مخالفانم بنر را کندند
منصوریان: آخرین حضورم در بازیهای آسیایی بود
فائزه زمانی
روزنامه نگار
خواهران منصوریان با رؤیای طلا پا به بازیهای آسیایی هانگژو گذاشتند، اما چینیها در خانه قاتل رؤیای آنها شدند. گربه سیاه همیشگی روی صورتشان پنجه انداخت تا شهربانو برنز و الهه نقره بگیرد. شهربانو که بعد از این برنز ناراحت بود، حالا با آن کنار آمده و خوشحال است که دست خالی به ایران برنگشته است، هرچند هنوز هم معتقد است سر الهه را در فینال بریدهاند. او که از شهر سمیرم به اینجا رسیده، معتقد است مشکل ناکامی ووشو در هانگژو مقابل چینیها، به امکانات قوی آنها برمیگردد؛ درحالی که در سمیرم یک سکوی ووشو نیست.
دلیل باختت در فینال مقابل چین چه بود؟
حریف چینیام بسیار خوب بود و حتی از دو چینی دیگری که با آنها بازی کرده بودم هم بهتر بود، چه از نظر هوش و چه از نظر سرعت.
فکر میکنم اگر 10 بار دیگر هم با او مبارزه کنم باز هم میبازم چون بازیکنی نیست که یکجا مبارزه کند و دنبال فرار و تک ضربه است که متأسفانه من جلوی چنین بازیکنانی مشکل دارم و بازی از دستم در میرود.
بعد از گرفتن این برنز خیلی ناراحت بودی. الان حس و حالت چطور است؟
آخرین حضورم در بازیهای آسیایی بود، به خاطر همین خیلی بابت این برنز ناراحت بودم اما الان خوشحالم در شرایطی که خیلی از ورزشکاران حتی برنز هم نگرفتند، من حداقل با دست خالی برنمیگردم. در این بیست سالی که ورزش کردم سومی نداشتم و این برنز مدالهای من را در بازیهای آسیایی تکمیل کرد.
عدهای معتقدند در فینال خواهرت الهه، چینیها سرش را بریدند.همینطور است؟
از نظر من و خیلی از ملیپوشان، فینال برای الهه بود. او خیلی سرتر و قویتر از این حریف بود و خیلی خوب هم مبارزه کرد اما چینیها از امتیاز میزبانی استفاده کردند و بازی را به ووشوکار چینی دادند.
به ضربههای الهه امتیاز نمیدادند و همه دیدند که درواقع او برد. اما در رابطه با بازی خودم با اختلاف 2 امتیاز باختم و این باخت را هم قبول دارم اما الهه واقعاً بازی را برد.
ما تقریباً در تمام وزنها مقابل چینیها باختیم، علت ناکامی ما مقابل آنها چیست؟
چینیها امکانات خیلی خوبی در کشورشان دارند اما ما فقط وقتی به اردوها میآییم امکانات و تمرینات خوب داریم و تازه در اردوها دغدغههای تمرینیمان برطرف میشود.
من در شهرستانی زندگی میکنم که 3 قهرمان جهان از دلش بیرون آمده اما یک سکوی ووشو هم ندارد. بارها و بارها پیگیری کردم اما در شهرستان آنقدر مشکلات زیادی هست که دیگر به ورزشکاران نمیرسد. اما چین حتی در روستاهایش هم بهترین امکانات را دارد. بنابراین باید هم در ورزشهای رزمی حرف اول را بزند.
استقبال از تو چطور پیش رفت؟ ماجرای کنده شدن بنر تبریک به شما در سمیرم چه بود؟
استقبال در تهران عالی بود؛ مسئولان وزارت ورزش و فدراسیون حضور داشتند و استقبال بینظیری از ما کردند؛ ولی در شهرستان همیشه مشکلات وجود دارد. حتی یک بنری را که برای من زده بودند، دو نفر از همکارانم که با من کدورت داشتند، آن را کندند. اول گفتند شهردار نمیخواهد پول بنر را بدهد اما متوجه شدیم این دو کارمند شیطنت کردهاند. شهردار و فرماندار در کندن بنر نقشی نداشتند و این دو کارمند بنر را سرخود کنده بودند که البته با آنها برخورد شد. در کیش و بندر خمیر و همچنین شهرداری کومه برای من بنز زدند که جا دارد از آنها تشکر کنم.
دوری از آرشام پسرت چقدر سخت بود؟
آرشام از ابتدا با من در اردوها حضور داشت. من به طور مستمر درحال تمرین بودم، طبیعی است که او هم به خاطر سنش شیطنت و بازی دوست دارد اما او امکانات بازی نداشت و مجبور بود شب ساعت 10 با من بخوابد و صبح هم ساعت 6 بیدار شود.
میترسیدم وقتی در خوابگاه نیستم، بیدار شود. بنابراین وقتی صبح زود برای دویدن به پیست دو و میدانی میرفتیم، او را هم با خودم میبردم.
در این مدال آرشام خیلی کنارم بود، موقع اعزام به هانگژو هم خداحافظی خیلی سخت بود، اما به هرحال ما از این قبیل سختیها زیاد داشتیم تا به اینجا برسیم.