صفحات
  • صفحه اول
  • مدیریت فوتبال
  • زیر چاپ
  • استقلال
  • منهای فوتبال
  • ورزش جهان
  • فوتبال ایران
  • پرسپولیس
  • پرونده
  • لژیونر
  • صفحه آخر
شماره هفت هزار و سیصد و نود و نه - ۲۶ شهریور ۱۴۰۲
روزنامه ایران ورزشی - شماره هفت هزار و سیصد و نود و نه - ۲۶ شهریور ۱۴۰۲ - صفحه ۱۶

جوان‌های فوتبالیست ما قبل از جوانه زدن خشک می‌شوند!

چه بر سر فوتبال پایه ما آمده؟

رضا فراهانی
خبرنگار
 «خبرنگار: خیلی‌ها معتقدند که ایشون (امیر قلعه‌نویی) مسئول این نتایج تیم امید هستند.
 عنایتی: باید ببینیم آن خیلی‌ها چه کسانی هستند. از این خیلی‌ها در فوتبال‌مان زیاد داریم و نمی‌خواهم درموردشان صحبت کنم. شاید منافعی داشتند. تمام تلاشم را کردم. هیچ کس جرأت نداشت این تیم را بگیرد. من ریسک کردم چون واهمه‌ای از این اتفاقات ندارم. به خاطر 2 کارت زرد حذف شدیم و می‌دانستیم شرایط سختی داریم. تلاش کردیم.»
این صحبت‌ها انگار گوی عادی‌سازی را از همه‌ دوران ربوده و این تکرار مکررات شاید این بار بیشتر از گذشته مته‌ای دلخراش روی اعصاب هواداران بوده است.
لحنی که سال‌هاست هر کس بر این نیمکت با عرض معذرت منحوس نشسته بیش از نفر قبلی بر دیوار کاهگلی‌اش تکیه زده و بیچاره آن نسل‌هایی که برای این بازی بچگانه بین کمیته‌ ملی المپیک و فدراسیون فوتبال قربانی چرب و نرمی شده است.
شرایط آنجا سخت‌تر و پیچیده می‌شود که از این فوتبال که به قول دکتر صدر فرزند خلفی برای زندگی‌ است در رده‌ بزرگسالان انتظار قهرمانی در آسیا دارند اما تیم امیدش را همچون بچه‌ای سرراهی هی این دست و آن دست می‌کنند.
چه بر سر ما آمد که باید بنشینیم و نظاره‌گر این باشیم که از تیمی که هفتاد درصدش در لیگ برترمان بازی می‌کنند انتظار کمتر کارت زرد گرفتن برای صعود آن هم جلوی مالزی داشته باشیم.
بیاییم یک بار هم که شده خودمان را فریب ندهیم و اینقدر با بازی تکراری جابجایی «مربی ایرانی با خارجی یا بالعکس» روی شرایط اسف‌بار زیرساختی‌مان سرپوش نگذاریم.
درست است که حرف‌های عنایتی بویی از ناراحتی نداشت و انگار ما یاد گرفتیم که باید برای جلوگیری از آماج انتقادات چهره‌ای فاتح در میان شکست‌هایمان به خود بگیریم اما انصافاً عین همین حرف‌ها را مهدی مهدوی‌کیا ولو مهدوی کیا گونه‌تر و که و که و که گفتند و فقط حسرت به دل ما ماند.
شخصی در خیابان‌های نیویورک از موسیقیدانی پرسید: «ببخشید چه جوری میشه رفت تالار  کارنگی؟» و آن موسیقیدان جواب داد: « با تمرین آقا جان با تمرین.»
شاید ما هنوز باور نداریم که دوره‌ استفاده از غیرت ایرانی به تنهایی گذشته است و باید شلاق بی‌رحم تلاش و استقامت و چوب جادویی برنامه‌ریزی بر پیکر نخراشیده‌ فوتبال ما بخورد تا تیغ از گردن سامورایی‌ها که این روزها بر سر هر کوی و برزن جان یک ابرغول مستطیل سبز را می‌گیرند بگذرانیم.
تیمی که جوانه‌هایش هر چهار سال یک بار بدون اینکه ریشه بزند می‌خشکد و هیچ‌کس هم برای پاسخ‌گویی به این آشفته بازار پا پیش نمی‌گذارد. باید هم صحنه‌ غم‌انگیز اشک‌های یوزهایش پرتکرارترین تصویر این سال‌های عرصه‌های جهانی‌اش باشد.
فوتبالی که با تمام شایستگی‌هایش به دلیل فقدان یک برنامه‌ اصولی و دلسوزی لازم از افتخارآفرینی منع می‌شود باید هم برای یک بازی 90 دقیقه‌ای جلوی CR7 این گونه دست و پای خودش را گم کند.
انگار نه انگار که همین پنج سال پیش بود که کریستیانو که قدرتمندتر از امروز بود و با تیمی پرستاره‌تر از النصر فعلی در هماوردی به نام جام جهانی جلوی ما ایستاد، ما فقط و فقط یک بغل پای بادقت کم داشتیم تا پرتغال قدرتمند را بر جوخه‌ شهامت و جسارت و فوتبال ناب خود به دار بیاویزیم و از گردونه‌ رقابت‌ها حذف کنیم.
انگار یادمان رفته که بیرانوند ما پنالتی یکی از بهترین پنالتی‌زن‌های تاریخ را گرفت و آن صحنه‌ در آغوش گرفتن چند لحظه‌ای‌اش که گویی همه‌ یک ملت را در سارانسک روسیه در آغوش گرفته بود از ذهن هواداران فوتبال پاک نمی‌شود.
دست از این شیرین‌زبانی‌هایتان بردارید و کمی به جای دغدغه‌ پیام‌رسان‌های رونالدو به ساق‌های شیربچه‌های خودتان فکر کنید.
آندره میتوس نویسنده و تصویرساز استرالیایی می‌گوید: «شکست خوردن هرگز مایه‌ شرمساری نیست، شرمساری تنها از تلاش نکردن است.»

جستجو
آرشیو تاریخی