دعوای کلیشهای را تمام کنید
سهم من کجاست؟
آیسان سعیدی
روزنامهنگار
دعوای همیشگی دوباره داغ شده. اینکه چه کسی حق بیشتری دارد. دعوای همیشگی فوتبال و منهای فوتبال؛ مناقشهای به طول تاریخ. اینکه ورزشکاران سایر ورزشها همیشه مدعی هستند که فوتبال به آنها ظلم میکند و حق آنها را پایمال کرده و این تبعیض و اجحاف ابدی است. آنها مدعی هستند که بیش 90 درصد منابع، پاداش، توجهات و حتی نگاه رسانهای به فوتبال اختصاص دارد و 50 رشته دیگر به همراه الحاقات آنها در خوشبینانهترین حالت تنها از 10 درصد باقی مانده ارتزاق میکنند. یک معادله کاملاً نابرابر و ظالمانه که بیعدالتی در آن موج میزند.
کنایهآمیز اینکه در میدان بازی وضعیت کاملاً معکوس است. بیش از 90 درصد افتخارات ورزش ایران متعلق به همین 50 رشته ورزشی و به طور مشخص چند رشته ورزشی خاص است. مدالها و افتخارات جملگی به این رشتهها منحصر میشود اما وقتی پای پاداش، پول، منابع و امکانات وسط میآید، فوتبال در صف اول ایستاده و با بقیه فاصله چند صد کیلومتری دارد. این سبد و تبعیض زمانی پررنگتر میشود که مقیاس را به المپیک فیلتر میکنیم؛ بزرگترین و مهمترین جشنواره و رقابت ورزشی که مقیاس اصلی سنجش و ارزشیابی و متر و معیار حقیقی ورزش به شمار میرود و در تمام دنیا به آن نگاه ویژهای دارد. آنجا که سبد مدالهای ما تنها به 1+4 رشته محدود شده؛ کشتی، وزنهبرداری، تکواندو، دوومیدانی و کاراته. از این 1+4 رشته کاراته از المپیک بیرون افتاده و دیگر در فستیوال 5 حلقهای حضور ندارد تا مدالآوری کند. از 4 رشته باقی مانده نیز دستاورد دوومیدانی در طول یک قرن تاریخ المپیک تنها یک نقره بوده که تکرار آن با توجه به شرایط فعلی بسیار بعید و دور از دسترس است و مثلث ثابت مدالآوری ایران تنها به 3 رشته کشتی، وزنهبرداری و تکواندو محدود میشود. از این مثلث یکی از اضلاع یعنی تکواندو بعد از چند دوره در المپیک قبلی یعنی توکیو دست خالی ماند و شرایط فنی ایدهآلی ندارد.
بنابراین برای المپیک پیش رو در پاریس فعلاً تنها میتوان روی مدالهای کشتی و وزنهبرداری حساب قطعی کرد. بگذریم از اینکه وزنهبرداری نیز در مسیر افت و نزول قرار دارد و حتی در بازیهای آسیایی تنها یک نقره گرفت.
کنایهآمیز است که در المپیک فوتبال هیچ جایگاهی ندارد و مدال و موفقیت که هیچ، بیش از نیم قرن است که در حسرت راهیابی و حضور در این فستیوال 5 حلقهای باقی مانده و در امتداد ناکامیهایش از پاریس هم کنار مانده. در این شرایط اما فوتبال وامانده و ناکام در همین سال منتهی به المپیک باز هم بیشترین منابع و بودجه را دارد؛ آنقدر زیاد که بازیکن ملیپوشش به ماشین 100 میلیاردیاش مینازد و در برابر دوربین با تبختر و تفرعن آن را در چشم مخاطب میکند.
این تبعیض و این ناعدالتی همیشه در بدنه ورزش جاری بوده و گویی پایانی بر آن نیست. یک دعوای قدیمی بسان دو خط موازی که گویی هیچگاه بهم نمیرسند. این مناقشه پایانی ندارد، اما این دعوای قدیمی این بار مسیری متفاوت یافته. مسیری که پا را از دایره کری و اعتراض فراتر نهاده و بدل به تقابل شده؛ تقابلی توأم با خشم و کینه و عداوت. این کینه محصول یک بیعدالتی طولانی و ممتد است که همیشه رواج داشته؛ از سالهای خیلی دور و زمانی که ورزش به شکل آماتوری واقعی اداره میشد و در آن هیچ پولی وجود نداشت و ورزشکاران اعم از فوتبالیستها تا سایر رشتهها برای امرار معاش مجبور بودند مسافرکشی کنند. در همان ایام هم حداقلها برای فوتبال بود؛ از هوادار متمولی که بعد از بازیها به پروین و پورحیدری دستخوش میداد تا بین بازیکنان تقسیم کند در حالی که عسگری محمدیان قهرمان کشتی ایران که در دو دوره المپیک به نقره چنگ زد، برای امرار معاش روی زمین کشاورزی کار میکرد!
این فاصله با حرفهای شدن ورزش و حضور پول در ورزش بیشتر و عمیقتر شده و حالا به جایی رسیده که فریاد ورزشکاران سایر رشتهها را بلندتر کرده. فریادی که حالا به ورطه توهین نیز غلطیده و آش را حسابی شور کرده.
این مسیر اما ظاهراً پایانی ندارد. فوتبال ورشکسته با وجود تمام ناکامیهایش کماکان بخش اعظم منابع و بودجه و توجه را میبلعد و برای سایر ورزشها که البته بار اصلی موفقیت و مدال ایران را به دوش میکشند، ته مانده بودجه میماند. سیاستی که به نظر میرسد باید در آن تجدیدنظر جدی شود. یکی از دلایل نزول ورزش ایران در بازیهای آسیایی هانگژو ریشه در همین مسأله کلیدی دارد. اینکه پول و منابع مالی برای سایر ورزشها به اندازهای ناچیز و کم است که در پروسه آمادهسازی ورزشکاران اخلال ایجاد میکند و ورزشکار به پیک آمادگی نمیرسد و در رقابت با رقبای آمادهتر که دغدغهای ندارند، کم میآورد. اگر خواهان موفقیت ورزش بویژه در المپیک هستیم باید در این سیاست کلی تجدیدنظر شود.