان
  • استقلال
  • پرسپولیس
  • فوتبال ایران
  • لژیونر
  • صفحه آخر
شماره هفت هزار و چهارصد و چهارده - ۱۶ مهر ۱۴۰۲
روزنامه ایران ورزشی - شماره هفت هزار و چهارصد و چهارده - ۱۶ مهر ۱۴۰۲ - صفحه ۶

یک آکادمی و این همه استعداد در وزنه‌برداری چینی‌ها

اینجا در‌به‌در دنبال سهراب و کیانوش‌

مازیار فیروزی
روزنامه نگار
مسابقات وزنه‌برداری بازی‌های آسیایی در محله‌ای به نام شیائوشن برگزار می‌شود. منطقه‌ای که به نظر می‌رسد نسبت به جاهای دیگر هانگژو از سطح اجتماعی پایین‌تری برخوردار است اما این دلیل نمی‌شود امکانات برای آنها و مردمی که در آن منطقه ساکن هستند کمتر باشد. اینجا چسبیده به سالن، یک آکادمی خیلی بزرگ است که تعداد بی‌شماری از بچه‌ها آموزش وزنه‌برداری می‌بینند؛ بچه‌هایی شش تا هفت سال. خانواده‌ها از پشت شیشه نگاه‌شان می‌کنند و دروغ نگویم اندازه کل جهان وزنه‌بردار دارند.
در همین محله پایین، امکانات دارند و وقتی مسابقه‌ای برگزار می‌شود بلیت‌هایش خیلی سریع تمام می‌شود.
ست‌های وزنه‌برداری که بچه‌ها از آنها استفاده می‌کنند از همه ست‌های وزنه‌برداری ما بیشتر و بهتر است، حتی کفش‌های اصلی که می‌پوشند هم همین‌طور. نکته اما جایی جالب می‌شود که یکی از مادرها می‌گفت: «دوست دارم بچه‌ام بشود یکی مثل «لی داین، قهرمان وزنه‌برداری چین». وقتی دلیلش را پرسیدم سریع گوشی‌اش را باز کرد تا ادامه مکالمه با مترجم همراهش باشد. می‌گفت لی داین یک الگو است برای همه بچه‌های نسل جدید است. می‌گفت پسرش او‌ را الگو قرار داده و می‌خواهد بشود یکی مثل او. امروز هم به سالن آمده‌ایم تا با لی عکس یادگاری بگیریم.»
از او سؤال کردیم در‌ چین رشته‌های ورزشی زیاد است، چطور پسرتان را به سمت وزنه‌برداری آوردید، که او گفت: «بیشتر از سه هفته بررسی‌ها طول کشید. فرم بدن پسرم طوری است که گفتند به درد وزنه‌برداری می‌خورد. متخصصان تشخیص دادند، پسرم هم خودش علاقه دارد. ما هر روز مسیر زیادی را با مترو طی می‌کنیم تا برای تمرین به اینجا برسیم.»
او از یک بورسیه حرف می‌زند و می‌گوید: «ورزش کردن در‌ چین هزینه خیلی زیادی نمی‌خواهد. بخشی از هزینه‌های ورزش پسرم را دولت از طریق مدرسه‌اش می‌دهد. کفش و دو بنده و کیف ورزشی را هم به او داده‌اند. می‌خواهم یک لی داین از او بیرون بیاید.»
اینجا اما وزنه‌برداری آنچنان محبوب نیست؛ همه دل‌‌شان نمی‌خواهد وزنه‌بردار شوند اما وقتی پای استعداد به میان بیاید گاهی علاقه باید کم کم کسب شود. بررسی‌های لازم در آکادمی‌های مختلف انجام می‌شود. استعدادیاب‌ها موشکافانه بررسی می‌کنند تا استعدادی هدر نرود، اینجا هر چقدر که پاندا را دوست دارند علاقه زیادی هم به پینگ‌پنگ دارند.
مثل کشتی ما؛ پینگ‌پنگ ورزش ملی‌شان است و کاملاً با واژه دیگر آن یعنی تنیس روی میز بیگانه هستند. وقتی می‌گویید پینگ‌پنگ، چشمان‌شان چنان برقی می‌زند که توصیف کردنی نیست. با این حال گرایش به سمت رشته‌های دیگر رفته رفته دارد زیاد می‌شود اما مسئولان ورزش چین حواس‌شان به خیلی چیزها هست، به اینکه خانواده‌هایی که از قشر پایین جامعه هستند را چطور با یک بورسیه حمایت کنند، تکلیف بچه‌ها را با یک استعدادیابی روشن کنند و برای آینده‌شان یک مسیر روشن بسازند اما کیلومترها آنطرف‌تر و در ایران آینده‌نگری، حمایت دولتی و بورسیه که هیچ؛ اینجا هنوز به دنبال سهراب مرادی‌ها هستیم و داریم خودمان را با خاطرات بهداد و کیانوش و وزنه زدن‌های توکلی و باقری در بیست سال پیش سرگرم می‌کنیم و اصلاً حواس‌مان نیست که چه بلایی دارد سر ورزش کشورمان می‌آید. اینجا استعدادهای زیادی داریم اما چون فوتبال پر درآمد است بیشتر خانواده‌ها دوست دارند پسرشان فوتبالیست شود و آنهایی هم که دختر دارند ورزش‌هایی مثل والیبال و بسکتبال را ترجیح می‌دهند.
اینجا استعدادها هدر می‌روند چون اصلاً نظارتی روی هیچ چیز نیست و اگر یکدفعه جرقه‌ای زده می‌شود و دختر یا پسری در مسابقات آسیایی، جهانی و المپیک می‌درخشد بخش بزرگ این کار را خودشان و خانواده‌شان انجام داده‌اند.
اینجا خانواده‌ها روی رشته‌ای مثل وزنه‌برداری فکر نمی‌کنند چون باورشان است که به بدن آسیب می‌زند و درآمدش خوب نیست و می‌گویند مگر از بین این همه آدم چند نفرشان می‌شود حسین رضازاده؟!
 شاید هم راست می‌گویند و همان نیم‌بند فوتبال بازی کردن در تیمی نه چندان معروف، بیارزد به سال‌ها رفتن زیر وزنه و نبرد با پولاد سخت. اینجا درآمد از ورزش مهم‌تر است.

جستجو
آرشیو تاریخی