چه کسی مقابل «اربابان بیانیهها» میایستد؟
وصال روحانـی
روزنامه نگار
لیگ بیست و دوم فوتبال کشور که اواخر هفته پیش پایان گرفت، نکات بد متعددی داشت اما شاید سرآمد آنها، بیانیهنویسیهای مکرر سران برخی باشگاهها در کوبیدن این و آن بوده باشد. به واقع تعداد این بیانیهها در یک فصل فوتبالی ما که از 9 ماه فراتر نمیرود، به عددی رسید که شاید تعداد کل بیانیههای صادر شده توسط سازمان ملل در چهار- پنج سال کاری این نهاد به آن نرسیده باشد! هدف از انتشار دائمی این بیانیهها ظاهراً رسیدن به عدالت و برداشتن موانعی از راه بود که مدیران باشگاهها وجود آن را مانعی برای رسیدن به حق خود میانگاشتند. با این حال آنچه از این طریق حاصل میآمد، نه لزوماً فاکتور فوق بلکه بسط یافتن هر چه بیشتر چندگانگی و تفرق در تار و پود لیگ بود. باران اتهامزنیهای اغلب بیپایه بود که از این بیانیهها میبارید و چشم و همچشمیها عنصر اصلی تشکیل دهنده آنها بود. داوران در اکثر این بیانیهها ترور شخصیت میشدند، مدیران سازمان لیگ هم دائماً در مظان این اتهام قرار میگرفتند که منافع برخی باشگاهها را ارجح میشمرند و بعضی بازیکنان هم متهم به این میشدند که به حریفان «راه دادهاند» تا یک تیم خاص به قهرمانی برسد!
بیانیهدهندگان به خودشان حتی زحمت ارائه ادله قوی و برهان واضح برای اثبات ادعای خویش را نمیدادند و بدتر اینکه فدراسیون فوتبال هم از آنها نمیخواست ادلهای رو کنند و بنابراین بر هر اتهامزنی ناراستین هم یک فرجام حقوقی متصور نبود و مجازاتی اعمال نمیشد تا صادرکنندگان آن بیانیهها را که باید آنها را اربابان کمعدالتی نامید، به تجدید نظر در سیاستهای خود وادار نماید. کمتر باشگاه و کمتر مربی و بازیکنی از روند تخریبی فوق بینصیب ماند و لیگی را به چشم دیدیم که فضای منفی از آن میبارید و ذائقهها را تلخ میکرد. شاید روز پایانی لیگ برتر فوتبال کشور برای پرسپولیسیها که قهرمان شدند و صنعت نفت که در روندی معجزهوار از سقوط به دستهای پایینتر جست، بسیار شیرین بوده باشد اما برای خیلیها تلختر از زهر هلاهل بود. چه کسی و کدام سازمان میخواهد به این روند بیپایان و ناعادلانه از انتشار بیانیهها و جولان اتهامزنندگان نامنصف پایان بخشد؟ این سؤالی است که متأسفانه هیچ پاسخ شفافی برای آن یافت نمیشود.