از مهـــار رونالـــــــــــــدو در فینال جام جهانی تا موفقیت‌های هالیوودی

زندگی جدید فرانک لبوف

فضای بیرون سن مارتین آماده است، یک سالن تئاتر کوچک در قلب پاریس. فرانک لبوف از موتوسیکلت BMW خود پیاده می‌شود، کلاه ایمنی‌اش را برمی‌دارد و با چند نفر خوش و بش می‌کند. یک ساعت مانده پرده بالا برود، خودش را به اتاق گریم می‌رساند، لباس خاصی را به تن می‌کند و می‌گوید: «برای رئال مادرید یا چلسی نیست، اما جالب است، یک نفر دیگر هم مثل این را به تن می‌کند که قرار است من را بکشد.» اشاره او به داستان نمایش هرنی فیسکاله است که شش ماه تولیدش زمان برده و درباره یک هویت اشتباه است.
بیلبورد نام او را مثل بقیه در فهرست می‌آورد نه کسی که جام جهانی را برده و اسطوره چلسی بوده؛ فقط فرانک لبوف. این زندگی جدید او است، پنج بار در هفته اجرا دارند.
او در توضیح اینکه چطور از مهار رونالدو در فینال جام جهانی 1998 به حضور در نمایش‌های موفق هالیوودی رسیده، می‌گوید: «من در فوتبال 700 بازی انجام دادم و تا به حال 1400 بار روی صحنه رفته‌ام. ستاره‌های واقعی من بازیگران هستند. وقتی کوچک بودم با مادرم اجراها را در تلویزیون می‌دیدم و دلم می‌خواست این کار را بکنم. در سال 1999 وقتی در چلسی بازی می‌کردم رونالد هاروود(فیلمنامه و نمایشنامه‌نویس انگلیسی) را دیدم. او Taking Sides را نوشته بود و یک سال بعد گفت قرار است فیلم شود و من را دعوت کرد که در آن نقشی داشته باشم. به مربی‌مان، آقای کلودیو رانیری گفتم می‌توانم سه روز به برلین بروم و در این فیلم حضور داشته باشم؟ او اجازه داد و وقتی برگشتم می‌دانستم در پایان دوران فوتبال به‌دنبال چه هستم. بنابراین بعد از بازنشستگی از فوتبال به لس آنجلس رفتم تا بازیگری بخوانم.»
او در مؤسسه فیلم و تئاتر لی استراسبرگ ثبت‌نام کرد که امثال الک بالدوین، آنجلینا جولی و اسکارلت یوهانسون در آن درس خوانده‌اند. کار بازیگری گرفت اگرچه به ندرت در این تغییر شگرف دوران حرفه‌ای خود به‌دنبال جلب توجه بود. در سال 2014 در «فرضیه همه چیز» نقش دکتر سوئیسی را بازی کرد در فیلم برنده اسکاری که استیفن هاوکینگ را به تصویر کشید.
لبوف می‌گوید: «فیلم را در یک بیمارستان قدیمی که فاصله زیادی با ویمبلی نداشت، کلید زدیم. ادی ردماین(بازیگر انگلیسی) از من پرسید آنجا بازی کرده‌ام و گفتم، بله، شش بار و حالا این‌طرف بازی می‌کنم. من دوستانی دارم که این فیلم را دیده‌اند و با تعجب می‌پرسند، تو هستی و جواب مثبت می‌دهم. این را درک می‌کنم که همه من را به‌عنوان بازیکن سابق فوتبال می‌شناسند و مشکلی با آن ندارم، نمی‌خواهم انکارش کنم، این سابقه، فوق‌العاده است.»
اواخر دهه 90 روزهای درخشان لبوف بود. در سال 1996 از استراسبورگ به چلسی رفت و ستاره محبوب استمفوردبریج شد. بعضی از هم‌تیمی‌هایش آن موقع خیلی درخشان بودند، جان فرانکو زولا در تیم باشگاهی و زین‌الدین زیدان در تیم ملی. او می‌گوید: «آنها جادوگر بودند.»
لبوف ادامه می‌دهد: «آن موقع رفتن به ایتالیا یا اسپانیا بیشتر مد بود اما من می‌خواستم انگلیسی یاد بگیرم، برای همین به لندن آمدم و در زمان بازی برای چلسی روزنامه‌هایی را می‌خواندم که انگلیسی خوبی یاد بگیرم. در سال اول 17 ملیت مختلف در تیم داشتیم اما رابطه خوبی برقرار بود. زولا، جان لوکا ویالی، توره آندره فلو، روبرتو دی متئو، دنیس وایز، مارسل دسایی، استیو کلارک، دن پترسکیو، گرایم لوسو و دیگران. رؤیایی بود. ما می‌خواستیم در مرکز شهر باشیم و تقریباً هر روز به رستوران می‌رفتیم. یک شب در رستوران ایتالیایی اسکالینی لیام نیسون را دیدم و به او گفتم عاشق بازیگری هستم. روز بعد به همراه او به استودیوهایی رفتیم که در آن کار می‌کردند. به‌عنوان یک فوتبالیست، سال‌هایی که در چلسی بودم بهترین سال‌های زندگی‌ام بود.»
لبوف که حالا 55 سال دارد، در دوران زندگی در جنوب غرب لندن گاهی با قوانین سختگیرانه کنار نمی‌آمد. خودش تعریف می‌کند از روزی که تونی بلر، نخست‌وزیر وقت انگلیس به جلسه تمرین‌شان آمده: «مارسل دسایی کنار من بود و به او گفتم می‌خواهم با تونی بلر درباره سگم حرف بزنم. او گفت دیوانه‌ای اما به تونی بلر گفتم سیاست برایم مهم نیست تنها چیزی که می‌خواهم بگویم درباره دخترم است که نمی‌تواند به خاطر قرنطینه احمقانه شما سگ داشته باشد. او گفت فردا به داونینگ استریت بیا و صحبت می‌کنیم. من با نخست‌وزیر چای می‌خوردم که قانون عوض شد. سگ‌ها در فرانسه آرامش بیشتری داشتند اما بعد از آن یک سگ به نام چلسی داشتیم!»
لبوف با هم‌تیمی‌های قدیمی در ارتباط است. بیسنته لیزارازو و لوران بلان اخیراً در یکی از نمایش‌هایش حاضر شدند و یک گروه واتساپ هست که تمام اعضای تیم برنده جام جهانی 1998 در آن عضو هستند. لبوف درباره آن شب فوق‌العاده که رونالدو را مهار کرد و فرانسه 3 بر صفر برزیل را شکست داد، می‌گوید: «واقعاً روی کارم متمرکز بودم. همه می‌گفتند، سخت است و بود. باید وقتی توپ‌ داری حواست به جایت باشد چون اگر از دستش بدهی، دیگر خیلی دیر است. اگر فرار کند دیگر گرفتنش غیرممکن است، همزمان باید حواست به ببتو و ریوالدو هم باشد. آسان نبود اما به آن افتخار می‌کنم.»
او به حال برمی‌گردد و ناراحتی‌‌اش را از باخت 2 بر صفر چلسی به برنتفورد ابراز می‌کند. بعد به شلوغی برنامه‌هایش در ایام تعطیلات می‌پردازد. درباره اینکه حس و حال زمین فوتبال چقدر شبیه سالن تئاتر است، می‌گوید: «مقایسه این دو اشتباه است، در ویمبلی 80 هزار نفر هستند که از شما متنفرند و دو و نیم میلیارد نفر فینال جام جهانی را تماشا می‌کنند، اگر ببازید و شما تقصیر داشته باشید، مایه شرم کشورتان می‌شوید. اما اینجا رقیبی نداریم و از پایان کار باخبریم. 300 نفر بیشتر ما را نگاه نمی‌کنند. اینها غیرقابل مقایسه‌اند.»
بیشتر مدال‌های لبوف در موزه چلسی هستند. برخلاف سال‌های دور در لندن، حالا در مسیر دیگری قرار گرفته و به‌دنبال افتخارات در فضای دیگری است.

 

جستجو
آرشیو تاریخی