درسهای تاشکند
علیاصغر مدیرروستا
مهاجم اسبق تیم ملی
بازی ازبکستان و ایران در تاشکند را باید از چند منظر مورد تحلیل و بررسی قرار داد. نیمه اول را مقتدرانه بردیم و توانستیم از نقاط ضعف حریف استفاده کنیم. در نیمه دوم، حریف بین دو نیمه آنالیز دقیق کادر فنی خود را دریافت کرده بود، بازی را هجومی آغاز کرد و یکی از گلهای خورده را جبران کرد. تعویضهایی که ما انجام دادیم عجولانه بود و در دقایق پایانی، گل دوم هم وارد دروازهمان شد تا بازی را با تساوی عوض کنیم.
این بازی درسهای خوبی برای تیم ملی ایران به همراه داشت. درسهایی که در جام ملتهای آسیا به دردمان میخورد. کادر فنی باید از تجربیات این دیدار نهایت استفاده را ببرد. به خاطر آنکه وقتی از حریف پیش هستیم و رو به جلو بازی میکنیم، در بازگشتها دچار مشکل میشویم. در فضاهایی که توپ را از دست میدهیم، برای پوشش دادن ضدحمله حریف دچار ایرادهایی هستیم و خط دفاعی ما خیلی خوب پوشش نمیدهند. آنها مهاجمان حریف را گم میکنند و تعویضهایی که میکنیم باید در راستای بهتر شدن تیم باشد، اما این اتفاق در بازی با ازبکستان رخ نداد. تجربه خوبی از بازی با ازبکستان نصیب تیم ملی کشورمان شد و باید روی نقاط ضعف خود کار کنیم تا در جام ملتها، این ایرادها به تیم ملی لطمه نزند.
بالا بودن میانگین سنی تیم امیر قلعهنویی یکی از پاشنه آشیلهای تیم ملی است که ریسک مصدومیت را در تیم بالا میبرد. مصدومیت محمد محبی را کنار بگذاریم، چون حاضر به ماندن در زمین بود و کادر فنی نخواست روی او ریسک کند. علیرضا جهانبخش و سامان قدوس هم تحت فشار زیاد مصدوم شدند. شرایط سنی یکی از فاکتورهای موفقیت یک تیم است. صد درصد میانگین سنی بالای تیم یک چالش است. تلفیقی از تجربه و جوانی نیاز هر تیمی است. در مقطع کوتاه نمیشود ریسک کرد و دست به جوانگرایی کلی زد، ولی ما رفته رفته هم این کار را انجام ندادیم. در بازی با هنگکنگ، میشد به جوانها فرصت بیشتری داد، اما در آخرین لحظات جوانها وارد زمین شدند. به نظرم بعد از جام ملتهای آسیا، فارغ از هر نتیجهای که به دست میآید، دیگر نباید بهانهای برای جوانگرایی در تیم ملی داشته باشیم.