چرا این روزها برای تیمهای لیگ برتری سرنوشتساز است
نقل و انتقالات، مهمتر از سرمربی!
آرمن ساروخانیان
روزنامه نگار
هیاهویی که این روزها فوتبال ایران تجربه میکند، دست کمی از روزهای حساس میانه فصل ندارد. هر روز شاهد تصاویری از تجمع هواداران تیمهای پرطرفدار مقابل ساختمان باشگاه یا وزارت ورزش هستیم. شبکههای اجتماعی هم از واکنش آنها به ورود و خروج بازیکنان به فهرست تیمشان یا رقیبان پر شده. نقل و انتقالات برای آنها همانقدر حساس است که نتیجه بازی مستقیم با تیم رقیب.
ماجرای بیرانوند در چند روز گذشته معیار خوبی برای سنجش حس و حال هواداران و تب این روزهای فوتبال ایران است. زمانی که شماره یک تیم ملی حرف از جدایی زد و قراردادش را فسخ کرد، طرفداران پرسپولیس مقابل باشگاه تجمع کردند تا مدیران را بازخواست کنند. اوضاع به قدری بحرانی شد که درویش بر خلاف همیشه با رسانهها و هواداران صحبت نکرد و ترجیح داد که خودش را در ماشین پنهان کند.
وقتی انتقال بیرانوند به استقلال شکست خورد و خبر جدایی بازیکنان کلیدی یکی پس از دیگری به رسانهها رسید، نوبت طرفداران این تیم بود که مقابل باشگاه تجمع کنند. حجت کریمی که احساس کرد قافیه را باخته ترجیح داد پرچم سفید را بالا ببرد و با استعفایش قید مدیریت استقلال
را زد.
مربیان هم این روزها تلاش مضاعفی برای جذب بازیکنان مناسب و تقویت تیمشان دارند. بغض گلمحمدی پشت فرمان، تصویری بود که به ندرت از این مربی دیده بودیم. او خوب میدانست که جدایی بیرانوند برایش گران تمام خواهد شد و با فشار به درویش نه تنها توانست این دروازهبان ملیپوش را حفظ کند که در روزهای گذشته چند خرید خوب داشت و توانست ورق را به نفع تیمش برگرداند.
نکونام هم خوب میداند که اگر باشگاه در نقل و انتقالات کوتاهی کند، هیچ شانسی برای موفقیت نخواهد داشت. او در تمام مصاحبههای روزهای اخیر اعتراض و نگرانیاش از وضعیت تیم را به زبان آورده است. خمس و مورایس هم در پایان فصل گذشته روی تقویت تیم تأکید داشتند و تراکتور و سپاهان تلاش کردند خواستههای سرمربیهای خارجیشان را برطرف کنند.
این درباره مربیان تیمهای دیگر لیگ برتر هم صدق میکند که با بودجه کمتر به دنبال ماهیهای کوچکترند تا از این رقابت عقب نمانند و بتوانند برای رتبههای میانی جدول بجنگند. آنها معمولاً اهرم هوادار را برای فشار آوردن به باشگاه در اختیار ندارند و به جای آن با کمک روابطشان با بازیکنان و ایجنتها میکوشند بازیکنان مستعدی را به ترکیب اصلیشان اضافه کنند.
نقش کادر فنی چیست؟
اصرار روی نقل و انتقالات و جذب بهترینها این سؤال را مطرح میکند که پس نقش کوچینگ و درایت کادر فنی در موفقیت تیمها چیست؟ اگر بیشتر بار قهرمانی روی دوش بازیکنان است، چرا سرمربیان چنین برو بیایی دارند و دستمزدهای کلانی میگیرند؟
بخشی از این ماجرا به طبیعت خاص فوتبالمان برمیگردد. فوتبال ایران مجموعه کوچک و محدودی از بازیکنان است که حق انتخاب مربیان را به شدت پایین میآورد و آنها برای پیدا کردن بازیکنان مناسب هر پست گزینههای انگشتشماری دارند.
جنجال پیرامون بیرانوند بیش از همه نتیجه کمبود دروازهبانان استاندارد و ضعف ارتباطات بینالمللی باشگاههاست که نمیتوانند گزینههای جایگزین مناسبی پیدا کنند. کافی است یک بازیکن خارجی در فوتبال ایران موفق شود تا چند برابر قیمت پیدا کند و باشگاهها برای جذبش به صف شوند. گولسیانی، دیاباته، جفرسون باهیا و یامگا نمونههایی از خارجیهای موفق یکی، دو سال گذشته هستند.
در فوتبال اروپا چنین محدودیتی نمیبینیم. دورتموند هرچند بودجه کمتری نسبت به بایرن مونیخ دارد، ولی به لطف شبکه بازیکنیابهایش میتواند بازیکنان مستعدی مثل لواندوفسکی، کاگاوا، مخیتاریان، سانچو و بلینگام پیدا کند و نهتنها مدعی قهرمانی باشد که در درازمدت با فروش آنها درآمدزایی کند.
باشگاههای پرتغالی سالهاست که به ایستگاه اول بازیکنان مستعد امریکای جنوبی تبدیل شدهاند و این امتیاز کمک میکند که با نمایندگان لیگهای بزرگتر رقابت کنند. انزو فرناندز و داروین نونیز، آخرین کشفهای پرتغالیها هستند که بنفیکا را به سود کلانی رساندند. فوتبال فرانسه این فرمول را درباره بازیکنان مستعد آفریقایی به کار میگیرد و یکی از صادرکنندگان اصلی بازیکن به لیگ برتر، ثروتمندترین لیگ قاره است.
فوتبال ایران مجموعه محدودی از بازیکنان باکیفیت است. در برخی پستهای کلیدی مثل دروازهبان، مدافع میانی، هافبک بازیساز و مهاجم گلزن کمبود شدیدی احساس میشود. در این قحطی بازیکن و کمبود شبکه استعدادیابی و برنامههای بلندمدت، جابهجایی تابستانی هر ستاره میتواند روی سرنوشت قهرمانی لیگ اثر بگذارد و مربیان حق دارند که این روزها خودشان را به آب و آتش بزنند.