آخرین شکست «رئال مادرید» در یک فینال اروپایی
کابوس اسکاتلندی در شب بارانی «گوتنبرگ»
فرزاد بیگی
روزنامه نگار
«چیزی شبیه به معجزه»؛ این توصیفی است که «سر الکس فرگوسن» از شگفتانگیزترین پیروزی دوران مربیگریاش ارائه میکند. غلبه بر «رئال مادرید» در 1983. آخرین شکست غول اسپانیایی در یک فینال اروپایی. مادریدیها پس از آن فینال کابوس وار؛ در 10 فینال اروپایی دیگر شرکت کرده و هرگز مغلوب نشدهاند. 8 فینال لیگ قهرمانان و2 فینال جام یوفا. 40 سال از آن پیروزی بزرگ گذشته است. افتخاری که نه در دوران 26 ساله حضور «فرگی» در «منچستر یونایتد» که در روزگار حضورش در «آبردین» اسکاتلند به دست آمده است. فتح جام برندگان جام اروپا با جوخهای از جوانان؛ نکتهای بسیار مهم که شاهکار «رئیس» و پسرانش را کامل میکند. مسنترین آنها حداکثر 28 ساله بود. عناصر اصلی تیم اما چهار استعداد نورسیده بودند. گلزنان فینال؛ «اریک بلک» و «جان هویت» 20 و هافبکهای میانی تیم «نیل کوپر» 19 و «نیل سیمپسون» 21 سال داشتند.
اسکاتلندیها نسخه به مراتب ترسناکتری از «فرگوسنِ منچستر یونایتد» را تجربه کردهاند. «بلک» که در 19سالگی نخستین گل «آبردین» را وارد دروازه «رئال» کرد؛ درباره او میگوید: «فرگوسن در آغاز راه بود و اشتیاق فراوانی برای اثبات توانایی و کسب شهرت داشت. او تلاش میکرد ذهنیت برنده را در تیم ایجاد کرده و حداکثر کارایی را از بازیکنان به دست آورد.»
«هویت»، ذخیره طلایی بازی فینال و کسی که با یک ضربه سر شیرجهای، «رئال» را در شب بارانی «گوتنبرگ» غرق کرد، اولین خرید «فرگوسن» برای «آبردین» در 1979 بود. او اولین بار در 16 سالگی برای«آبردین» به میدان رفت. در دنیای «رئیس» اما هیچیک از این ویژگیها سبب امتیاز ویژه نبود.«هویت» میگوید: «یک بار در میان برف و باران زمستان در حال رانندگی بسوی ورزشگاه «پیتودری» بودیم، من راننده ماشینی پر از بازیکن بودم. جلوتر از ما مرسدس «فرگوسن» با سرعت 10 مایل در ساعت در حرکت بود. احتمالاً میشد با پای پیاده از او سبقت گرفت. بچهها اصرار کردند که از او عبور کنم و وقتی این کار را انجام میدادم برای مربی دست تکان دادند. به رختکن که رسیدیم؛ او به اتاق من آمد و با عصبانیت گفت: «ای دیوانه! ممکن بود تصادف کنی. جادههای لعنتی هرگز قابل اعتماد نیستند. تو حامل میلیونها پوند استعداد بودی.» «هویت» به سبب این بیاحتیاطی 20 پوند جریمه شد. اوضاع میتوانست از این هم بدتر باشد. مجازاتهای دیگری وجود داشت که از مناظره ظاهری مربی و دستیارش(آرچی ناکس) ظهور میکرد. چیزی مثل رفتار دوگانه «پلیس بد و پلیس بدتر». تمیز کردن یکی از اتومبیلهای «فرگوسن» یا دستیارش از جمله تنبیهات رایج بود.
گاهی حتی پیروزی و کسب جام هم «فرگوسن» را راضی نمیکرد. وقتی «آبردین» 10 روز پس از نبرد تاریخی «گوتنبرگ» و در فینال جام حذفی به مصاف «گلاسکو رنجرز» رفت؛ کمی خستگی قابل درک به نظر میرسید. با این همه آنها با گل «بلک» در وقتهای اضافه قهرمان شدند. در حالی که بازیکنان در رختکن مشغول جشن گرفتن بودند؛ خبر نداشتند که مربی درحال شستوشوی آنها در مصاحبه بعد از بازی است: «این بازی یک لکه ننگ در عملکرد تیمی ما بود... فتح جام مهم نیست. ما استانداردهایمان را از مدتها قبل تعیین کردهایم و من هرگز این نمایش را نمیپذیرم.» «بلک» با یادآوری آن روز میگوید: «... ناگهان در رختکن باز شد. درست مثل لحظه ورود کلانتر به سالنهای بار در غرب وحشی. فرگوسن آمد و همه ساکت شدند...» واکنش مربی چنان سختگیرانه و غیرقابل درک بود که دستکم یک بازیکن (گوردون استراکان) در اعتراض به رفتار او تیم را ترک کرد. کار به جایی رسید که «فرگوسن» در یکی از کمیابترین موقعیتهای روزگار مربیگریاش ناگزیر به عقبنشینی و عذرخواهی تلویحی از بازیکنان شد.
البته که هیچکس صداقت «فرگی» را در این معذرت خواهی تصنعی باور نکرد؛ با این حال او غالباً مورد احترام وفادارانه بازیکنان باقی ماند. «رئیس» تمایل بسیاری به پرورش استعدادهای جوان و ارتقای سطح فنی آنها داشت. همان کاری که بعدها در «منچستر یونایتد» هم ادامه داد. به باور «بلک»: «سر الکس اجازه نمیداد که در هیچ موفقیتی درنگ کنید... او میگفت وقتی به هدفی رسیدید؛ به اهداف بعدی بیندیشید.»
نکته بسیار مهم قهرمانی تاریخی «آبردین» در جام برندگان؛ حضور بزرگان اروپا در این رقابتها بود. «بارسلونا»، «اینترناسیونال»، «پاری سن ژرمن» و البته «بایرن مونیخ» که مغلوب «آبردین» شد؛ از جمله تیمهای حاضر در یکچهارم نهایی این جام بودند. «بایرن» مملو از ستارههای بینالمللی آلمان غربی بود. آنها فصل قبل در فینال جام باشگاههای اروپا حضور داشتند. با این حال به سبکی به «آبردینِ فرگوسن» باختند که بیش از همه برای هواداران «منچستر یونایتد» آشناست. پس از مساوی در بازی رفت، بازی برگشت با برتری یک بر صفر و سپس دو بر یک بایرن پیش رفت. آبردین اما در 15 دقیقه پایانی دو گل زد و آلمانهای مغرور و پر ستاره را مات کرد.» تیم اسکاتلندی کمی بعد در سوپرجام اروپا «هامبورگ» را مغلوب کرد تا کلکسیون افتخارات فصل پربارتر شود.
با همه اینها اما سؤالی که بعدها پرسیده شد این بود که چرا روزگار اوج و دوران موفقیت چهار تفنگدار جوان «آبردین» که نقشی غیرقابل انکار در شکست دادن بزرگترین باشگاههای قاره داشتند؛ طولانی نشد و آنطور که انتظار میرفت ادامه نیافت. «بلک»، «هویت»، «سیمپسون» و «کوپر» که به نظر میرسید به ستونهای اصلی تیم ملی اسکاتلند تبدیل خواهند شد؛ روی هم رفته هفت بازی ملی انجام دادند و همگی قبل از 30 سالگی و بهدلیل آسیب دیدگیهای فراوان ناگزیر به آویختن کفشها شدند.
«مایکل کریک» در 2002 و در مطلبی تحت عنوان «وجوه مختلف الکس فرگوسن» مینویسد: «مربی احتمالاً بعدتر به این نتیجه رسید که فشار زیادی به این بازیکنان جوان وارد آورده است.» «نیل کوپر» در 2016 در این باره گفت: «ما بیش از حد بازی میکردیم و فرگی به این واقعیت اعتراف کرد. پاهای من خراب شدهاند و به هیچ وجه قادر به دویدن نیستم... در آن سالها اگر آسیبدیدگی داشتید از ترس متهم شدن به کم کاری و تمارض پنهانش میکردید. «کوپر» در 2018 و در54 سالگی درگذشت. دوستان و هم تیمیهای سابقش اما با تأیید نظرات او بر این باورند که مزایای تأثیرگذاری «رئیس» در زندگی آنها بسیار بیشتر از نکات منفی بوده است. «بلک» میگوید: «من آن روزها را با هیچ چیز عوض نمیکنم. بسیار خوش اقبال هستم که بخشی از آن آبردین افسانهای بودهام. من مطمئناً هیچ کس را سرزنش نخواهم کرد.» «هویت» اما با نگرشی کلیتر بر این اعتقاد است که این شیوه پر فشار؛ وجه غالب فوتبال در دهه 1980 بود و منحصراً به «فرگوسن» مربوط نمیشد. «صبح در مدرسه؛ بعد از ظهر برای باشگاه و دوباره صبح روز بعد در مدرسه بازی میکردیم. سه بازی طی دو روز. حالا اما شرایط بازیکنان جوان تغییر کرده است. همه چیز رو به پیشرفت است. علوم و فنآوریهای مختلف به خدمت فوتبال آمدهاند... با همه اینها خیلی خوب بود که بخشی از یک گروه ویژه از پسرانی بودم که توسط بهترین مربی ممکن رهبری شدهاند. در آن سالها باشگاه در اوج بود و هر فصل به فینال میرسید. هواداران به شهرهای مختلف اروپا سفر میکردند و شهر شکوفا شده بود. من افتخار میکنم که جزئی از آن کارناوال شادی بودم.»