سرخ – قسمت هشتم
گری نویل این روزها کارشناس تلویزیونی است. یک کارشناس تلویزیونی موفق. او البته زمانی یکی از نامداران فوتبال انگلیس بود. یک دفاع راست کلاسیک که در زمانه خودش مدرن به حساب میآمد و عضوی مهم در تیم سرالکس فرگوسن بود. او زندگینامه خودنوشتی به نام «سرخ» دارد که از ۲هفته پیش در این ستون مرور بخشهایی از آن را شروع کردهایم. این شما و این قسمت هشتم این سلسله مطلب:
همچون طرفداران سیتی در سالیان اخیر بودم که بدون داشتن درجه و مقامی، بعبع میکنند. طرفداران سیتی بازی دربی را در این حد بزرگ میکردند و میگفتند که طرفداران واقعی شهر منچستر هستند ولی بازی یونایتد - سیتی هیچگاه چیز دندانگیری برای من نبود. (رقیب اصلی برای من) همیشه لیورپول بود و به لطف این رقابت دوران کودکی، همیشه هم همینگونه خواهد ماند. طرفدار فوتبال بودن هرگز تنها درباره تیمی که دوستش دارید نبوده و نیست. همچنین درباره تنفر ورزیدن به تیمهایی است که دوستشان ندارید. فوتبال انگلیسی برای داشتن نگاهی قومیتی عالی است و همیشه میان یونایتدیها و لیورپولیها حاشیه خواهد بود.
به عنوان یک کودک، باید بارها و بارها زیر دستشان رنج میکشیدم. ولی همین دلیلی بر این است که چرا هر پیروزی در ادامه زندگی برایم آنقدر شیرین بود. به همین خاطر بود که هر بار پس از پیروزی برابر لیورپول، در زمین بالا و پایین میپریدم. به همین جهت بود که همانند هر طرفدار واقعی دیگری، روبهروی طرفداران لیورپول نشان منچستریونایتد را بوسیدم. تعصب من در نهایت برایم پنج هزار پوند قیمت داشت؛ جایی که به دنبال یک گل پیروزیبخش در اولدترافورد، اتحادیه فوتبال مرا به خاطر نحوه خوشحالیام جریمه کرد. آن جریمه برایم خندهدار به نظر میرسید. همانگونه که آن موقع هم گفتم، آیا خواستشان این است که همه ما را به ربات تبدیل کنند؟ چند بار میشنویم که بازیکنان از طرفدارانشان خیلی فاصله دارند و برای باشگاهی که عضو آن هستند، ارزشی قایل نیستند؟ آنگاه فردی را بابت اینکه (عاشقی) واقعی است، جریمه میکنند؛ رقتانگیز است.