جنگ ثروتمندان
حشمت مهاجرانی
سرمربی سابق تیم ملی ایران
رقابتهای لیگ برتر جنگ بین قدرتها است. تیمهای ثروتمند همیشه مدعی هستند. این موضوع در لیگ ما هم هست و اگر توجه کنید میبینید همواره ۴ تا ۵ تیم مثل پرسپولیس، استقلال، سپاهان، تراکتور و فولاد در جمع مدعیان حضور دارند. در ادامه برخی تیمها در میانه جدول قرار میگیرند و ۵ تیم دیگر برای بقا تلاش میکنند. البته با توجه به جابهجایی مربیان امیدوار هستم تحولات خوبی در لیگ ما به وجود بیاید. به اعتقاد من پرسپولیس، استقلال، تراکتور و نساجی تیمهای خوب و مدعی را برای فصل آتی بستهاند. با توجه به شرایطی که من میبینم، رقابت این فصل برای قهرمانی باز هم بین پرسپولیس و سپاهان خواهد بود و من برای سایر تیمها شانسی برای قهرمانی قائل نیستم. حتی استقلال هم نمیتواند مدعی اصلی باشد. متأسفانه تغییر و تحولات پیدرپی که در استقلال به وجود آمد به این تیم لطمه زد. جواد نکونام و علی خطیر افراد باتجربهای هستند و امیدوارم مشکلات را مرتفع کنند تا این تیم باز هم در جمع مدعیان باشد.
متأسفانه در لیگ برتر شاهد یک چرخه تکراری بین مربیان در تیمها هستیم. با این تغییر و تحولات هیچ پیشرفتی در فوتبال ما حاصل نخواهد شد. چرخه مربیان تکراری روی نیمکت تیمهای لیگ برتری هیچ سودی برای فوتبال ما ندارد و فقط جیب دلالان را پر از پول میکند. متأسفانه برخی از مربیان ما به علم روز فوتبال آگاه نیستند اما با دلالی به راحتی جابهجا میشوند و هر سال تیم دارند. با همان روش قدیمی بازیکنان را تعلیم میدهند و تیم را هدایت میکنند و همین موضوع باعث عقب ماندگی فوتبال ما شده. متأسفانه فوتبال ما نیز مافیایی شده و همین موضوع بزرگترین لطمه را به ما در سطوح مختلف چه در رده باشگاهی و چه رده ملی زده است.
ما همیشه در برنامهریزی و کارهای تشکیلاتی ضعف داشته و داریم و هیچ موقع برنامهای برای آینده خود نداشتهایم. این موضوع در همه ردههای سنی ما همیشه بوده و هست و حتی در زمان کارلوس کیروش نیز همین اتفاق افتاد و اکنون نیز ادامه دارد.
برنامههای ما باید بر اساس اهداف کوتاهمدت و بعد از آن بلندمدت باشد. زمان حضور ما در تیم ملی، در تمامی ردههای سنی این کار به خوبی انجام میشد و جواب داد و ما در آن مقطع توانستیم بازیکنان جوان خود را به تیم ملی بزرگسالان بیاوریم. در جامجهانی ۱۹۷۸ آرژانتین ما بازیکنانی همچون قاسمپور، نظری، فرکی، روشن و بهتاش فریبا را داشتیم که در همه ردههای سنی برای تیم ملی بازی کردند. در المپیک ۱۹۷۶ مونترال حضور پیدا کردند و در نهایت هم در جام جهانی بازی کردند که این موضوع ماحصل یک برنامهریزی ۴ ساله بود که نتیجه هم داد.
ما اکنون هیچ برنامهای نداریم و نمیدانیم برای دو ماه آینده خود یا ۴ سال بعد خود چه میخواهیم. نه تنها در تیم ملی بلکه در باشگاههای ما نیز این بحث وجود دارد. باشگاههای ما همه زیانده هستند. هیچیک از باشگاههای ما از آکادمی و بازیکنانی که محصول خود هستند، بهره نمیبرند. اگر آکادمی باشگاهها فعال و با برنامهریزی کار کنند، حداقل در هر فصل ۲۰ درصد از تیمهای پایه خود تأمین خواهند شد و در نتیجه میتوانند با فروش بازیکنان خود درآمدزایی کنند اما اکنون تمامی باشگاهها فقط هزینهساز هستند.
در همه ردههای پایه بازیکنان با استعداد و خوبی در اختیار داریم و آنها باید همانند زنجیر به هم پیوسته باشند که بتوانند تیمهای بالاتر خود در نتیجه تیم ملی بزرگسالان را تغذیه کنند. همین موضوع در بلندمدت میتواند کمک بزرگی به توسعه و پیشرفت فوتبال ما کند. اگر در تیم ملی به ردههای پایینتر همچون جوانان و امیدها نگاه نکنیم، اگر در تیم المپیک به بازیکنان حاضر در تیم فوتبال نوجوانان و جوانان توجه نکنیم، همین آش و همین کاسه است.
حضور امیر قلعهنویی در این تیم میتواند بر تغییر نسل فوتبال ایران تأثیر بگذارد. قلعهنویی قبلاً در تیم ملی بوده و چندین سال در لیگ ما کار کرده و افتخارات بزرگی را رقم زده. او تجربه کافی در این خصوص دارد و فوتبال ما را به خوبی میشناسد اما در مبحث جوانگرایی و تغییر نسل چه قلعهنویی سرمربی باشد یا نه ما نیاز به برنامهریزی داریم. بهتر است از حالا تیم ملی را زیر سؤال نبریم، برای اینکه ۳ سال دیگر میخواهیم در جامجهانی حاضر باشیم. به طور حتم با توجه به تجربهای که بازیکنان ما دارند در جامجهانی بعدی به کار ما خواهند آمد. ما هیچ زمانی همانند حالا بازیکن لژیونر نداشتهایم و این به تیم ملی و حتی انتقال آن با بازیکنان جوان و آیندهدار ما کمک خواهد کرد. مربیان تیم ملی در همه ردههای سنی باید با یکدیگر در ارتباط باشند و همکاری کنند تا بتوانیم استعدادهای خود را حفظ کنیم و پرورش دهیم.