به بهانه وفاداری توتی به رم

بازخوانی علاقه پرز به فرانچسکو

رسول مجیدی
روزنامه نگار
این روزها که خبر پیشنهاد 100 میلیاردی استقلال به علیرضا بیرانوند نقل محافل ورزشی است، خیلی‌ها از غیرت و وفاداری صحبت می‌کنند. برخی هم سریع مثالی از بازیکنان با وفا می‌زنند. در اینجور مواقع هیچ‌وقت نمی‌شود پیشنهاد هنگفت رئال مادرید به فرانچسکو توتی را فراموش کرد. احتمالاً همه علاقه‌مندان به فوتبال ماجرا را می‌دانند اما در اینجا می‌خواهم به مناسبت داغ شدن اینجور بحث‌ها در فضای ورزشی ایران، داستان اولین روزی که پرز به توتی علاقه نشان داد را برای‌تان تعریف کنم. منبع آن ظهر پاییزی در رم، خاطرات خود توتی است که برای شما تبدیل به متنی نمایشی‌اش کرده‌ام.
سال دو هزار و یک است. یک ظهر پاییزی در رم. پایتخت ایتالیا. رستوران هتل چیچرونه مثل همیشه شلوغ است و در گوشه‌ای از آن سران دو باشگاه رم و رئال مادرید نشسته‌اند.
فلورنتینو پرز شاخص‌ترین مدیر جمع است و نسبتاً رو به رویش میزبان نشسته؛ فرانکو سنسی، مالک و مدیر باشگاه رم. خانواده سنسی سال‌ها رم را در اختیار داشتند. مدت‌ها خود فرانکو کار را جلو می‌برد و بعد از او هم هدایت باشگاه رسید به دخترش روزلا که اتفاقاً در این جلسه ناهار هم حضور داشت. ظاهراً یکدفعه و بدون هیچ مقدمه‌چینی و زمینه‌ای، فلورنتینو پرز رویش را می‌کند به سمت سنسی و می‌گوید: «فرانکوی عزیز می‌دونی که در تلاش هستم تا بهترین بازیکنان جهان رو به رئال مادرید بیارم. به همین دلیل اجازه‌ات رو می‌خوام تا از توتی درخواست کنم که سال آینده به ما ملحق شه.»
روزلا، دختر سنسی که بعداً ماجرا را مو به مو برای فرانچسکو تعریف می‌کند، اینطور روایت می‌کند که در آن لحظه واکنش پدرش خنده‌ای بلند بوده.
پرز مات و مبهوت می‌شود. اصلاً انتظار چنین واکنشی را از همتای رمی‌اش نداشته؛ آن هم در یک جمع نسبتاً رسمی. مخصوصاً وقتی که سنسی خنده‌اش را با این جمله به پایان می‌رساند: «این چیه که گفتی؟ یه شوخیه؟»
پرز که مشخص است به او برخورده و ناراحت است در جواب می‌گوید: «نه شوخیه. نه جوک. یه قیمت برای توتی بده و من پرداختش می‌کنم.»
فرانکو سنسی که متوجه می‌شود ماجرا جدی است، خودش را روی صندلی جمع می‌کند. آبی می‌نوشد، گلویی تازه می‌کند و خیلی جدی جواب می‌دهد: «حتی درباره‌اش صحبت نکن. توتی برای من مثل پسرمه. هرگز در مورد واگذاریش وارد گفت و گو نمی‌شم. دیگه لطفاً در موردش حرف نزن.»
بعد هم به صورت عصبی شروع می‌کند به غذا خوردن. اصطلاحاً میز یخ می‌زند. بعد از این مکالمه خیلی کسی راغب به حرف زدن نیست و سکوت بدی حکمفرما می‌شود.
چند دقیقه بعد اما همه یادشان می‌رود که اصلاً سر میز چه گذشت؛ اصلاً برای چه جمع شده بودند. خبری از نیویورک مخابره می‌شود که دنیا را به‌ واقع تکان می‌دهد. اصلاً دیگر کسی به فوتبال فکر نمی‌کند. چرا؟ چون آن روز دقیقاً یازده سپتامبر 2001 بود. همان روزی که امریکایی‌ها صبح‌شان را با حمله تروریستی به برج‌های تجارت جهانی واقع در نیویورک شروع کردند. القاعده به امریکا حمله کرده بود و تمام تیم‌های حاضر در لیگ قهرمانان فکر و ذکرشان شده بود اخبار سیاسی. دنیا داشت وارد دوران تازه‌ای می‌شد. یوفا اعلام کرد بازی‌های آن شب (11 سپتامبر 2001) انجام می‌شود اما بازی‌های فرداشب به تعویق می‌افتد. آن شب رم با رئال مادرید بازی می‌کند و البته می‌بازد. پرز همچنان ذهنش درگیر توتی است ولی چند سال بعد پیشنهاد رسمی‌اش را به رم ارائه می‌دهد. پیشنهادی که می‌توانست توتی را تبدیل به پردرآمدترین بازیکن دنیای فوتبال کند اما فرانچسکو هیچ‌وقت آن را قبول نکرد.

جستجو
آرشیو تاریخی