درباره فرایند طولانی انتخاب سرمربی تیم ملی و دوگانه ایرانی - خارجی

ملیت ملاک دقیقی نیست

وصال روحانـی
روزنامه‌نگار

از سال 2010 به این سو سرمربیان تیم ملی فوتبال ایران پیوسته مردانی خارجی بوده‌اند. افشین قطبی که اگرچه ایرانی‌تبار است اما بر‌اساس فرهنگ و اقلیم‌های محل زندگی‌اش باید خارجی انگاشته شود، از اوایل سال 2010 تا اواسط 2011 سکاندار تیم ملی ایران بود. از اواسط 2011 تا اوایل 2019 شاهد زمامداری طولانی‌مدت کارلوس کی‌روش پرتغالی بودیم. از زمان رفتن کی‌روش تا سپتامبر 2022 (شهریور 1401) عنان رهبری یوزها در دست دراگان اسکوچیچ کروات بود و از همان ماه سپتامبر تا دسامبر 2022 (شهریور تا آذر 1401) تیم ملی ایران را یک ‌بار دیگر کی‌روش هدایت کرد. با رهبری این افراد و در یک پروسه زمانی 13 ساله تیم ملی به هیچ افتخار قابل ذکری نرسیده است. شاید عنوان شود که تیم ملی طی این مدت برای اولین ‌بار در تاریخ حیاتش سه‌ بار متوالی به مرحله نهایی جام‌های جهانی راه یافته و این امر مهم برشمرده شود، اما اگر این کار اهمیت دارد، چگونه می‌توان 10 بار صعود متوالی کره جنوبی به دور پایانی این جام و شش مرتبه راهیابی پیاپی ژاپن به این مرحله را ارزشگذاری و روی آن نامگذاری کرد.
 
تبیین مسیر راه
همه اینها لزوماً بدین‌معنا نیست که اینک در آستانه انتخاب سرمربی تازه تیم ملی باید حتماً خارجی‌ها را از محاسبات خارج کرده و اولویت را در این زمینه به مربیان داخلی داد. با این حال زبان آمار و نتایج تاریخ بی‌رحمانه و صریح است و گوشزد می‌کند که فرایند جذب مربیان خارجی برای تیم ملی و نتایجی که گرفته‌اند به حد کافی موفق نبوده و به همین سبب باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد و دلایل این ناکامی‌ها مشخص و از هر جهت عیب‌یابی شود. سپس بر‌اساس یافته‌ها، راه‌های غلبه بر ایرادات موجود مشخص و مسیر جدید تبیین شود و مجموعه این عوامل نقشه راهی برای تعیین سرمربی جدید یوزها قرار گیرد. اینکه فرد منتخب باز خارجی خواهد بود یا ایرانی، طبعاً از اهمیت برخوردار است اما مهم‌تر از آن گزینش فردی است که سوای مسأله ملیت‌اش چه میزان به کار تیم ملی می‌آید و آیا صلاحیت فنی، مشخصه‌های رفتاری و همخوانی‌های فرهنگی این امر را دارد یا خیر.
 
اولویت صددرصد
آخرین مربی‌های داخلی که تیم ملی را هدایت کردند، امیر قلعه‌نویی و علی دایی بودند. اولی از اواخر 2006 تا اواخر 2007 تیم ملی را رهبری کرد و دومی از اوایل 2008 تا اواسط 2009 روی نیمکت این تیم نشست و البته دست آنها هم از جام و افتخار خالی ماند. با چنین عملکرد و پیشینه‌ای مربیان ایرانی هم باید در معرض ملاک‌ها و معیارهایی قرار گیرند که از بیشترین دقت و صحت دید و عدالت در گزینش برخوردار باشند و هیچ‌گونه ملاحظه و خاصه خرجی ضمیمه کار آنها نشود. در مقطع زمانی 13 ساله‌ای که از آن یاد شد، بعضی مربیان مانند علیرضا منصوریان و همایون شاهرخی برای یک تک‌مسابقه یا دو بازی هم سکان هدایت یوزها را در دست گرفتند اما عمده‌ترین افراد همان‌هایی بودند که نام‌شان آمد. اگر طالب یک روند صحیح و دارای کمترین اشتباه در راه گزینش سرمربی تیم ملی هستیم، باید این امر و چرخه گزینش از هر جهت بررسی و افراد مورد‌نظر و واجد شرایط فنی بدون مبنا قرار گرفتن داخلی یا خارجی بودن‌شان زیر ذره‌بین بروند و در یک پروسه مطالعاتی دقیق بهترین فرد گزینش شود و اگر او واقعاً برترین و پرثمرترین نفر باشد، داخلی یا خارجی بودنش اهمیت سترگی نخواهد داشت و یک شرط صددرصدی و اولویت غیر‌قابل حذف جلوه نخواهد کرد.
 
همه چیز مهیا است
با توجه به اینکه قدری کمتر از 11 ماه تا شروع دوره بعدی جام ملت‌های آسیا در خاک قطر باقی مانده، وقت برای انجام هر دو کار ممکن و طی کردن هر دو راه پیش‌رو برای تیم ملی وجود دارد. هم می‌توان مربی خارجی آورد، چون وقت برای تطابق با محیط جدید کارش خواهد داشت و هم می‌توان یک مربی داخلی را برگزید و مطمئن بود که چون وی از قبل با محیط کار و نفرات برتر فوتبال کشورش آشنا است، می‌تواند با برپایی اردوهای تمرینی لازم و انجام دیدارهای تدارکاتی مفید به سطح بالاتری از کارایی برسد. قدر مسلم اینکه دو دهه کار در ارتباط با تیم ملی و تعیین اولویت‌ها و تبیین پرثمرترین شرایط باید فدراسیون فعلی فوتبال ما را به نقطه و مرحله‌ای رسانده باشد که بداند کدام راه‌ها و ساز و کارها برای انتخاب برترین گزینه را در پیش بگیرد. از فدراسیون فوتبال که استاد در سهل‌انگاری و پرسابقه در انواع تعلل‌ها و تأخیرها است، بعید نیست که یک‌ بار دیگر با نادیده گرفتن اصولی که برشمردیم به کجراهه برود و انتخابی اصلح نداشته باشد اما تا آنجا که به اصل و اصول کار باز می‌گردد، همه چیز مهیا است تا این مرتبه برخلاف اکثر دفعات قبلی گزینشی ارجح و اصلح داشته باشیم.

جستجو
آرشیو تاریخی