تیم ملی به ایدههایی نوین نیاز دارد
با مربیان سنتی به جایی نمیرسیم
وصال روحانی
روزنامه نگار
این یک باور عمومی در جامعه فوتبال است که یکی از دلایل اصلی ناکامی اخیر تیم ملی در جام ملتهای امسال ناتوانی کادر فنی در استفاده اکمل از تمام تواناییهای بالقوه نفرات مستعد این تیم بوده است. عصر مربیگری سنتی و غریزی سالهاست که به سر رسیده اما در سطح اول فوتبال ما هنوز تعداد مربیان سنتی و فاقد رویکردهای مدرن زیاد است و هدایت باشگاههای متعددی هم در دست آنها است. این قبیل مربیان به سبب کهنه بودن ایدههایشان خروجی قابل توجهی در پایان فصل ندارند ولی جای خود را دائماً با یکدیگر معاوضه میکنند و با شروع فصل جدید لیگ برتر یا «لیگ یک» رهبری تیمی تازه را در دست میگیرند، توگویی لیگ میراث آنها است. داریم برخی مربیان مدرنگرا و «بهروز» را که تعداد آنها در اقلیت است و بسیاری از آنان اصلاً به بازی گرفته نمیشوند و تیمی را به آنها نمیسپارند و سقف سهم آنها در لیگ دستیاری در این تیم و آن تیم است.
در تیمی که به جام ملتهای آسیا در خاک قطر رفت و آنجا به دست تیم میزبان در نیمه نهایی حذف شد، برخی مربیان مدرنتر و بالنسبه جوان مانند سعید الهویی و حمید مطهری را هم داشتیم و آندو تیموریان و رحمان رضایی نیز در کادر فنی حضور داشتند و قرار بود از نظرات مشورتی هومن افاضلی هم بهرهگیری شود اما تصمیمگیرنده اصلی که رأس این کادر قرار داشت و طبعاً امیر قلعهنویی بود، سالها است که به بدنه فوتبال سنتی و قدیمیگرای ما پیوند خورده و توان جدایی از آن را ندارد و از نمادهای بزرگ این نوع فوتبال است. دستاوردهای او در گذشته قابل توجه و سزاوار ستایش است اما او 10 سال است که هیچ جام خرد و کلانی را نبرده است و رویکرد مجدد فدراسیون فوتبال به وی در اسفند 1401 از مسائلی بود که موجب شد سؤالها و ترسهای زیادی در دل اهالی فوتبال کاشته شود. قلعهنویی 17 سال پیش زمانی که 45 سال داشت در مرتبه اول انتخابش به عنوان سرمربی تیم ملی هم نتوانسته بود تیم ملی را در جام ملتهای 2007 آسیا در خاک اندونزی قهرمان کند و با شکست برابر کره جنوبی در یکچهارم نهایی تن به حذفی تلخ داده بود و در نتیجه این سؤال مطرح میشد که چطور در 62 سالگی میخواهد آن کار انجام نداده را اجرایی کند. همین حالا حامیان وی ممکن است بگویند وی در مقطع دوم زمامداریاش در تیم ملی در 19 بازی برگزار شده این تیم فقط یک شکست را متحمل شده و 14 مسابقه را برده اما همان تک باخت، در حساسترین بزنگاه (در مقابل قطر در جام ملتهای امسال) موجب ناکامی مجدد ما در مهمترین جام ملی قارهای شد. اینک این سؤال بزرگ و بدیهی از نو به وجود آمده که؛ «آیا نمیخواهیم از سرنوشت خود درس بگیریم و واقعیات را بپذیریم و آزموده را دوباره نیازماییم و با کنار گذاشتن نگرشهای کهن به سوی ایدههای مدرنی برویم که اینک در جهان فوتبال رایج است و در همین جام ملتهای اخیر بسیاری از تیمها مجری آن بودند و ما پیوسته از آن دوری میگزینیم؟ عصر مربیگری سنتی و دوره کار مربیان دارای این متاع و فاقد تاکتیکهای مدرن و دل بستن به تواناییهای فنی و فردی و غریزی بازیکنان سالها است که به پایان رسیده و آینده فوتبال ملی ما در همه سطوح زمانی روشنتر و بیمه میشود که این واقعیت را قبول کنیم و درها را به روی علم روز و تاکتیکهای مدرن گروهی بگشاییم و عوامل اجرای فوتبالهای سنتی و بازیهای کهن را که تاریخ مصرفشان گذشته، کنار بگذاریم.