افزایش بازیکنان خارجی ضامن پیشرفت نیست
دویدن بیهوده پشت قطار فوتبال آسیا
وصال روحانـی
روزنامهنگار
همزمان با تصویب قانون جدید افزایش حضور بازیکنان خارجی در لیگ برتر فوتبال کشورمان و رسیدن آن به حدنصاب «1+5» این سؤال نیز بیش از پیش بر زبانها نشسته که اگر هدف از این کار ارتقای سطح کیفی لیگ است، چرا اکثر خارجیهای جذب شده در سالهای اخیر، از جمله در لیگ بیست و دوم (که اخیراً پایان یافت) کیفیتی درخور با هدف مزبور نداشتهاند.
بواقع دور ماندن اکثر بازیکنان خارجی لیگ امسال از هدف ارتقای سطح کیفی آن به حدی بود که موجب تنزل گاه به گاه کارایی تیم خود میشدند و اضافه بر این با آمدن آنها، فرصتهای شغلی از جوانان ما گرفته میشد و در نهایت در اکثر موارد بازیکنانی خارجی به میدان میآمدند که اگر ضعیفتر از همتاهای ایرانی خود ظاهر نمیشدند، قطعاً قویتر هم عمل نمیکردند. «یورگن لوکادیا»ی هلندی با اینکه دیر آمد و زود رفت و همچنین گئورگی گولسیانی، ریکاردو آلوز و کوین یامگا از خارجیهای موفق لیگ امسال ما بودند اما اکثریت با آن دسته از خارجیها بود که خروجی کارشان اصلاً به سطح هزینهای نرسید که صرف استخدام آنها شده بود. شاید عدهای بگویند رافائل داسیلوا هم در خط دفاعی استقلال بد عمل نکرد و نیلسون جونیور هم در سپاهان نمره قبولی گرفته ولی واقعیت امر این است که لوسیانو پریرای برزیلی و گادوین منشأی نیجریهای با وجود داشتن سابقه طولانی حضور در لیگ ایران، امسال روی هم رفته 6 گل بیشتر نزدند و چنانچه محمد ربیعی سرمربی مس رفسنجان که آنها را در خدمت داشت، به جای این دو مهاجم پیر از دو فوروارد جوانتر ایرانی بهره میگرفت، به آمار بالاتری از گلزنی توسط آنها نائل میشد و مشکلات تهاجمی تیمش بیشتر حل میگشت.
تغییر متن قانون استفاده از «خارجی»ها در لیگ فوتبال ایران و بیشتر شدن حدنصاب قبلی فقط زمانی موجب رشد لیگ و ارتقای کیفی آن میشود که نفرات خارجی جذب شده کیفیتی بالاتر از بازیکنان قبلی داشته باشند و مشابه آنها در ایران زیاد یافت نشود. هیچ کس مدعی نیست که باید امسال مسی، امباپه، لواندوفسکی، بنزما و کین به لیگ ایران ضمیمه شوند و اصولاً آنها با نرخ بالا و شهرت چشمگیری که دارند، حتی پس از پیر شدن و تنزل «برند»شان جذب لیگ ایران نخواهند شد و به عربستان و قطر در غرب آسیا و لیگهای ژاپن، کره جنوبی و چین در شرق این قاره خواهند رفت. کافی است خارجیهای جذب شده توسط باشگاههای ما در حد لوکادیا و یامگا در یکی، دو لیگ اخیر و جانواریو، عماد رضا، آرمناک پطروسیان و ایمون زاید در گذشته دورتر باشند و بواقع با آن دسته از خارجیها باب همکاری را بگشاییم که اگر مانند بافهتیمبی گومیس و موسی مارهگا، مهاجمان سابق و کنونی الهلال عربستان سرنوشتساز نباشند، خیلی هم پایینتر از آنها ظاهر نشوند. این تنها راهی است که سبب خواهد شد افزایش تعداد «خارجی»های مجاز به حضور در لیگ ایران به ثمرهای منتهی شود که قانونگذار آن را در ذهن و در متن هدف خود داشته و نص قانون نیز به خودی خود آن را ایجاب میکند. سر و صدای فراوانی که الحاق چندی پیش کریس رونالدو به النصر عربستان آفرید و این موج با انتقال کریم بنزما و انگولو کانته به الاتحاد عربستان ادامه پیدا کرده، طبعاً این سؤال را برای همه آسیاییها و بویژه ما که از نمادهای سهلانگاری در فوتبال قاره کهن هستیم، به وجود میآورد که سعودیها به کدام سمت و سو میروند و مقصد فوتبال ما و نظایر ما کجا خواهد بود. بدیهی است که ما هرگز نتوانیم همان مبالغی را هزینه کنیم که سعودیها میکنند زیرا ثروت و منابع مالی آزاد آنها بیشتر از تمامی آسیاییها است و اصولاً این گونه خرج کردنهای بیرویه مفید و عقلایی هم نیست.
مفید نیست چون ما را از خرج کردن در راههای صحیحتر و موارد الزامیتر مانند تقویت زیرساختهای فوتبال باز میدارد و عقلایی نیست چون هر ورزشکاری و بواقع هر انسان ماهر و ممتازی یک قیمت معقول دارد و اگر قرار باشد به خاطر بعضی مسائل و چشم و همچشمیها پولی بسیار کلانتر از آن را برای او بپردازیم، نه تنها به خودمان ضربه میزنیم بلکه پولسالاری و سوق دادن بازار فوتبال به سوی انواع زیادهرویها را تشدید و به گونهای آن را تأیید میکنیم.
این در حالی است که مشکل اصلی فوتبال جهان افراط در پرداخت دستمزد به سوپراستارها و تبدیل کردن این ورزش به یک وسیله بزرگ تجاری است. فرایندی که محصول اصلی و نهایی آن ناسالمتر شدن هر چه بیشتر فوتبال خواهد بود. با همه این اوصاف لازم است سران فوتبال ما با گرد آوردن صاحبنظران داخلی و کارشناسان فوتبال بینالملل به کشف و تبیین راههایی بپردازند که براساس آن بتوانیم در زمانه مدرن فعلی و عصر چربش شدید «اقتصاد» بر «ورزش» هم از چرخههای روز فوتبال آسیا و دنیا دور نمانیم و مدلهای پیشرفتهتری از فوتبال روز جهان را در کشور خود به اجرا بگذاریم.
شاید زیادتر شدن سهمیه حضور خارجیها در لیگ ایران قدم اولیه در این راه تلقی شود اما این کافی نیست و باید ساز و کارهایی اساسیتر و روشهای فراگیرتری را با مشارکت استادان فوتبال بینالملل برای خود تنظیم و آن را اجرایی کنیم.
طلبیدن چنین چیزی از فدراسیون فوتبال نه چندان ژرفنگر و سرشار از لغزش ما عین خوشخیالی است اما اگر چنین نشود، دیری نخواهد پایید که فوتبال باشگاهی و ملی ایران بیش از همیشه در انزوا و ورطه ناکامی فرو خواهند رفت و آنقدر بیهوده پشت قطار سرعت گرفته فوتبال آسیا خواهیم دوید که به کلی
از پای درآییم.