به بهانه خداحافظی یحیی گلمحمدی، یک مربی خوب و قهرمان
خالق بزرگترین کامبک تاریخ پرسپولیس
محمد قراگزلو
روزنامهنگار
یحیی گلمحمدی قبل از اینکه امپراتور جامها باشد یک «مربی خوب» برای پرسپولیس بود و بیشتر از جام آوری و قهرمانیها باید روی این خوب بودنش تأکید کرد.
البته که تیم بزرگ سرمربی بزرگ میخواهد و همواره هدف قهرمانی است اما مربی خوب حسابش جداست. تا مدتها زیر سایه نام برانکو و موفقیتهایش کارش را پیش میبرد اما تیم خودش را ساخت، بازیکنان دلخواهش را به پرسپولیس آورد، با سیستم دلخواه خودش تیمش را به زمین فرستاد، فوتبال مد نظر خودش را بازی کرد و اصلاً خود خودش بود.
یحیی گلمحمدی عاشق فوتبال مالکانه بود. در نقطه ایدهآلش پپ گواردیولا را میدید و دوست داشت تیمی داشته باشد که با مالکیت مطلق توپ در زمین از حیث ساخت بازی و خلق موقعیت، راههای مختلف را امتحان کند و پویایی و تنوع کارهای تاکتیکی و تهاجمی در فوتبالش دیده شود. یحیی یک مربی تهاجمی بود که برای حمله برنامه داشت و با در نظر گرفتن خواسته تاریخی هواداران باشگاه هیچوقت از جنبه احتیاط تیمش را نچید و نقشهای برای نبردن نداشت.
یحیی درست بعد از قهرمانی اول که بسیاری نیمی از آن را مدیون تلاش کالدرون میدانستند و البته بسیاری اعتقاد داشتند با تیم برانکو حاصل شده، شروع به ساختن تیم خودش کرد و در گام نخست همین خوب بودنش را به رخ کشید.
حضور موفق در بازیهای مجتمع لیگ قهرمانان آسیا، دوئلهای فشرده با تیمهای قدرتمند و رسیدن به فینال عیار او را در همان گامهای نخست بارز کرد. یحیی خیلی زود به مهمترین دستاورد برانکو رسید؛ فینال آسیا و این جایی بود که میشد او را مهمترین رقیب پروفسور در دوره طلایی پرسپولیس نامید اما باز خیلیها کوتاه نیامدند و سایه برانکو را آنقدر کش دادند تا یحیی را به تلاش بیشتر برای موفقیتهای بعدی هل بدهند.
اتفاقاً برای گلمحمدی و پرسپولیس تداوم این نگاه خوب شد. سهگانه فصل گذشته، یحیی را به اوج قله بزرگترین مربیان تاریخ باشگاه رساند و دیگر هیچکس نمیتوانست از آن سایه بلند حرفی به میان بیاورد اما انگار قرار بود داستان یحیی نیز بعد از چهار سال به پایان برسد.
یحیی گلمحمدی با بازگشت به سرمربیگری پرسپولیس بزرگترین کامبک تاریخ این باشگاه را رقم زد. یک دهه قبل او کمی ناپخته بود که این تیم را تحویل گرفت و شاید تقدیر طوری رقم خورده بود که آن پنالتیها در فینال جام حذفی خراب شود و او در پرسپولیس نماند.
قهرمانی پرسپولیس در جام حذفی آن فصل به احتمال قریب به یقین محمد رویانیان را مجاب میکرد تا یحیی را در سمت خود حفظ کند و شاید در آن صورت این دوران طلایی رقم نمیخورد.
یحیی با شکست در آن فینال به عنوان یک مربی جوان که احتمالاً مثل بسیاری از ستارههای این باشگاه تبدیل به مربی از دست رفته میشد به مسیرخود ادامه داد، در ذوبآهن جام گرفت و برای اولین بار یک تیم از فوتبال خراسان را به آسیا رساند. مهمتر از آن اما مدل فوتبال تیمش در مشهد بود که باعث شد علیرغم قهرمانی نیم فصل کالدرون هیچکس به بهترین و شاید تنها تصمیم بزرگ و حیاتی محمدحسن انصاریفرد ایراد نگیرد.
داستان یحیی با پرسپولیس در اواخر دی ماه 1398 شروع شد و اواخر دی ماه 1402 به پایان رسید. او در این چهار سال کرونا را دید، روزهایی را دید که میخواستند یکی از جامهای بزرگش را از چنگش خارج کنند، ناملایمتی و تبعیض را دید، سوتها و گافهای سرنوشتساز را تحمل کرد اما سرانجام پیمانه طاقتش پر شد و سر آخر در جایگاه یک قهرمان و مهمتر از آن یک مربی موفق و خوب از پرسپولیس رفت.
امروز که او از پرسپولیس رفته هیچکس درباره آن قهرها و استعفاها حرف نمیزند چرا که دستاوردها و آنچه او برای تیمش انجام داد بسیار فراتر از اینهاست کما اینکه تمام خواستههایش برای احقاق حق پرسپولیس و قدم برداشتن در مسیر درخشانی بود که چهار سال پیش از حضورش در پرسپولیس آغاز شد.
یحیی هیچوقت برای خودش غر نزد و دنبال بالا رفتن پرچم پرسپولیس بود. در پایان کار هم بدون سهمخواهی، شکایت و شکایتکشی از پرسپولیس رفت و شاید همین وجه تمایزش با دیگر مربیان بزرگ تاریخ باشگاه حتی از مدل پرافتخارش باشد. بالاخره هر چه نباشد او از خانواده بزرگ پرسپولیس آمده بود و هیچوقت قرار نیست از این خانواده طرد شود کما اینکه جایگاهی رفیع در تاریخ سرخ برای خودش فراهم کرد و خاطرات خوبی برای هواداران ساخت.