برشی از یک کتاب
زندگینامه یوهان کرویف – قسمت 7
یوهان کرویف فوتبالیست بزرگی بود؛ یکی از تکنیکیترین بازیکنانی که فوتبال اروپا به خود دید. عضوی تأثیرگذار در توتال فوتبال هلند بود و بعدها در دوران مربیگری هم یک مؤلف واقعی بود. او تیم طلایی بارسلونا در دهه ۹۰ را ساخت و حالا این روزها شاگردش پپ گواردیولا است که راه او را در دنیای تاکتیک پیش میبرد. از ابتدای هفته بخشهایی از کتاب زندگینامه او با نام «نوبت من» را با هم در این ستون مرور کردیم. امروز قسمت دیگری از فصل هفتم کتاب و مربوط به وقایع سال ۱۹۹۶ را میخوانید که کرویف در نهایت از سرمربیگری بارسلونا اخراج می شود:
درست مانند آژاکس، ناراحتکننده بود که همه چیز در بارسلونا به آن شکل تمام میشد. آن را مانند مأموریتی برای خودم میدیدم که تصویر بارسلونا به عنوان باشگاهی که نه زیبا بازی میکرد و نه موفق بود، تغییر دهم. پس این واقعیت که موفق بودهام به این معنی نبود که به هدفم رسیدهام، بلکه نشان میدهد تعهد من نسبت به بارسلونا بسیار فراتر از یک مربی بوده است. با این حال، مشکل بزرگ بارسلونا، خود باشگاه است. همه چیز آنجا سیاسی است. این موضوع تنفر من از سیرک مدیران را هم توضیح میدهد. مدیرانی که از احساسات برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند و فقط باشگاههای خود را زمین میزنند، ولی در نهایت، ماسکشان را برمیدارند. این اتفاق در آژاکس با هارمسن و در بارسلونا با نونیز رخ داد. خوشحالم جزئی از آن نیستم. دوران کاری من تأثیر بزرگی روی خانوادهام داشته است؛ چرا که بسیار به هم نزدیک هستیم و همیشه سعی کردیم تمام جنجالهای بیرون، تأثیر حداقلی روی ما داشته باشد، ولی به هیچ وجه برای دنی، چانتال، سوسیلا و یوردی ساده نبوده است. در بین تمام فرزندانم، یوردی بیشتر از همه تحت تأثیر قرار گرفته، اما این فشارها او را تبدیل به مرد خاص امروز کرده است. تقریباً تمام تصمیمات دوران کاریام، تأثیری عمیق روی زندگی پسرم داشت. در 1983 و زمانی که مجبور بودم به عنوان بازیکن، آژآکس را ترک کنم، او باقی ماند در حالی که من انتقامم را توسط فاینورد از باشگاه میگرفتم. زمانی که دمییر را به عنوان مربی ترک کردم، او هم مجبور شد باشگاه و دوستانش را بار دیگر وداع گوید. بعدها هم زندگیاش را بارها و بارها تحت تأثیر قرار دادم چرا که در بارسلونا، درست مثل آژاکس، مردم به او میگفتند فقط به خاطر اینکه پسر مربی است، در تیم حضور دارد.