صفحات
شماره هفت هزار و سیصد و هفتاد و هفت - ۲۶ مرداد ۱۴۰۲
روزنامه ایران ورزشی - شماره هفت هزار و سیصد و هفتاد و هفت - ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ - صفحه ۱۴

نهنگ‌های بی‌تکرار یک برکه سوختــه

روزگـــــــــــار غریب

از روزگار آنها، سال‌های زیادی گذشته. آنقدر زیاد که دیگر کمتر یادمان می‌آید. گویی 100 سال سیاه سپری شده و آنها متعلق به عصر دایناسورها بوده‌اند. اینجا سرزمین فراموشی‌هاست. «از دل برود هر آنکه از دیده برفت» دیگر کسی یادش نمی‌آید که این غول‌ها روزگاری چشم و چراغ این فوتبال بوده‌اند و حریف نداشته‌اند. غول‌هایی که زمانه با آنها بد تا کرد و حالا زیر برف نسیان کسی آنها را نمی‌بیند. مگر آنکه هنوز دست از فوتبال نشسته باشند. اما فوتبال و زندگی از آنها دست شسته. سیاهه زیر زندگی ستاره‌های سوخته را روایت می‌کند.

آیسان سعیدی
 روزنامه نگار
 

 ناصر محمدخانی
او یکی از مهمترین ستاره‌های سوخته فوتبال ایران در دهه 60 است. مردی که پسوند غزال تیزپا ابتدا برای او به کار برده شد. یک مهاجم چپ پای تکنیکی که هیچ مدافعی در برابر او نمی‌توانست ایستادگی کند و به تعبیر زاگالو سرمربی برزیلی نام آشنای تیم ملی کویت «مثل ماهی از دست مدافعان لیز می‌خورد» محمدخانی از آن دست بازیکنانی است که در فوتبال ایران نظیری نداشته و ندارد. خودش روایت جالب‌تری از فوتبال خودش دارد: «من مسی فوتبال ایران هستم.» یک ادعای وحشتناک که البته هر کسی بازی او را دیده باشد، شهادت می‌دهد. ناصر محمدخانی یک فوتبالیست کامل بود اما درست بعد از چهره شدن در فوتبال ایران و در عنفوان جوانی، انقلاب و جنگ سبب شدند که هرگز به حقش در این فوتبال نرسد. فوتبال ایران چه بدشانس بود که در بهترین دوران محمدخانی فرصتی برای هنرنمایی او در اختیار نداشت و جنگ تحمیلی جایی برای ورزش و فوتبال نمی‌گذاشت. ابرستاره‌ای که کشف استاد اردشیر لارودی در راه‌آهن بود و پس از چهره شدن در فوتبال ایران و درخشش در راه‌آهن و بانک ملی در سال 59 به پرسپولیس پیوست و بیش از یک دهه در پرسپولیس طنازی کرد و در یک مقطع هنرش را در باشگاه‌های قطری خرج نمود. او 3 سال حدفاصل 64 تا 67 در باشگاه القطر توپ زد و پس از آن دوباره به پرسپولیس بازگشت و تا زمان آویختن کفش‌ها در سال 72 در پرسپولیس ماند. محمدخانی پس از بازنشستگی، در قامت دستیار کنار علی پروین در پرسپولیس مشغول به کار شد اما یک حادثه هولناک در زندگی شخصی‌اش او را نابود کرد. پرونده جنجالی لاله سحرخیزان همسر ناصر به دست معشوقه‌اش شهلا جاهد همچون زلزله‌ای بود که او و زندگی‌اش را ویران کرد تا محمدخانی به طور کامل از فوتبال دور شود.
 مجتبی محرمی
او را بهترین مدافع چپ تاریخ فوتبال ایران می‌دانند. یک شماره 8 افسانه‌ای که در فوتبال آسیا نظیر نداشت. شاید بهترین تعبیر را درباره او کارلوس آلبرتو پریرا سرمربی شهیر برزیل که در دوره‌ای در عربستان و کویت مربیگری کرد، داشته. آنجا که محرمی را با جرزینهوی افسانه‌ای مقایسه کرد.
محرمی از عجایب فوتبال ایران بود؛ مدافع چپی که در سمت چپ هیچ رقیبی نداشت در حالی که راست‌ پا بود! او در دوران اوجش تقریباً در همه پست‌ها بازی کرد و عجیب‌تر اینکه از بازیکن تخصصی همان پست بهتر بازی می‌کرد!
محرمی اما همان اندازه که در زمین فوتبال بی‌نظیر و غیرقابل مهار بود، در بیرون از مستطیل سبز نیز کسی نمی‌توانست او را مهار کند! ستاره‌ای که زندگی‌اش با حاشیه عجین شده بود و همین حاشیه اجازه نداد او هیچ‌گاه به حق واقعی خود در فوتبال برسد.
محرمی در سال 58 میلادی به شاهین پیوست. سپس در سال 63 به تیم نیروی زمینی رفت و در سال 66 به پرسپولیس پیوست. او در ششم خرداد ۱۳۶۷ نخستین بازی ملی‌اش را برای تیم ملی در مقابل نپال و در اول دی‌ماه ۱۳۷۵ آخرین بازی ملی‌اش را در مقابل کویت انجام داد. او به همراه تیم ملی ایران یک بار قهرمان بازی‌های آسیایی شد. محرومیت جزو لاینفک زندگی ستاره یاغی فوتبال ایران بود. پس از حوادث مسابقه با تیم ملی فوتبال ژاپن در جام ملت‌های آسیا ۱۹۹۲ از سوی کنفدراسیون فوتبال آسیا به دلیل حمله به داور به مدت یک سال از کلیه دیدارهای بین‌المللی و ملی محروم شد. او پس از حوادث شهرآورد سی و هشتم تهران در دی‌ماه سال ۱۳۷۳ سه سال از حضور در میادین محروم شد.
محرمی بعد از آویختن کفش‌ها هیچ‌گاه حوالی نیمکت مربیگری آفتابی نشد. او در دو مقطع به عنوان مربی تیم‌های پایه و امیدهای پرسپولیس انتخاب شد اما حضورش در این تیم‌ها هرگز به سرانجام نرسید. ستاره‌ای که بستری شدنش روی تخت بیمارستان در روزهای اخیر دردآور است.
 
فرشاد پیوس
گلزنی در خون او بود. مهاجمی که همچون مار زنگی به حریفان نیش می‌زد و دروازه‌ها را به آتش می‌کشید. فرشاد پیوس یکی دیگر از کشف‌های بی‌نظیر استاد اردشیر لارودی در راه‌آهن است. مهاجمی که گل زدن با چشم‌های بسته را هم بلد بود و کفش طلا را در آن سال‌ها فقط برای او قالب می‌زدند.
وی بازی را در تیم راه‌آهن آغاز کرد سپس به باشگاه شاهین پیوست، پس از آن به تیم نیرو هوایی و در سال ۱۳۶۴ به پرسپولیس رفت؛ او بعد از درخشش در پرسپولیس و درو کردن جام‌ها و کفش‌های طلا در 3 فصل، به الاهلی قطر رفت و پس از یک ‌سال بار دیگر به پرسپولیس بازگشت و فوتبال را در این تیم به پایان رساند. فرشاد ۳۵ بازی ملی انجام داد و در این بازی‌ها ۱۹ گل به ثمر رساند. او با ۱۵۳ گل زده بهترین گلزن تمام ادوار پرسپولیس است. وی در یک سالی که در باشگاه قطری بازی کرد نیز در لیگ قطر به مقام آقای گل رسید. او 10 سال در تیم ملی عضویت داشت و همراه با تیم ملی در بازی‌های آسیایی ۱۹۹۰ پکن حضور داشت و با آقای گلی در این مسابقات همراه با تیم ملی قهرمان این تورنمنت مهم آسیایی شد وی در پایان مسابقات با بازی‌های درخشانی که انجام داد در نهایت عضو تیم منتخب این مسابقات آسیایی قرار گرفت. پس از حوادث مسابقه با تیم ملی فوتبال ژاپن در جام ملت‌های آسیا ۱۹۹۲ از سوی کنفدراسیون فوتبال آسیا به دلیل حمله به داور به مدت یک سال از کلیه دیدارهای بین‌المللی و ملی محروم شد.
فرشاد بعد از خداحافظی از فوتبال، به حرفه مربیگری روی آورد و در سال‌های ابتدایی مربیگری‌اش نسبتاً موفق بود. او در چندین باشگاه فوتبال از جمله شموشک، آذربایجان، تراکتور، قندی، هما، برق شیراز و سپیدرود مربیگری کرد.
 
سیروس قایقران
یک ژنرال تمام عیار و درجه یک. مردی که بازوبند کاپیتانی برازنده او بود و به دستش می‌چسبید. ستاره‌ای که گویی کاپیتان به دنیا آمده بود! قایقران در انزلی نامش را بر سر زبان‌ها انداخت و به اندازه‌ای بااستعداد و باکیفیت بود که در روزگار انحصارگرایی در فوتبال ایران و هنگامه‌ای که تیم ملی در انحصار سرخابی‌ها قرار داشت، نه تنها در تیم ملی تنها بازیکن فیکس بود، بلکه بازوبند کاپیتانی را در میان تمامی مدعیان حاضر در اردو به بازو می‌بست. قایقران در سال ۱۳۶۳ به تیم ملی دعوت شد و در سال ۱۳۶۷ تنها فوتبالیست شهرستانی بود که دهداری بازوبند کاپیتانی تیم ملی ایران را به بازوان او بست. در سال ۱۳۶۷ در مسابقات فوتبال جام ملت‌های آسیا در قطر، تیم ملی ایران با رهبری سیروس به مقام سومی دست یافت و در سال ۱۳۶۹ تیم ایران را با گل‌های او پس از ۲۰ سال به قهرمانی در بازی‌های آسیایی پکن رسید. سیروس سپس به تیم الاتحاد قطر (الغرافه قطر فعلی) پیوست و بعد از مدتی بازی در قطر، به تیم ملوان پیوست و با این تیم قهرمان جام حذفی ایران و راهی مسابقات قهرمانی باشگاه‌های آسیا شد.
قایقران در سال ۱۳۷۰ به تیم کشاورز پیوست. او بعد از چند سال رسماً مربیگری در فوتبال را در همین تیم آغاز کرد و سرمربی تیم کشاورز شد و با این تیم به مقام سوم لیگ رسید. وی در سال ۱۳۷۶ به تیم دسته دومی مسعود هرمزگان پیوست و مدتی در آنجا مشغول به مربیگری شد. در سال‌های ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷ قایقران بارها تمایل خود را برای بازگشت به ملوان به عنوان بازیکن یا مربی اعلام کرد. در اوایل سال ۱۳۷۷ وی در حالی‌که همراه فرزند و همسرش در اتومبیل خود از انزلی عازم تهران بود در حوالی امامزاده هاشم با کامیون تصادف کرد و خود و فرزندش دار فانی را وداع گفتند تا یکی از مهمترین ستاره‌‌های فوتبال ایران از دست برود. ستاره‌ای که نشان داده بود در مربیگری هم همانند دوران بازی یک نام بزرگ است اما اجل مهلتش نداد.
 
امیر قلعه‌نویی
یک هافبک فوق‌العاده باهوش و تکنیکی. مردی که با آن قامت کوتاهش در میانه زمین هیچ حریفی نداشت. سرمربی فعلی تیم ملی فوتبال ایران جزو اولین بازیکنانی بود که پس از انقلاب به فوتبال رو آورد. او در سال 1358 به راه‌آهن پیوست و در سال 65 به پیراهن تیم ملی رسید. قلعه‌نویی در سال 1366 برای یک فصل به السد قطر رفت. او پس از بازگشت از فوتبال قطر در سال 67 به استقلال پیوست و حضورش در این تیم 10 سال به طول انجامید و پس از آویختن کفش‌ها روی به مربیگری آورد و به اندازه‌ای در مربیگری موفق شد و درخشید که حتی از دوران بازیگری‌اش هم جلو زد.
قلعه‌نویی موفق‌ترین کارنامه را در عرصه مربیگری بین هم‌نسلانش دارد. او مربیگری را در سال 1380 با تیم برق تهران آغاز کرد. او به‌عنوان سرمربی همراه با تیم‌های مختلف توانسته ۷ مقام قهرمانی در مسابقات رسمی (۵ لیگ برتر ایران و ۲ جام حذفی ایران) به ‌دست ‌آورد که مهمترین این قهرمانی‌ها با استقلال بود. قلعه‌نویی ۵ فصل کامل سرمربیگری تیم استقلال را بر عهده داشته و در 2 مقطع دیگر (۱۳۸۱ و ۱۳۸۷) نیز تیم استقلال را در انتهای فصل در بازی‌های جام حذفی هدایت کرد و 3 قهرمانی لیگ برتر و یک جام حذفی را برای استقلال تصاحب کرد. او در ادامه به سپاهان پیوست و 2 قهرمانی متوالی را نیز برای زردها استفاده نمود.
او در تمام این سال‌ها در لیگ برتر ایران تیم داشته و در تیم‌های مختلفی از مس کرمان و ذوب‌آهن گرفته تا تراکتور و گل‌گهر مربیگری کرده. او دو مقطع نیز سرمربی تیم ملی ایران بود. در بازه نخست پس از ناکامی در جام ملت‌های آسیا 2007 از تیم ملی کنار گذاشته شد اما برای بار دوم پس از دوران کارلوس کی‌روش در جام جهانی 2022 قطر برای بار دوم به سرمربیگری تیم ملی رسید.
 
حمید درخشان
او یک هافبک کامل بود. هافبک طراحی که دو پا بود و راست و چپ برایش فرقی نداشت. درخشان به اندازه‌ای درخشان بود که بسیاری او را جانشین علی پروین اسطوره‌ای می‌دانستند. درخشان که برعکس قلعه‌نویی افتخارات چندانی در سرمربیگری به دست نیاورده، برای اولین بار در سال 1356 به پرسپولیس پیوست و پس از 10 فصل حضور در جمع سرخپوشان به تیم القطر رفت. او از سال 1359 تا 1372 در تیم ملی بود و سال 1373 و پس از یک فصل حضور در السد دوحه با پیراهن پرسپولیس از فوتبال رفت. درخشان سابقه زیادی در سرمربیگری داشته و در چندین مقطع مختلف به عنوان نفر اول کادر فنی پرسپولیس هم فعالیت کرده است. آخرین حضور او به عنوان سرمربی در تیم سایپا بود که در سال 1401 رخ داد.
 
مرتضی کرمانی‌مقدم
اسطوره باشگاه پرسپولیس که سابقه کار در تیم هوادار به عنوان مربی را دارد، در سال 1987 به پرسپولیس رفت و در سال 1988 هم به تیم ملی دعوت شد. کرمانی‌مقدم پس از 11 سال حضور در فوتبال در سال 1998 از فوتبال خداحافظی کرد.

 

 

جستجو
آرشیو تاریخی