صفحات
شماره هفت هزار و چهارصد و شانزده - ۱۸ مهر ۱۴۰۲
روزنامه ایران ورزشی - شماره هفت هزار و چهارصد و شانزده - ۱۸ مهر ۱۴۰۲ - صفحه ۴

داورزنی: ریاست فدراسیون جای کسب تجربه نیست

به والیبال فکر می کنم نــــه خـــــودم

محمدرضا داورزنی در شرایط حساسی قرار گرفته است. از یک طرف از دوران ریاست 4 ساله او مدت زمان زیادی باقی نمانده و به زودی انتخابات این فدراسیون برگزار می‌شود و از طرف دیگر پروسه انتخاب سرمربی تیم ملی آغاز شده است. داورزنی با حضور در تحریریه ایران ورزشی پاسخگوی سؤالات ما بود؛ سؤالاتی که پیش‌بینی می‌شد رئیس فدراسیون والیبال به برخی از آنها پاسخ ندهد اما داورزنی هیچ سؤالی را بدون پاسخ نگذاشت.

مهری رنجبر
روزنامه نگار

  قرار بود کادر فنی تیم ملی والیبال با الگوبرداری از ژاپنی‌ها تقویت شود اما کار به استعفای بهروز عطایی کشیده شد.
شرایط ژاپن با ایران خیلی متفاوت است، امکانات ژاپنی‌ها با ایرانی‌ها خیلی فرق می‌کند. حجم سرمایه‌گذاری آنها روی رشته‌های متفاوت و نتایجی که در بازی‌های آسیایی گرفتند یا در رقابت‌های مختلف بسکتبال، هندبال، واترپلو و فوتبال خودشان را نشان می‌دهد. سرمایه‌گذاری را به بهترین نحو انجام داده‌اند. محدودیت‌هایی که ما داریم فعلاً اجازه نمی‌دهد روش ژاپنی‌ها را اجرا کنیم. قطعاً در آینده اتفاق می‌افتد اما حالا شرایط را طبق واقعیت‌های کشور باید تنظیم کنیم. تلاش فدراسیون استفاده از مربیان تراز اول دنیا با سابقه و تجربه خوب است چرا که تفاوت مربیان ایرانی با خارجی، تجربه موفق در المپیک و لیگ ملت‌ها است. ما باید به سمتی برویم که در آینده این تفاوت زیاد نباشد. مردم از والیبال توقع عملکرد در سطح تیم‌های تاپ دنیا را دارند تا بتواند دوباره تیم‌های بزرگ را در مسابقات مختلف قهرمانی، لیگ ملت‌ها و رقابت‌های معتبر شکست دهد. مردم حالا دیگر نمی‌پذیرند تیم ملی والیبال ایران در بازی با هر تیمی بازنده باشد. این مسأله شرایط را سخت می‌کند، چرا که حفظ تیم در سطح بالای والیبال دنیا راحت نیست. اما فدراسیون تلاش می‌کند تا با تغییر استراتژی، زمان بیشتری را صرف سرمایه‌گذاری روی مربیان ایرانی کند. ما باید با استفاده از مربیان تراز اول دنیا رنکینگ تیم را بالا ببریم و رضایت مردم را به دست آوریم تا در آینده شرایط استفاده از مربیان ایرانی فراهم شود. البته مربیان ایرانی کنار سرمربی خارجی در تیم ملی برای تجربه‌اندوزی کار می‌کنند اما واقعیت قصه، حالا باید برای ارتقای تیم به جمع 8 تیم اول رنکینگ جهانی کار کنیم. هرچند آرمان فدراسیون همچنان قرار گرفتن تیم بین 4 تیم اول دنیا و حضور قدرتمند در المپیک است. استراتژی فدراسیون استفاده از تجربه و دانش مربیان خوب دنیاست تا تیم ملی بازسازی شود و بتواند جایگاه قبلی‌اش در رنکینگ جهانی را به دست آورد.
  چند مربی گزینه‌های فدراسیون برای تیم ملی دارید؟
ما فعلاً در حال بررسی مربیان خوب دنیا هستیم، البته با بعضی از آنها مذاکره کردیم و با بعضی هم در حال رایزنی هستیم تا باب مذاکره را باز کنیم. مربیانی مثل آنتیگا، آلکنو، توتولو، آناستازی و استویچف در لیست ما هستند، حتی برخی‌ها که چراغ سبز نشان داده‌اند. لیست ما 8 نفره است که بعضی از مربیان امکان حضور در ایران را ندارند و بعضی‌ها هم شرایط‌شان را باید بررسی کنیم. هر زمان به جمع‌بندی رسیدیم و برنامه گرفتیم اسامی آنها را به مردم می‌گوییم. به هر حال برنامه این مربیان باید در کمیته فنی بررسی شود و بعد از جمع‌بندی قطعی سرمربی تیم ملی را احتمالاً برای چهار سال معرفی می‌کنیم. او به احتمال زیاد هم سرمربی تیم ملی در المپیک پاریس خواهد بود و هم در المپیک 2028.
  به کسب سهمیه المپیک پاریس امیدوارید؟
همه سعی فدراسیون این است که تیم ملی والیبال در المپیک 2024 حاضر باشد. هر چند کار کمی سخت شده، اما غیرممکن نیست و تلاش ما برای تحقق سومین سهمیه پیاپی المپیک است.
  تیم ملی آلمان بازیکن با‌تجربه‌ای مثل «گروزه» را برای انتخابی المپیک برگرداند، به نظر شما ما هم باید از بازیکنان باتجربه استفاده می‌کردیم؟
بعضی از تورنمنت‌ها برای بعضی کشورها مهم است، آنجایی که کشورها دنبال جوانگرایی و تجربه‌اندوزی نیستند. این مسأله را کشورهای بزرگ مثل آمریکا ثابت کرده‌اند، آمریکا دریافت‌کننده قدرتی 37 ساله‌اش را آورد یا روسیه پاسور 40 ساله‌اش را. یا برزیل پاسور قدیمی‌اش را به ترکیب اضافه کرد و در شرایط حساس از آنها استفاده کرد. یادم است ایتالیا در ورلدکاپ ژاپن ست اول و دوم را از ژاپن برد. ست سوم 24-19 ژاپن جلو بود. پاسور قدیمی‌اش را به زمین آورد و در خط سرویس با سرویس‌های پرشی، موجی و کنترلی امتیاز 24-24 شد، ایتالیا آن ست را 27-25 برد و همینطور دو ست بعدی را. سرمربی سابق تیم ملی ژاپن از شوک زیاد راهی بیمارستان شد. هیچ‌کسی فکر نمی‌کرد ژاپن هم ست برده را ببازد و هم دو ست بعدی را. ما در بدترین زمان تعویض می‌کنیم. در بعضی بازی‌های لیگ ملت‌های سال قبل هم این اتفاق افتاد و تیم مقابل 7 امتیاز جلو بود اما باخت. تیم ما باید از تیم تک ستاره به پرستاره برسد و با برنامه بازی کند اما سرمربی ما در بدترین زمان تعویض می کرد. او پوریا حسین خانزاده را در بدترین زمان ممکن به زمین فرستاد، به جای اینکه زمانی بفرستد که راه را باز کند، در پوئن 23 و پست غیرتخصصی‌اش به  زمین می‌رود. البته زمانی هم سرمربی چاره‌ای نداشت، مثل بازی با اوکراین که در ست چهارم بعضی از بچه‌ها توان پریدن هم نداشتند.
  نمی‌شد برای بازی‌های آسیایی، ترکیب اصلی به هانگژو نمی‌رفت و تیم برای انتخابی المپیک آماده می‌شد؟
پیش‌بینی این بود که ما با چین همگروه می‌شویم، نظر عطایی هم این بود که بازی‌های آسیایی در رنکینگ اثر ندارد، اما طلای تیم از نظر اعتبار والیبال، برای کاروان مهم بود. اگر تیم اصلی نمی‌رفت ریسک بود. بعد هم یک اختلاف‌نظر همیشگی بین مربیان وجود داشت و از طرفی طبق پیش‌بینی‌ای که داشتیم، قطر از آن گروه بالا می‌آمد، چین، ژاپن و کره همدیگر را حذف می‌کردند و ما در فینال با چین بازی می‌کردیم. با این پیش‌بینی، حرف رفتن از هانگژو به شهری بود که تیم یک ساعته به برزیل می‌رسید، درست همان مسیر تیم چین. برای ما طلای هانگژو مهم بود. البته باید در بازی‌های بعد بهتر کار کنیم چرا که یکسری رقابت‌ها را برای سال بعد جابه‌جا می‌کنند که با هم تداخل نداشته باشد.
 اگر مربی تیم ملی خارجی بود بهتر نتیجه می‌گرفت؟
ما برای المپیک توکیو بهترین مربی خارجی را آوردیم. با تغییر نسل نباید در مدت 6 ماه تا یک سال انتظار تحول جدی در نتایج داشته باشید، مگر اینکه با برنامه 5-4 ساله، فرصت به مربی بدهیم تا بازیکنانش را در رقابت‌های مختلف بشناسد و به ترکیب مناسب برسد. اما تیم ما در این دو سال به یک ترکیب ثابت نرسید.
 ایراد از کجاست، کادر فنی یا اقدامات مربیان قبلی که باعث شد جایگزین‌های خوب برای ستاره‌ها نداشته باشیم؟
این مسأله جنبه‌های مختلف دارد. ما بازیکنان زیادی داشتیم که باید فرصت بازی پیدا می‌کردند. ما در دفاع وسط مشکلی نداشتیم، بچه‌هایی مثل علی‌اصغر مجرد را داشتیم یا طیب عینی که بی‌جهت او را از دست دادیم. طیب یکی از بازیکنان با فیزیک خوب بود که می‌توانست کنار علی‌اصغر مجرد عالی باشد. اما نفرزاده او را نابود کرد، از بس که او را برای انتخاب باشگاهش اذیت کرد. حالا هم مهدی جلوه باید فرصت بازی پیدا می‌کرد. حُسن ولاسکو ریسک‌پذیری‌اش بود. او روی جوان‌ها ریسک می‌کرد و به آنها فرصت می‌داد.
 اما روی ولاسکو فشار افکار عمومی نبود.
این حرف درستی است. زمان ولاسکو ما اگر یک یا دو تیم را می‌بردیم نتیجه عالی بود و کسی انتظار سهمیه المپیک از تیم نداشت. فرصتی که ما به ولاسکو دادیم بیشتر از فرصتی است که به بهروز دادیم. ما با ولاسکو سال‌های اول و دوم نتیجه نگرفتیم.
  آن موقع هم خیلی انتقاد بود.
همین اکبر نائینی شروع به انتقاد کرد که ولاسکو پیر شده است. البته که ما ولاسکو را دوباره احیا کردیم اما موفقیت عوامل متعدد دیگری دارد. ما در زمان ولاسکو با سعید معروف نتیجه گرفتیم، بدون سعید معروف هم نتیجه گرفتیم. خیلی مهم است که کادر تیم برنامه داشته باشد. وقتی طرح عملیات برای کار داری، می‌دانی چه تکنیک و تاکتیکی برای مقابله با تیم‌ها داشته باشی و کجا را تغییر دهی. تنها نباید از سرمربی توقع داشت. نقش دستیاران سرمربی هم خیلی مهم است.
سیچلو مکمل ولاسکو بود. سیچلو در تحلیل و آنالیز بازی فوق‌العاده بود. رقبای تیم ما با وجود ولاسکو، قبل از شروع بازی 3 امتیاز به ما باخته بودند، ولاسکو با کاریزمایی که داشت خیلی خوب تیم را اداره می‌کرد. هیچ‌وقت عصبانیتش را به تیم منتقل نمی‌کرد. یک بار من در بازی او را دیدم که کنار زمین خونسرد و آرام بود. وقتی بازی تمام شد، از عصبانیتش با لگد زیر سطل آشغال زد. او در جریان بازی آرام بود و حتی بازیکنان را آرام می‌کرد. البته که بعضی رفتارهای خاصی هم دارد، مثلاً قهر می‌کرد و وقتی ناراحت بود، خودش را در اتاق حبس می‌کرد.
انگار سال اول تا اخراج او هم پیش رفتید؟
نه، حرف از برکناری نبود. اصلاً بحث اخراج ولاسکو نبود. او سر قضیه انتخابی لیگ جهانی 2011 به من گفت اگر می‌شود به چین نرویم، پرسیدم برای چه؟ گفت آرش کشاورزی و آرش کمالوند مصدوم هستند و دریافت کننده خوب دیگری ندارم. گفتم ما سه مرحله است می‌خواهیم وارد لیگ جهانی شویم که نشده. نمی‌خواهم از صف لیگ جهانی خارج شویم. برو و اگر هم باختیم مهم نیست. تیم رفت و باخت. او به اصول خودش پایبند بود. سعید معروف و نادی را کنار گذاشت. به سعید گفت برای خودت بازی می‌کنی؛ برو هر وقت خواستی برای تیم بازی کنی برگرد. به نادی هم گفت تو به درد تیم ملی نمی‌خوری. او برای جام واگنر هم اصرار داشت سید، شهرام و یک بازیکن دیگر که دیر رسیدند را همراه تیم به لهستان نبرد. گفت یا آنها به لهستان می‌روند یا من و تیم 9 نفره به لهستان رفت. من هم از تصمیمش حمایت کردم. با اینکه در پوستر جام واگنر عکس سید بود؛ اما ولاسکو معتقد بود بازیکن باید قبل از اینکه مربی وارد سالن شود، در زمین آماده تمرین باشد. خیلی در این زمینه اثرات مثبت روی بازیکنان داشت. اما بعد اتفاقاتی افتاد که بالاجبار به کشورش برگشت و ما هم به درخواستش احترام گذاشتیم و موافقت کردیم برود.
 ما با اینکه با کواچ نتایج بهتری گرفتیم اما نتوانستیم او را درست مدیریت کنیم. چه بسا شاید می‌توانست مربی موفق‌تری نسبت به ولاسکو باشد.
کواچ بزرگتر از ولاسکو نبود. آن روزی که کواچ را انتخاب کردم دو سالی بود که مربی برتر لیگ سری A ایتالیا شده بود. البته کار در باشگاه با کار در تیم ملی متفاوت است. کواچ وقتی آمد اصرار داشت دو دستیارش را با خودش بیاورد، مربیانی که سرآمد نبودند. ببینید ولاسکو هم وقتی آمد درخواست داشت چند نفر را با خودش بیاورد که ما گفتیم در ایران داریم. او شک و تردید داشت، بنابراین به او گفتیم همکارانش را پاره وقت به تهران بیاورد، پائولو را برای آنالیزوری آورد، اما بعد نوید مشجری جایش را گرفت. دید نوید می‌تواند کار را انجام دهد. یک فیزیوتراپ آورد اما بعد علی فرهادی و سیامک افروزی جایش را گرفتند. ولاسکو معتقد بود که آنها می‌توانند کار را انجام دهند. انصافاً هم در این موضوع با ما خوب راه آمد. ولی سیچلو برایش جایگزین نداشت. با اینکه ما 12-10 نفر مربی به او معرفی کردیم اما یک روز کلافه آمد و گفت آنها دنبال اتیکت هستند نه کمک به من. طوری که یک روز ترکاشوند گفته بود ترکیب تیم را برای فلان‌جا فرستاده، بدون اینکه از ما نظر بخواهد، من دیگر با او کار نمی‌کنم. آقایان دیگر هم همینطور. اما یکسری مثل رحمان محمدی‌راد و یکی، دو نفر کناری ایستادند و در دوره بعدی پیمان اکبری و رضا تندروان اضافه شدند. مشکل ما با کواچ سر این بود که بچه‌ها طبق چهارچوب و اصول ولاسکو کار کردند، کواچ که آمد همه چیز فرق کرد، تا جایی که من مجبور شدم در آمریکا با او جلسه بگذارم، گفتم چرا با کاپیتان تیم ارتباط نداری؟ تو بعضی از مسائل داخل زمین را باید با کاپیتان حل کنی، چرا ارتباطت قطع است؟ توضیح قابل قبولی نداشت. گفتم تو دو نفر را با خودت آورده‌ای اما هیچ ارتباطی با بازیکنان نگرفته‌اند. اما در زمان ولاسکو مثلاً سید می‌رفت در خط سرویس نگاه به سیچلو می‌کرد، او می‌گفت سرویس را کجا بزند یا کجا را دفاع کند، سید همان کار را می‌کرد. او به سیچلو اعتماد داشت. اما مربی که کواچ آورده بود بچه‌ها به او اعتمادی نداشتند. از همه مهم‌تر او کاپیتان تیم را به حساب نمی‌آورد و از او استفاده نمی‌کرد. دو، سه مقطع تیم ما به هم ریخته بود. مثلاً بچه‌ها راحت ساعت تمرین را تغییر می‌دادند و او هم قبول می‌کرد.
 پس بازیکن‌سالاری از همان موقع شروع شد.
 من همیشه گفته‌ام اگر تیم را اداره نکنی، تیم اداره‌ات می‌کند. مربی باید با اقتدار باشد تا تیم را اداره کند. یکی از مشکلات این است که وقتی بازیکنان اسم و رسم پیدا کردند، سعید معروف شد سعید معروف؛ سید شد سید یا میلاد عبادی‌پور شد میلاد عبادی‌پور، دیگر کسی از پس آنها برنمی‌‌آید. مهم‌تر اینکه بازیکن باید بداند سرمربی بالاتر از خودش است. مربی‌ای که والیبال را بهتر از او می‌فهمد و یک سر و گردن بالاتر از اوست و باید به او اعتماد کند. کولاکوویچ به لحاظ شخصیتی فوق‌العاده بود، اما رفته رفته تحت تأثیر بازیکنان قرار گرفت و محترمانه بازیکن به او تحمیل می‌شد؛ نه اینکه خودش درباره بازیکن به جمع‌بندی برسد. اگر یک جایی تحت فشار می‌دید که یک بازیکن مورد قبول سعید معروف است، کوتاه می‌آمد.
 شما هم از این رویه حمایت می‌کردید.
نه؛ من از سرمربی حمایت می‌کردم.
 شما بیشتر پشت بازیکنان بودید. نمونه‌اش زمان لوزانو برای المپیک لیست عوض شد، یا ماجرایی که برای فرهاد ظریف در دوره کواچ پیش آمد، یا حضرت‌پور در دوره کولاکوویچ که اتفاقات حاشیه‌ای رقم زدند. حتی سر مصاحبه میلاد عبادی‌پور که درباره افشاردوست آنگونه صحبت کرد. فدراسیون هیچ واکنشی نشان نداد.
نه. آن‌ موقع به کواچ گفتم انتخابی المپیک برای ما مهم است و با این کادر مشکل داریم و شرایط تیم نگران‌کننده است و احتمال دارد سهمیه نگیریم. وگرنه کواچ که لقمه آماده ولاسکو را مصرف کرد و چیزی تولید نکرده بود. او گفت من با این کادر راحت هستم و من هم گفتم با این شرایط ریسک نمی‌کنم. گفت پس اگر شرایط اینطور باشد ما محترمانه از هم جدا شویم. ما گفتیم اگر سهمیه المپیک را تضمین می‌کنی، ادامه می‌دهیم اما حداقل با یکی از همکارانت نمی‌توانیم ادامه دهیم. این‌جوری محترمانه با هم قطع همکاری کردیم. او بعد از آن رفت و شد سرمربی تیم باشگاهی و بعد هم مربی تیم ملی صربستان. بعد از کواچ رسیدیم به ترکیب لوزانو و سیچلو. لوزانو برای انتخابی المپیک 14 بازیکن را انتخاب کرد که شهرام و فرهاد قائمی در لیست او نبودند. شهرام مصدومیتی داشت که صد درصد آماده نبود و فرهاد هم مصدومیت از ناحیه کمر داشت. من جلسه گذاشتم و به لوزانو گفتم با اینکه برای من هزینه دارد اما یک فرصتی به تو می‌دهم که ترکیب 14 نفره را بعد از بازی تدارکاتی انتخاب کنی. دو بازیکن را با خودت ببر و بعد از بازی تدارکاتی در چین انتخاب کن. آنها را برد و دید بهتر هستند و به ترکیب اضافه کرد. من فقط به خاطر شناختی که داشتم و مشورت‌هایی که سیچلو داده بود به لوزانو مشورت دادم، اما چون می‌دانستم دریافت‌های فرهاد بهتر است و تا شروع انتخابی المپیک می‌تواند به تیم کمک کند با لوزانو به جمع‌بندی رسیدم و تیم را 16 نفره فرستادیم چین وگرنه دخالتی نداشتیم.
 اما شما بیشتر از اینکه پشت کادر تیم ملی باشید، پشت بازیکنان بودید و یکی از دلایل بازیکن‌سالاری سیاست‌های شما بود.
نه. اصلاً اینطور نیست. من به بازیکنان کار نداشتم. بالاخره بعد از حدود 40 سال سابقه کار، می‌فهمم دارم چه کار می‌کنم. مربی باید برنامه داشته باشد. برنامه تمرینی مربی باید مشخص باشد. این هفته راجع به چه چیزی کار می‌کند و هفته بعد چه؟ من به رضا مؤمنی‌مقدم، آرش صادقیانی و کادر نوجوانان و جوانان گفتم شخصیت مربی مهم است. برای آنها مثال می‌زدم که شخصیت جان اسپراو سرمربی آمریکا را ببینید. رفتارش، تعاملش و کاری که انجام می‌دهد الگوی خوبی برای مربیگری است. بله مربی عصبانی هم داریم، مثل رزنده که بار فنی دارد اما رفتار خیلی تندی دارد و در مسابقه پیراهنش را پاره می‌کند. یا هینن که رفتارهای شوآفی انجام می‌دهد. گربیچ حالا با صربستان قهرمان اروپا شده، اما در کشورش کسی او را قبول ندارد. کواچ و کولاکوویچ و گربیچ را ببینید؛ آنها همدیگر را قبول ندارند و حتی کواچ را از تیم اخراج کردند. به هیچ‌وجه من طرفدار بازیکنانم نیستم. البته اجازه نمی‌دهم سر بازیکنان معامله کنند که یک بازیکن را تخریب کنند.
 ماجرای پیشنهاد تیم آمریکایی به بازیکنان جوان چه بود؟
حسین خانزاده با پیشنهاد جان اسپراو باید به آمریکا می‌رفت، تا هم بازی کند و هم درس بخواند. جان اسپراو دو بار تصویری با من صحبت کرد و از آن طرف هم مرتضی شیاری پیگیر بود، گل‌زاده هم پیشنهاد داشت، او قبول کرد برود، اما خانزاده چرتکه انداخت دید اهل درس خواندن نیست و بابت همین نرفت چرا که برای چهار سال حضور در آمریکا، چهارتا قرارداد 4 میلیاردی را از دست می‌داد. گفت من اینجا می‌مانم. حرف من این است که باید به این بچه‌ها فرصت داد تا آنها رشد کنند. مربی ما باید دل و جرأت ریسک روی جوانان را داشته باشد.
 بهروز عطایی هم در ابتدا قصد جوانگرایی در تیم ملی را داشت. چقدر از او حمایت کردید؟
زمین و زمان به من برای حمایت از عطایی بد و بیراه گفتند. من به بهروز گفتم تو نه، یکی دیگر هم باشد همین است. اگر عطایی نباشد، پیمان اکبری هم باشد حمایت می‌کنم. اگر اینطور نباشد شما به من نقد می‌کنید که به کواچ و کولاکوویچ دو سال فرصت دادید اما مربی وطنی را به خاطر هجمه‌ها زود عوض کردی.
 به جز ولاسکو همه مربیانی که هدایت تیم ملی را بر عهده گرفتند با ناکامی از ایران رفتند.
به لحاظ فلسفه کار و ذهنیتی که ولاسکو داشت و روی شخصیت و ذهنیت بازیکن کار می‌کرد، مربی دیگری ندیدم. ما آن زمان با ولاسکو و پرندی مذاکره کردیم، متوجه شدم ولاسکو همان مربی‌ای است که ما دنبالش می‌گردیم. نقطه حرکت به سمت بالای ما با آمدن ولاسکو شروع شد اما حضور تیم در لیگ جهانی سکوی پرتاب بود. ولاسکو روی ذهنیت و شخصیت بچه‌ها تأثیر گذاشت. موفقیت تنها به مربی، چهار بازیکن و پول نیست، بلکه فرایند چند وجهی است که وقتی همه آنها کنار هم قرار بگیرند می‌توانیم امیدوار باشیم که در پروسه زمانی 5-4 ساله تیم قدرتمندی داشته باشیم. برخی از بازیکنان تیم ملی در المپیک ریو 17 سال با هم اختلاف سنی داشتند؛ جوان و با تجربه کنار هم بودند. وقتی تغییرات انجام شود و بزرگتر وجود نداشته باشد، مشکل دو قطبی در تیم پیش می‌آید و کار سخت می‌شود.
  در خصوص حضور چندساله امیر خوش‌خبر در تیم ملی هم صحبت کنیم. فکر نمی‌کنید معایب حضور خوش‌خبر در تیم ملی بیشتر از نبودش بود؟
نه. مدل سرپرستی در تیم ملی والیبال با تیم جوانان فرق دارد. امیر خوش‌خبر با سرپرستی در تیم ملی در واقع پل ارتباطی بین بازیکنان و کادرفنی بود. اما عطایی با سرپرستی جوانان کار کرده بود که همه کارها را می‌خواست خودش اداره کند. من دیدم در این قصه دوستان به جای کمک، قضیه را پیچیده‌تر می‌کردند.
 برخی از بازیکنان نسل قبلی تیم ملی می‌گفتند امیر خوش‌خبر اختیاراتی فراتر از سرپرست در تیم ملی داشت.
اصلاً اینطور نیست. من ساختاری به موضوع نگاه می‌کنم و معتقدم سرپرست باید بتواند کارها را دقیق انجام دهد. زمانی که خوش‌خبر سرپرست تیم ملی بود ما هیچ دغدغه‌ای نداشتیم. همین اتفاقی که برای تیم ما در هانگژو افتاد. بلیت تیم برای ساعت 5 دقیقه بامداد بود که ما به ساعت 7 صبح موکول کردیم. یک میلیارد خسارت مالی برای ما داشت. اگر امیر خوش‌خبر بود این اتفاق نمی‌افتاد. او سرپرست حرفه‌ای بود، البته هیچ‌کدام از ما کامل نیستیم. اینکه ما امیر را به داشتن نقش در بازیکن‌سالاری متهم کنیم، درست نیست. من همیشه به او گفته‌ام تو باید برادر بزرگتر بچه‌ها باشی. پدری کنی در حق بچه‌ها. مشکلاتی که بازیکنان نمی‌توانند به سرمربی و رئیس فدراسیون بگویند را با تو مطرح کنند. بچه‌ها مشکلات خانوادگی داشتند؛ او بزرگتری می‌کرد و مسأله را حل می‌کرد. البته که بعضی مواقع هم افراط می‌کرد که خودم هم به او می‌گفتم مهربانی بیش از حد تو کار دست ما می‌دهد. وقتی می‌گویم با فلان بازیکن برخورد کن، چرا برخورد نمی‌کنی؟ یک جایی باید چشمت را ببندی اما یک جایی نه، باید گوش بازیکن را بپیچانی. بازیکن وظیفه‌ای دارد که باید انجام دهد. امتیاز بیش از اندازه به او می‌شود لطفی که تبدیل به حق می‌شود. در زمان سرپرستی خوش‌خبر تیم همه برنامه‌هایش انجام می‌شد اما حالا ما خودمان کارهای سرپرست را انجام می‌دهیم. حتی پرواز تیم را بعضی مواقع خودم انجام می‌دهم. همه کارها را نباید رئیس فدراسیون انجام دهد. چرا که منِ رئیس فدراسیون هزار دغدغه دیگر دارم. سرپرست نقش مهمی دارد که هر کسی نمی‌تواند انجام آن را دهد، یکی از مشکلات ما همین قصه بود. مشکلی که در تیم جوانان بود و بعد به تیم بزرگسالان رسید، به دلیل اینکه سرپرست کارش را انجام نمی‌داد و باید یک نفر از کادر فنی کارش را انجام می‌داد.
 با توجه به شرایط به نظر می‌رسد دیگر تمایلی به استفاده از مربیان داخلی ندارید.
بعضی مواقع نیاز جامعه و تقاضای مردم باعث می‌شود تصمیم دیگری بگیری. اگر دست خودم باشد، جدا از فشار افکار عمومی، به مربی ایرانی میدان می‌دهم. اما آن طرف قصه یک هجمه سراسری اتفاق می‌افتد و مردم می‌گویند چرا نمی‌خواهی یک مربی خوب درجه یک مثل ولاسکو بیاوری؟ مردم از تیم ملی والیبال نتیجه می‌خواهند. ما با اینکه در زمان کواچ و کولاکوویچ نتایج بهتری گرفتیم اما زمان ولاسکو از بازی‌های تیم لذت می‌بردند. البته چند سالی است که تیم ملی با نشاط بازی نمی‌کند و مردم از بازی تیم لذت نمی‌برند. بچه‌ها شاد نیستند و به جایش ترس، استرس، نگرانی و اخم در چهره‌شان موج می‌زند. این مسأله را باید اصلاح کنیم. بازیکن نگران خط خوردن و باخت است. باید برای این مسائل راهکار پیدا کنیم.
 برخی معتقدند شما نباید به خاطر وزارت ورزش از فدراسیون والیبال می‌رفتید.
سعید معروف هم بابت این موضوع از من ناراحت است. یک بار به خودم با عصبانیت گفت: «برای چه ما را رها کردی و رفتی؟ ما کلی آسیب دیدیم.» من رفتم که رفته باشم. نمی‌خواستم دوباره برگردم. بالاخره بعضی مواقع شرایطی را به تو تکلیف می‌کنند، وقتی تکلیف می‌شود دیگر چاره‌ای نداری. من 11 سال رئیس فدراسیون بودم و بعد رفتم وزارت. دو سال بدی بود. دخالتی هم در تصمیمات فدراسیون نداشتم. تنها دخالتم برای بازی‌های آسیایی جاکارتا بود. ضیایی می‌خواست تیم ب را با سیدعباسی بفرستد جاکارتا. من آنجا به ضیایی گفتم تیم باید طلا بگیرد، اگر تضمین می‌کنی تیم با سید‌عباسی طلا می‌گیرد، بسم‌الله. وقتی سیدعباسی گفت تضمین نمی‌کنم، گفتم تیم اصلی باید برود و کولاکوویچ هم گفت ما طلا می‌گیریم که تیم اصلی هم رفت.
 دو سالی که نبودید، تأثیری در شرایط والیبال داشت؟
پرده‌دری‌هایی شد که نباید می‌شد. در رسانه ملی رئیس فدراسیون با کاپیتان تیم ملی دهان به دهان می‌شود. این مسائل را در شأن رئیس فدراسیون والیبال نمی‌دانم. فرقی نمی‌کند ضیایی باشد یا یک نفر دیگر.
 شنیده شده شما تصمیم گرفتید پیش از انتخابات فدراسیون والیبال از کاندیداتوری انصراف دهید.
من فقط به والیبال فکر می‌کنم، به شخص خودم نه. مهم برآورده کردن توقعات مردم است با بهترین تصمیم. آینده والیبال دغدغه اصلی ما است. خوشبختانه والیبال به ثبات تقریبی رسیده است. شاید 15 سال پیش برای مردم نتیجه والیبال مهم نبود. انتظار آنها نهایتاً قرار گرفتن بین چهار تیم اول آسیا بود. در بوسان وقتی تیم ملی نایب قهرمان آسیا شد مردم جشن گرفتند اما با نایب قهرمانی آسیا در ارومیه مردم ناراحت شدند و غصه خوردند. در این 30 سال اتفاقات خوبی را والیبال رقم زد؛ بویژه 15 سال اخیر رکوردهایی را ثبت کرد که در ورزش کشور بی‌سابقه بوده است. دو بار قهرمانی نوجوانان و دو بار قهرمانان جوانان جهان و سه بار قهرمانی بازی‌های آسیایی و چندین قهرمانی جام ملت‌های آسیا. بالاخره برد و باخت در ورزش و والیبال هست، اما مردم نگران آینده این ورزش هستند. فرصتی نصیب من شد که از مرداد 85 در خدمت والیبال باشم و برنامه‌ای تدوین کردیم که جزو قدرت‌های والیبال دنیا شویم و قهرمان آسیا. کار ساده‌ای نبود و خیلی از کارشناسان به اهداف ما می‌خندیدند و مسخره می‌کردند که ممکن نیست و نشدنی است. اما با برنامه‌ریزی‌هایی که داشتیم قدرت‌های بزرگ دنیا مثل ایتالیا، برزیل، روسیه، لهستان و آمریکا را در خاک خودشان شکست دادیم. کار کوچکی نبود. همین ساختار و همین برنامه والیبال ایران را به جمع 10 تیم برتر دنیا رساند. دغدغه من تأمین شرایط رشد والیبال ایران است. تا ابد قرار نیست داورزنی رئیس فدراسیون باشد. باید به فکر والیبال ایران بود که از مسیرش خارج نشود. ما ادعا نداریم که بدون ضعف هستیم. ما هم ضعف داشتیم. ما در جوانان و نوجوانان و زیر 17 سال، صد دفعه هم قهرمان آسیا و جهان شویم اما مردم توقع قهرمانی از تیم ملی بزرگسالان را دارند تا به سمت 4 تیم اول دنیا برسد. طبیعتاً باید ببینیم چه تصمیمی به نفع والیبال ایران است، بالاخره یک روزی باید به جوان‌هایی که در حوزه علم و عمل و مدیریت تجربه دارند، میدان بدهیم. من اساساً به فکر این نبوده و نیستم که طبق میل شخصی خودم رئیس فدراسیون باشم یا نباشم. ما در 16 سال قبل کارهایی را کردیم که زمانی غیر‌ممکن و جزو آرزوها بود. حالا نگران بود و نبود تیم ملی در المپیک هستم.
 نگفتید می‌مانید و ادامه می‌دهید یا می‌روید؟
همه فکر و ذکر ما ادامه مسیر و رسیدن تیم به شرایط آرمانی‌اش است. اصلاً فکر نمی‌کنم من الزاماً باید این کار را انجام دهم. من همیشه در خدمت والیبال هستم، الزاماً نباید رئیس فدراسیون باشم. یک ایرانی هستم که کارهایی را برای والیبال ایران انجام داده‌ام و حالا کنفدراسیون آسیا و فدراسیون جهانی والیبال به رئیس فدراسیون ایران احترام می‌گذارند. من این روزها به شرایط آینده والیبال بیشتر از خودم فکر می‌کنم. نمی‌خواهم بگویم نسبت به آینده خودم بی‌تفاوت هستم اما معتقدم نباید موفقیت‌های آینده والیبال را به شخص داورزنی گره زد. باید شرایطی فراهم کنیم تا این مسیر را با تغییر نسل توانمند و با تجربه ادامه دهیم. ریاست فدراسیون جایگاهی نیست که آن را تجربه کرد، والیبال ورزشی نیست که یک نفر با ریاست فدراسیون مدیریت را تجربه کند. این اشکال دارد. همه آنهایی که کاندیدا شده‌اند برایم قابل احترام هستند، اما دغدغه من 32 سالی است که برای والیبال زحمت کشیده شده و از نقطه صفر رسیده به حالا که باید به توقع مردم جواب داده شود. من با محبت دوستان ثبت‌نام کردم اما ماندن یا نماندنم در انتخابات برمی‌گردد به اینکه به چه جمع‌بندی در این باره برسم. من اصلاً به خودم فکر نمی‌کنم، بلکه به والیبال و آینده‌اش که چطور باید طراحی شود تا از ریل خارج نشود فکر می‌کنم. با شعار و حرف نمی‌شود برای والیبال تصمیم گرفت. من بعد از 26 سال مدیریت در ورزش رئیس فدراسیون شدم که باید تشکر کنم از زحمات مرحوم یزدانی‌خرم. او خیلی زحمت کشید. برای والیبال خون دل‌ها خورده شد و زحمات زیادی کشیده شده. نمی‌شود به امان خدا رهایش کرد تا کسی بیاید در والیبال تجربه‌اندوزی کند، بلکه باید تجربه‌های‌شان را در میدان عملیاتی به دست بیاورند. دغدغه جامعه والیبال آینده‌اش است. دغدغه من و وزارت ورزش هم همین است. دوستان اجازه دهند فرایند انتخابات طوری پیش برود که مجمع تصمیم درست را بگیرند.
 احتمال دارد انصراف دهید؟
احتمال دارد، اما اینکه من والیبال را رها کنم، اینگونه نخواهد بود. من برای والیبال عمر خودم را گذاشته‌ام تا به جایی برسد که حرف و آرمان‌مان را محقق کنیم. آرمانی که می‌توانیم آن را به دست آوریم. ولی الزاماً این کار را من انجام نمی‌دهم و در نسل دیگر انجام می‌شود.
 نسل دیگر داریم؟
داریم و باید به آنها فرصت دهیم‌. باید فرصت را برای مدیران جوان فراهم کنیم. البته باید ترکیبی از جوان‌ها و باتجربه‌ها کار را پیش ببرند. کاری که در ترکیب تیم ملی انجام دادیم. وقتی از رئیس فدراسیون صحبت می‌کنیم رشد باید متوازن باشد. مجموعه افرادی که می‌خواهند فدراسیون را اداره کنند باید رشد یکسان داشته باشند. ما نباید اجازه دهیم فدراسیون از باتجربه‌ها و تحصیلکرده‌های توانمند خالی شود. باید فرصت را فراهم کرد تا رئیس، نایب رئیس و دبیر رشد کنند. البته این حرف به معنای نفی افراد فعلی نیست. دوستان و پیشکسوتان و رؤسای هیأت‌ها درخواست ثبت‌نام کردند. ایران که برای والیبال آسیا و جهان زحمت کشیده حقش است که در ساختار تصمیم‌گیری AVC حضور داشته باشد. همانطور که در FIVB هم حضور دارد. به خاطر همین معتقدم هم ظرفیت‌سازی در داخل داشته باشیم و هم در دنیا ظرفیت‌های‌مان را از دست ندهیم.
 فکر می‌کنید تصمیم‌تان برای ماندن یا رفتن تا چه زمانی مشخص شود؟
تا یکی دو ماه آینده به جمع‌بندی می‌رسم و امیدوارم تصمیمی به نفع والیبال بگیرم. متأسفانه برخی دوستان بعضی مواقع از ادبیات نامناسبی استفاده می‌کنند، این مسائل خوب نیست. من معتقدم هر کسی عاشق والیبال است بیشتر از اینکه به فکر فرد باشد به فکر والیبال است. از طرف دیگر گره زدن والیبال به یک شخص کار درستی نیست. بالاخره داورزنی باید یک روز برود و فرصت را به نسل جوان و تحصیلکرده بدهد. این نسل جوان منظور تغییر نسل است نه جوانگرایی. بالاخره میدانی نیست که بی‌تجربه بیاید و فدراسیون را اداره کند، کسی که هم محبوبیت داشته باشد و هم مقبولیت و از همه ظرفیت‌ها استفاده کند. اینجا میدان جنگ رو‌دررو نیست که همدیگر را تخریب کنیم. ما باید موانع را از سر راه برداریم تا قطاری که در مسیر موفقیت در حرکت است با رفع ضعف‌هایش سرعتش اضافه شود.
 انصراف از انتخابات به خاطر ریاست AVC است؟
نه. معادلات انتخابات‌ AVC با FIVB متفاوت است. پشت پرده بده و بستان می‌کنند و عیسی حمزه را با سابقه 35 ساله‌اش می‌زنند. ما حالا بیشترین کرسی را در فدراسیون‌های جهانی و کنفدراسیون آسیا داریم. ناظری سارا حسابی در کانادا کار ساده ای نیست؛ یا امیر طلوع‌کیان که به عنوان ناظر فعالیت کرد. نمایندگان ما در کمیته‌های مختلف کنفدراسیون حضور دارند و مهم این است که ایران در کانون قدرت حضور داشته باشد. اصلاً هم بحث شخص داورزنی مهم نیست. من امروز از والیبال بروم بهتر از فردا است.

جستجو
آرشیو تاریخی