صفحات
شماره هفت هزار و سیصد و چهل و یک - ۱۲ تیر ۱۴۰۲
روزنامه ایران ورزشی - شماره هفت هزار و سیصد و چهل و یک - ۱۲ تیر ۱۴۰۲ - صفحه ۱۱

مراتب تنزل درجه آشکار «آقای خوش‌خیال»

خواب‌های تعبیر نشده ربیعی

وصال روحانـی
روزنامه نگار
شاید محمد ربیعی مطمئن بوده باشد که تحت هر شرایطی یکی از تیم‌های «بدون مربی مانده» یا خواهان تغییر در کادر فنی خود، وی را برای لیگ بیست و سوم جذب خواهد کرد اما در اواسط فصل پیش که وی به صراحت از جدایی از تیم فوتبال مس رفسنجان صحبت کرد، قطعاً تصور نمی‌کرد که گذارش به ذوب آهن بیفتد و سرانجام سرمربی این تیم شود. شما وقتی مس رفسنجان را که تیم پنجم فصل گذشته شد ترک می‌کنید، رفتن‌تان به تیمی که نهم شده (ذوب آهن) قطعاً یک توفیق برای شما تلقی نخواهد شد و برعکس یک ناکامی و عقبگرد آشکار به حساب خواهد آمد. ربیعی آنقدر خوش‌خیال بود که حتی امید داشت سرمربیگری استقلال را به وی خواهند داد و با اینکه مدیران این باشگاه وانمود کردند که نام وی نیز جزو گزینه‌های جایگزینی ریکاردو ساپینتو بوده اما از آغاز هم مشخص بود که بخت ربیعی و همچنین ساکت الهامی و علیرضا منصوریان برای رسیدن به این سمت نزدیک به صفر است و چون هواداران این سه نفر را نمی‌خواستند و به درست یا غلط جواد نکونام را برای این مهم مناسب‌تر می‌دانستند، باشگاه هم مجبور به تبعیت از این ایده و انتصاب این مربی بود و این اتفاقی بود که افتاد.
 
یک «سرکاری» دیگر
خوش‌خیالی‌های ربیعی به این مورد منحصر نمی‌شد و او در پایان فصل گذشته که بحث انتخاب سرمربی جدید تیم ملی «امید» هم داغ شده بود، امیدوار بود که او را به این سمت برگزینند اما در این مورد هم نام‌های مربیانی همچون او، فرهاد مجیدی، مهدی تارتار و مجتبی حسینی فقط به این سبب در فهرست کم و بیش خیالی کاندیداهای احراز این سمت آمد که به نظر برسد فدراسیون در این زمینه بشدت جدی است و گزینه‌های زیادی را زیر سر دارد ولی واقعیت امر این بود که مربیان مزبور از جمله ربیعی سر کار بوده‌اند و سرانجام به رأی امیر قلعه‌نویی عمل می‌کنند و رضا عنایتی را به سرمربیگری امیدها برمی‌گزینند که این اتفاق هم افتاد.
 
رسیدن به رویای
دست نیافتنی
خواب‌های تعبیر نشده فوق، ربیعی را سرانجام به قبول پستی وا داشت که اگر وی مطمئن بود پس از جدایی از مس رفسنجان انتظار وی را می‌کشد، اصلاً به فکر جدایی از این تیم پر مهره و پر امکانات کرمانی نمی‌افتاد و همان جا بیتوته می‌کرد و به آنچه داشت (و زیاد هم بود) قناعت می‌ورزید. ربیعی البته مربی مستعدی است و اگر چنین نبود، نمی‌توانست در سه- چهار سال اخیر ابتدا مس رفسنجان را از «لیگ یک» به لیگ برتر ارتقا بخشد و سپس باعث ایستادن این تیم در رده‌های پنجم و ششم جدول رده‌بندی این مسابقات شود که برای این باشگاه کرمانی چیزی در حد یک رویای دست نیافتنی نبود.
 
«او» را روی هوا نزدند!
مشکل ربیعی زمانی بروز کرد و عمده شد که تصور کرد برپایه این دستاورد آنقدر بزرگ شده که خودش می‌تواند روی هر تیمی دست بگذارد و سرمربی آن شود حتی اگر آن تیم استقلال بزرگ و پر حاشیه باشد یا تیم ملی «امید» با همه اهمیت‌ها و حساسیت‌هایش. بواقع ربیعی از روزی که واقع‌بینی را ترک کرد و در خوش‌خیالی‌هایش غرق شد، به بن‌بست یکی دو ماه اخیر رسید. زمانی که در هر جا را که زد، جواب سلامش را ندادند و هر چه صبر کرد تا یک تیم بزرگ او را روی هوا بزند، کسی به وی اعتنایی نکرد. نتیجه این کنش‌ها و واکنش‌ها گسیل اجباری ربیعی به اصفهان و سرمربی شدن در ذوب آهن است که اگرچه تیم محترمی است اما اگر این فرایند برای ربیعی یک شکست بزرگ و عقبگرد آشکار نباشد، قطعاً یک ناکامی کوچک هم نیست. ربیعی 41 سال بیشتر ندارد و در نتیجه وقت به اندازه کافی دارد تا برای اهداف بعدی‌اش دورخیزهای عاقلانه‌تری داشته باشد و از قالب «آقای خوش‌خیال» خارج شود و دوباره به همان مربی‌ای تبدیل گردد که اکثر تیم‌های لیگ به وی چشم داشتند و دستاوردهایش را رصد می‌کردند و کم و بیش به استخدام وی می‌اندیشیدند.

 

جستجو
آرشیو تاریخی