در نقد عجیبترین اشکال انتخاب سکاندار تیم ملی
وقتی سرمربی جای دیگری انتخاب میشد!
فدراسیون فوتبال این روزها به خاطر شکل انتخاب گزینههای سرمربیگری تیم ملی بهشدت مورد انتقاد قرار گرفته است و این نقدها تا اندازه زیادی هم وارد است چون هم از بابت فرم و هم به لحاظ محتوا، کاری که فدراسیون فوتبال انجام داد قابل دفاع نیست. در هیچ کجای دنیا نصف سرمربیان شاغل در لیگ برتر را کاندیدای احراز سمت سرمربیگری تیم ملی نمیکنند و از آنها برنامه نمیگیرند؛ بلکه با یک استراتژی مدون، اول سراغ افراد معدودی میروند و مشغول مذاکره با این مربیان میشوند تا در نهایت از میان این گزینههای کم شمار، یک نفر بهعنوان سرمربی انتخاب شود ولی در ایران حالا تعداد گزینههای داخلی و خارجی در مجموع از میزان بازیکنان یک تیم فوتبال هم بیشتر شده است. البته باید بپذیریم که این روند گزینش عجیب و نامناسب بیسابقه نیست و فوتبال ایران در سنوات و دهههای گذشته نیز همین مسیر را چند بار طی کرد. مسیری که متأسفانه در اغلب اوقات نتیجه خوبی هم عایدمان نکرد.
مذاکرات گسترده، انتخاب عجیب
یکی از گستردهترین مذاکرات برای انتخاب سرمربی تیم ملی که البته با انتخابی عجیب در آن مقطع انجام شد، به زمستان سال ۱۳۷۴ برمیگردد. در آن مقطع تیم ملی ایران بالغ بر ۱۶ ماه بود که اصلاً وجود خارجی نداشت و همین مسأله موجب شد فدراسیون فوتبال که داریوش مصطفوی ریاست آن را بر عهده داشت، تصمیم به تشکیل دوباره آن بگیرد. چون پیکارهای انتخابی جام ملتهای ۱۹۹۶ امارات در پیش بود. مصطفوی و مدیران فدراسیون با گزینههای متعددی وارد مذاکره شدند. از حسن حبیبی و بهمن صالحنیا گرفته تا محمود یاوری، بیژن ذوالفقارنسب و البته مرحوم ناصر حجازی و منصور پورحیدری. در آن مقطع حتی صحبتهایی مبنی بر توافق ابتدایی با حجازی هم مطرح شد اما ناگهان خبر آمد که محمد مایلیکهن بهعنوان سرمربی جدید تیم ملی ایران انتخاب شده است! مردی که حداقل در رسانهها هیچ نامی از او بهعنوان یک گزینه سرمربیگری ایران وجود نداشت و در مقایسه با بقیه کاندیداها هم به مراتب کم تجربهتر بود اما این تصمیم گرفته شد تا مایلیکهن هدایت ایران را برعهده بگیرد. تعجب رسانهها نیز اگرچه بازتاب زیادی داشت اما در نهایت شرایط را تغییر نداد.
انتخاب خارج از مسیر خردجمعی!
تیم ملی ایران در مرحله گروهی جام جهانی ۲۰۰۶ نتوانست بازیهای خوبی ارائه کند و به همین خاطر پس از پایان مسابقات برانکو ایوانکوویچ دیگر به کشورمان بازنگشت. محمد دادکان نیز با تصمیم پر سر و صدای شورای معاونین سازمان تربیت بدنی برکنار شد تا فوتبال ایران چند ماه پس از این برکناری، تعلیق شود. در تابستان سال ۱۳۸۵ و هنگامی که ما باید برای شرکت در رقابتهای انتخابی جام ملتهای ۲۰۰۷ به میدان میرفتیم، داریوش مصطفوی که بعد از برکناری محمد دادکان با نظر سازمان تربیت بدنی مدیریت فدراسیون را برعهده گرفته بود، گروهی از بزرگان فوتبال کشور را دعوت کرد و از آنها خواست سرمربی جدید تیم ملی را با استفاده از شیوه خرد جمعی و تصمیمگیری گروهی انتخاب کنند. شیوهای که نه تنها در آن زمان بلکه همین حالا هم عجیب به نظر میرسد و معمولاً چنین کاری صورت نمیگیرد. در نهایت نظرسنجی و رأیگیری انجام شد و این طور که حاضران پیرامون جلسه مذکور صحبت کردند، محمد مایلیکهن شرایط بهتری را برای احراز سمت سرمربیگری ایران و جانشینی برانکو به دست آورد اما در نهایت امیر قلعهنوعی حکم سرمربیگری تیم ملی را دریافت کرد! حرکتی که خیلیها را در آن مقطع متعجب کرد و هنوز هم یکی از سوژههای عجیب فوتبال ایران محسوب میشود.
لابی قویتر
در زمستان سال ۱۳۸۶ علی کفاشیان که به تازگی ریاست فدراسیون فوتبال را عهدهدار شده بود، تلاش بسیار گستردهای را برای انتخاب سرمربی تیم ملی آغاز کرد و با چند چهره سرشناس خارجی هم مذاکره کرد. حتی بعضی از آنها به تهران سفر کردند و هنوز یادمان نرفته هنگام استقبال از خاویر کلمنته چه صحنههای تلخی در فرودگاه به وقوع پیوست. به موازات گفتوگو با خارجیها، گزینههای داخلی هم مطرح شد و افشین قطبی و امیر قلعهنوعی جدیترین نفرات برای نیمکت تیم ملی بودند. در همان مقطع علی دایی طی مصاحبه با برنامه نود جمله معروفی را بر زبان آورد و گفت: «هر کس لابی قویتری داشته باشد سرمربی تیم ملی میشود.» البته کسی که این جمله را بر زبان آورد خودش چند روز بعد بهعنوان سکاندار تیم ایران معرفی شد تا همه با تعجب به دایی نگاه کنند! شهریار در واکنش به این مسأله عنوان کرد برای سرمربیگری تیم ایران با خدا لابی کرده بود.
تکرار ماجرا
جدا از سه مورد بسیار مطرحی که برایتان برشمردیم، موارد دیگری هم بوده است که انتخاب سرمربی تیم ملی باعث تعجب همه شد. هنوز یادمان نرفته دراگان اسکوچیچ چگونه در اسفند سال ۱۳۹۸ به سمتی رسید که آن را در خواب هم نمیدید. بنابراین تکرار چنین ماجرایی در فوتبال ایران اصلاً عجیب و غریب به نظر نمیرسد.