حالا دیگر قربانزاده از سازمان خصوصیسازی خارج شده و خبری از او نیست. اتفاقاً با حکم وزیر، جانشین وزیر اقتصاد شده. این حکمی که گرفته هم عجیب به نظر میرسد دقیقاً شبیه به رفتارش در فوتبال ایران که آن هم عجیب بود. با آنکه میتوانست به عنوان مسئول یک نهاد بزرگ و قابل احترام، در سکوت کامل خبری مدیریت دو باشگاه استقلال و پرسپولیس را کنترل کند اما تلاش زیادی داشت تا با بوق و کرنا وارد فضای رسانهای کشور شود و اقداماتی انجام داد که به نظر میرسید قصد دارد نامش را «حسابی» بر سر زبانها بیندازد. قربانزاده میتوانست یک مدیر کنترلگر باشد ولی تصمیم گرفت بخشی از هیاهوی رسانهای را به خود اختصاص بدهد و از آن جهت که شغلش نزدیک به استقلال و پرسپولیس بود، مشهور شد. با این حال، مشخص نیست خروجی و نتیجه حاصل از ورودش به فوتبال چه بود؟ تقریباً هیچکس نمیداند جریانات رسانهای که پیرامون قربانزاده و سازمان خصوصیسازی شکل گرفت، چطور آغاز شد و چه سرانجامی داشت. آیا شفافسازی به سبک این مدیر جنجالی، پایانبخش تمام فسادها در دو باشگاه استقلال و پرسپولیس بود؟ تلاشهای قربانزاده برای حذف لابی و رانت در این دو باشگاه کافی بود؟ آیا مسیری که قربانزاده ساخته، توسط افراد دیگری قابل تعمیم و عبور است؟ این سؤالات، نحوه و فرایند کار قربانزاده و سازمان خصوصیسازی را تعیین میکند. آنها کار درستی کردند که به دنبال حذف کلاهبرداران از این دو باشگاه و افزایش درآمدزاییشان رفتند اما هنوز مشخص نیست این راه به کجا میرسد. در خوشبینانهترین حالت ممکن، مدیر جدید سازمان خصوصیسازی هم باید چنین رویهای را در پیش بگیرد و مقابل فساد اداری در استقلال و پرسپولیس بایستد. تعارف را کنار بگذاریم؛ همه میدانیم طی این سالها، خیانتهای بزرگی به هر دو باشگاه و هوادارانش شد که آنچه به عنوان اسناد به بیرون درز کرده، فقط بخشی از این جنایات است. امیدواریم گندمی که قربانزاده با آن همه هیاهو و هیجان در فوتبال ایران کاشته، دو روز دیگر جو ندهد!