سهم نداشتن ایران در اکثر تصمیمهای مهم فوتبال قاره
وصال روحانـی
روزنامه نگار
مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال ایران میگوید دخالت مؤثر در روند کاری نمایندگان کشورمان در مسابقات لیگ قهرمانان آسیا در حیطه اختیارات وی نیست و در نتیجه او نمیتوانسته تأثیری بر رأی اخیر کنفدراسیون فوتبال آسیا درباره دیدار برگزار نشده سپاهان با الاتحاد عربستان بگذارد که به دلیل اعتراض سعودیها به شرایط محیطی آن مسابقه از سوی این کنفدراسیون نتیجه بازی 0-3 به ضرر تیم اصفهانی اعلام شد.
تاج مدتهاست که یکی از پستهای نواب رئیسی AFC را هم در اختیار دارد و به سبب پیشرو بودن ایران در جمع کشورهای آسیای میانه (کافا) رئیس غیررسمی این نهاد هم تلقی میشود اما وقتی رأی کنفدراسیون قارهای در مورد دیدار مورد بحث با وجود امتناع طرف عربستانی از حضور در میدان 0-3 به سود ایران اعلام نشد و حتی حکم به برگزاری بازی در شهری دیگر از ایران یا کشوری ثالث داده نشد، بسیاری از اهالی فوتبال و دوستداران این ورزش به تاج خرده گرفتند که چرا حضور او در مناصب بالای اجرایی کنفدراسیون تأثیری روی رأی صادره نگذاشته و وی به واقع فقط تماشاگر صرف تحقق رویدادی منفی برای فوتبال کشورمان بوده و هیچ کار خیری از او سر نزده است. پرسش پر اهمیت موجود این است که از این کرسیها و پستهای اهدا شده به مقامهای ایرانی در «AFC» کدام بهرهها متصور است و این مقامها چه سودی برای کشورمان دارد. توضیح تاج در مورد این مسأله و مقصر ندانستن خود البته درست بود و این نکته که اجازه اظهار نظر و صدور رأی به نمایندگان کشوری که تیمش در معرض دادخواهی قرار دارد و به یک تخلف اداری یا اجتماعی متهم شده، داده نمیشود، حکم به برائت نسبی وی از ماجرای اخیر میدهد اما یک بحث کلیتر و مهمتر وجود دارد که از منفعل بودن و نقش نداشتن ایران در اکثر معادلات بزرگ و حتی کوچک فوتبال قاره و اعلام رأیها نشأت میگیرد. پروسه دادرسی قضایی روی عملکرد تیمهای قاره کهن و تأثیرگذار نبودن سران فوتبال ایران در اکثر این فرایندها اینک زیر سؤال رفته و یک بار دیگر بحثبرانگیز شده است. وقتی ما در اکثر مناقشههای قضایی- فوتبالی در سطح بینالمللی بازندهایم و نمیتوانیم AFC و امثال آن را مجاب به جهتگیری به سود خود کنیم و برخی میزبانیها از ما گرفته میشود و به کشورها و تیمهای کوچکتر از ما واگذار میگردد، معلوم میشود که حوزه اختیارات و شرح اختیارات خویش را نشناخته و بهرهگیری لازم و حداکثری (و گاه حداقلی) را هم از آن نبرده ایم. این قطعاً یک ایراد مهم و بزرگ است و با هیچ توضیحی توجیه و قابل قبول نمیشود و باید تصحیح و این روند مخدوش، ترمیم و تبدیل به احسن شود. تا کی میتوان شاهد صدور اغلب رأیهای مهم قارهای به ضرر فوتبال ما و رسیدن منافع مهم به رقبایی شد که نه سبقه ما را دارند و نه قدرت فنی ما را در عرصه فوتبال ولی برعکس ما بلد بودهاند که چطور در تشکیلات AFC با لابیگریهای لازم به اهداف مورد نظرشان برسند و مواضع و بهرههایی را کسب کنند که سزاوار فوتبال توانمندتر ما است و نه فوتبال کمسابقهتر و کمتوانتر آنها. این نکتهای است که تاج و سایر سران فوتبال ایران باید به طور جدیتر به آن بیندیشند و واقعاً چارهای بیابند و قدرتنمایی و کسب بهره کنند و به بهانههایی روی نیاورند که اگرچه گاه به لحاظ تشکیلاتی صحیح است اما ناقض تواناییهای بالقوه ما است.