از محرومیت دو ساله به اتهام دوپینگ تا فتح قلههای اوکراین و مجارستان
ظهور ثانوی «شهاب» سرخ
وصال روحانـی
خبرنگار
پیوستن مجدد شهاب زاهدی به پرسپولیس پس از 6 سال دوری از این تیم قطعاً خط حمله سرخها را که در یکی دو فصل اخیر سخت و کم گل زده، تقویت خواهد کرد اما بعید است او به تنهایی حلال مشکلات تهاجمی سرخها باشد و گرههای موجود را بگشاید. مدتها بازی در لیگ اوکراین و سپس سر درآوردن از مسابقات باشگاهی مجارستان، زاهدی را دارای تجربهای کرده که وی در بدو ظهورش در فوتبال ایران در سالهای میانی دهه 1390 فاقد آن بود. او آنقدر ناپخته بود که دانسته یا ندانسته از ماده نیروزایی استفاده کرد که در میان مواد غیرمجاز قرار داشت و به تبع آن به دوپینگ متهم و دو سال محروم شد. افسوس زاهدی از این بابت غیرقابل وصف بود زیرا وی تازه سری میان سرها درآورده و به ترکیب ثابت قرمزها راه یافته و درخشیده و گلزنی هم کرده بود. هم خود زاهدی امید داشت که در فوتبال ما به بالاترین درجات برسد و هم مربیان پرسپولیس خوشحال بودند که یک مهاجم توانا را کشف کردهاند که به جبر جوانی میتواند سالها به این تیم خدمت کند و گلهای افتخارآفرین متعددی را برایشان بزند.
نیاز به هوایی تازه
ماجرای دوپینگ و محرومیت برخاسته از آن بدجوری طومار «شهاب» جدید فوتبال ایران را درهم پیچید. به هم ریختگی دنیای زاهدی در حدی بود که پس از اتمام محرومیتش هم حس کرد آیندهاش را باید تا اطلاع ثانوی دور از وطن و در فوتبال اروپا بجوید. آنجا که داستان دوپینگاش نقل محافل نباشد و وسیله تخریب او نشود. اینچنین بود که به لیگ اوکراین رفت و سریعاً در فوتبال این کشور جا افتاد و برای امثال «زوریا» گلهای متعددی زد و بسیار باتجربهتر از سن واقعیاش عمل کرد. وقتی هم که زاهدی احساس کرد به هوای تازه و چالش جدیدی نیاز دارد و در مجارستان مستقر شد، قلههای فوتبال آنجا را هم مثل اوکراین فتح کرد و در تیم پوشکاش که به اعتبار «فرانس پوشکاش» افسانهای نامگذاری شده، یک فوروارد درجه اول نشان داد که هم خوب گل میزند و هم راه گلسازی برای یارانش را بلد است. به واقع آنچه دوپینگ و پیامدهای آن به زاهدی یاد داد، این بود که فقط با کار و تلاش صادقانه و فراوان میتوان به مقصود رسید و بعضی میانبرها در مسیر پیشرفت فرجام خوشی ندارد.
دو جور نگاه
امروز ظهور ثانوی شهاب زاهدی در تیم پرسپولیس و در اردوگاه سرخ دو معنا را میرساند؛ یکی اینکه او شرایط را مساعد دیده که پس از وقفهای طولانی به پرسپولیس برگردد و کار ناتمام مانده 7-6 سال پیش خود در این تیم را به پایان برساند و متذکر شود که شاید دوپینگاش در آغاز جوانی یک ماجرای سهوی بوده باشد. نگاه دوم و منفیتر و به واقع نیمه خالی لیوان این احتمال را دربر دارد که شاید زاهدی برای فصل بعدی پیشنهادات خارجی دندانگیری از جمله همان مجارستان نداشته و شرایط جنگی اوکراین که در 17 ماه اخیر با ارتش روسیه در حال ستیز بوده، این کشور را هم برای او غیر قابل زندگی و لیگ آن را برای وی به گزینهای نامعقول و غیرممکن تبدیل کرده است. نمیدانیم کدام یک از این حالات برای زاهدی صحت دارد اما قدرمسلم اینکه کار او در جمع قرمزپوشان پایتخت در لیگ بیست و سوم اصلاً آسان نخواهد بود و نباید پنداشت که وی از حالا مهاجم ثابت پرسپولیس خواهد بود. از یک سو عیسی آلکثیر پس از یک سال و نیم مصدومیت و غیبت و کمفروغی از نو اوج گرفته و از طرف دیگر، محمد عمری جوان نیز فصل پیش از پدیدههای لیگ شناخته شد و به خط آتش سرخها جانی تازه داد.
هیچ کس به او «بفرما» نمیزند
مهدی ترابی هم پس از یکی دو فصل کمفروغ در 10 هفته پایانی فصل پیش کولاک کرد و به همان گلزن و گلساز فوقالعادهای تبدیل شد که طی سالهای 1396 تا 1399 گاهی یکتنه قرمزها را از مهلکههای سخت عبور میداد و دهها گل 3 امتیازی میزد و این روند را در هفتههای خطیر پایانی لیگ بیست و دوم به بهترین شکل به نمایش گذاشت و به تبع آن میتواند در لیگ بیست و سوم نیز با اینکه ذاتاً یک مهاجم نیست و بیشتر یک بال چپ است، گلهای حساس دیگری از این دست را به ثمر برساند. اگر در نظر بگیریم که پرسپولیس در هفتههای پایانی فصل پیش هافبکهای رونده و حتی دفاعی خود مانند سعید صادقی، سینا اسدبیگی و حتی میلاد سرلک را هم در امر زدن شوتهای ناگهانی و به ثمر رساندن گلهایی شوکه کننده موفق دید، بیش از پیش باور میآوریم که کسی در پرسپولیس فعلی به زاهدی «بفرما» نمیزند و او باید بجنگد تا فیکس شود و گل بزند تا ثابت بماند و با اوصافی که برشمردیم، شاید این کار برای زاهدی از درخشش در لیگهای اوکراین و مجارستان هم سختتر باشد.