انتخابهای ناامیدکننده عنایتی برای تیم امید
بازگشت به دهه 60!
آیسان سعیدی
خبرنگار
دهه 60 و دهه 70 روزهای عجیبی در فوتبال ایران بود. روزهایی که در فوتبال ایران همه چیز به قرمز و آبی ختم میشد. روزهایی که فوتبال تمام و کمال و دربست در اختیار دو غول تهرانی بود و همه ایران میدانستند که مسیر خوشبختی از این دو تیم میگذرد و هر ستارهای قصد ملی پوش شدن دارد، باید پیراهن یکی از این دو تیم را بر تن کند در غیر اینصورت رسیدن به تیم ملی غیرممکن است. آش به اندازهای شور بود که مربیان تیم ملی حتی در دعوت بازیکن از این دو تیم نیز مساوات را رعایت میکردند تا متهم به جانبداری نشوند. سیاستی که سبب میشد گاه بازیکنان متوسط و بیکیفیت این دو تیم نیز به تیم ملی برسند در حالی که حداقل در سراسر ایران به اندازه یک تیم فوتبال و چه بسا بیشتر بازیکن شایستهتر برای دعوت به تیم ملی وجود داشت! این سیاست غلط و مذموم حتی به نمیکت تیم ملی نیز سرایت کرده بود و علاوه بر انتخاب سرمربی که خود از این قاعده پیروی میکرد، در تعداد دستیاران نیز اجرا میشد تا همه چیز در تیم ملی بین رنگ قرمز و آبی به مساوی تقسیم شود!
حتی در انتخاب سرمربی نیز فدراسیونها قاعده یکی در میان را میان سرخابی انجام میدادند تا خدای ناکرده یکی دلگیر نشود!
با رسیدن به دهه 80 و حضور مربیان خارجی روی نیمکت تیم ملی ایران از یورگن گده گرفته تا استانکو و بعدها بلاژ و برانکو و در نهایت کیروش این سیاست ابلهانه برای همیشه به تاریخ پیوست اما بعد از گذشت 2 دهه و اندی در تیم امید دوباره شاهد آن هستیم. جایی که رضا عنایتی یک کامبک عجیب را به دهه 60 زده و از این سیاست منسوخ گرتهبرداری کرده! بعد از طولانی شدن پروسه انتخاب سرمربی تیم ملی امید اکنون شاهد انتخاب دستیارانی برای رضا عنایتی هستیم که باید گفت ناامیدکننده است.
اگر از بحث انتخاب خود رضا عنایتی برای هدایت تیم فوتبال امید یا همان تیم زیر ۲۳ سالهها بگذریم و با ارفاق بپذیریم که او مربی آیندهداری است، باید به نحوه انتخاب دستیاران او بیشتر بپردازیم، اینکه در تیم امید هم مثل تیم ملی فوتبال قرار است موازنهای بین آبی و قرمز برقرار شود و حتماً مربی پرسپولیسی در این تیم داشته باشیم نکتهای است که نمیتوان براحتی از آن گذشت.
نکته ناامیدکنندهتر اینجاست که قبل از خود عنایتی قرار بود یک مربی پرسپولیسی سرمربی تیم امید شود تا اینجا هم تعادل آبی و قرمز برقرار شود! حسین عبدی مربی تیم نوجوانان است، صمد مرفاوی سرمربی تیم جوانان بود و امیر قلعهنویی هم سرمربی تیم بزرگسالان شد. به همین دلیل اتاق فکر فدراسیون فوتبال به این نتیجه رسید که سرمربی تیم امید پرسپولیسی باشد! اما بعد از مطرح شدن نامهایی مثل افشین قطبی، مهدی تارتار و مجتبی حسینی این بحث مطرح شد که هیچ کدام از آنها مربیگری تیم امید را نپذیرفتند و محمد ربیعی هم از این کار سر باز زد تا همای سعادت روی شانههای رضا عنایتی بنشیند.
عنایتی البته در هوادار بد کار نکرده بود، اما به هر حال جزو مربیانی بود که در لیگ برتر تیم نداشت و حتی شاید فصل آینده هم تیم پیدا نمیکرد. بعد از انتخاب عنایتی و حمایت امیر قلعهنویی از او، امیدوار بودیم که حداقل آقای گل سابق فوتبال ایران برای تعیین دستیاران خود انتخابهای درستی انجام بدهد، اما متأسفانه این اتفاق رخ نداد.
از رضا عنایتی سطح توقعات بسیار بالا است. اولین توقع از این مربی انتخاب دستیاران مناسب بود که به هر حال این مهم برآورده نشد. کاش یکی بگوید این تخم غلط حضور مربیان استقلالی و پرسپولیسی و رعایت موازنه حضور آنها در ردههای ملی را چه کسی پایهریزی کرده؟ اگر همه چیز در فدراسیون فوتبال روی اصول بود و کمیته فنی وجود داشت میشد از آنها میشد سؤال کرد انتخاب میثم رضاپور و جواد منافی روی چه مبنا و اصولی صورت گرفته و چرا پرسپولیسی یا استقلالی بودن باید در انتخاب نفرات ملی این همه دخیل باشد؟ یعنی افرادی که در تیمهای سرخابی بازی نکردهاند و یا حضور نداشتهاند لایق رسیدن به نیمکت تیم ملی نیستند؟ آیا ملاکهای بهتر دیگری برای انتخاب نفرات وجود ندارد؟ مثلاً اثرگذاری یک مربی در طول سالهای فعالیتش چیزی شبیه کشک است و مربیان ما در ردههای ملی باید چشم بر این واقعیتها ببندند تا خدای ناکرده موازنه قرمز و آبی بهم نریزد! در چنین فضایی اینکه از مردم بخواهیم به آینده تیم امید امیدوار باشند، کار سختی است مگر اینکه عنایتی و دستیارانش که در حد و اندازههای تیم امید نیستند، خلاف این ادعا را ثابت کرده و با کسب نتایج خوب منتقدان را پشیمان کنند.
تیم امید با توجه به اینکه همواره در راه رسیدن به المپیک ناکام بوده نیاز به انتخابهای بسیار بهتری داشت، اما به هرحال فدراسیون مهدی تاج نشان داد که در انتخاب مربیان تیمهای ملی اصلاً خوشسلیقه نیست و مربیانی که انتخاب میکند هم مثل خود فدراسیوننشینها درست و اصولی رفتار نمیکنند. به امید آنکه عنایتی حداقل از این پس کمترین اشتباهات را داشته باشد و در عین حال بهترین نتایج را بگیرد.