برشی از یک کتاب
زندگینامه یوهان کرویف – قسمت پایانی
یوهان کرویف فوتبالیست بزرگی بود؛ یکی از تکنیکیترین بازیکنانی که فوتبال اروپا به خود دید. عضوی تأثیرگذار در توتال فوتبال هلند بود و بعدها در دوران مربیگری هم یک مؤلف واقعی بود. او تیم طلایی بارسلونا در دهه ۹۰ را ساخت و حالا این روزها شاگردش پپ گواردیولا است که راه او را در دنیای تاکتیک پیش میبرد. از ابتدای هفته پیش بخشهایی از کتاب زندگینامه او با نام «نوبت من» را با هم در این ستون مرور کردیم. امروز آخرین قسمت این ستون را بازهم از فصل هفتم کتاب انتخاب کردیم. جایی که کرویف درباره پسرش میگوید و ظلمی که به او شده. از این میگوید که «زندگی یوردی را بارها و بارها تحت تأثیر قرار دادم چرا که در بارسلونا، درست مثل آژاکس، مردم به او میگفتند فقط به خاطر اینکه پسر مربی است، در تیم حضور دارد.»
و بعد هم در کتابش مینویسد: به همین دلیل، اولین بازی ملیاش در ترکیب تیم ملی هلند در یورو 96، بهترین اتفاق زندگیام است. انتخاب او توسط مربی تیم ملی، گاس هیدینک، لیاقت خودش بود. به هیچوجه تأثیری روی آن نداشتم. زمانی که در شهر بیرمنگام، اولین گلش را مقابل سوئیس به ثمر رساند، احساساتم در اوج قرار داشتند. در چنین لحظاتی، همه چیز از مقابل چشمانتان میگذرد. آزار و اذیتها، غیبتها، بدبختیها و بعد سی متر جلوتر از من درون زمین، اثبات این موضوع که از تمام اینها به سلامت عبور کرده است. غرورتان حد و مرزی ندارد. زیاد دچار این لحظات احساسی نمیشوم. بعضی اوقات که بازیکنی نمایشی غیرواقعی داشته باشد، مو به تنم راست میشود. اگر کسی خوب باشد، برایم معنای خاصی ندارد ولی اگر کاری استثنایی انجام دهد، به شدت تحت تأثیر قرار میگیرم. اگر توانایی چنین کاری را داشته باشید، بزرگ هستید، چیزی بیشتر از یک ورزشکار!