اکثر «خارجی»های لیگ بیستودوم چنگی به دل نزدند
پیشتازان کلاس رفوزهها!
وصال روحانی
روزنامه نگار
«خارجی»های لیگ بیست و دوم فوتبال کشور کمشمار نبودند اما در پایان فصل سیلی چشمگیر از مازادها و ناکامها به راه افتاده بود و بهدردبخورها آنقدر اندک بودند که انگار در این زمینه قحطی داشتهایم. حتی موفقترین بازیکنان خارجی فصل گذشته لیگ برتر فوتبال کشور تخم دوزرده نکردند و به چیزی نایل نشدند که نمونه آن پیشتر دیده نشده باشد.
البته ریکاردو آلوز هافبک پرتغالی تراکتور با ارسال 13 پاس گل برای یارانش به آماری کمتر دیده شده در لیگ ما دستکم بین خارجیها رسید و گئورگی گولسیانی مدافع گرجستانی پرسپولیس نیز با بهثمر رساندن گلهایی بس حساس و گل کردن پنالتیهایی سرنوشتساز سهم بسزایی در قهرمانیهای سهگانه سرخهای تهرانی داشت اما اگر این موارد اندک را نادیده بگیریم، خارجیهای لیگ بیست و دوم هرگز به حدود و ثغوری نرسیدند که پول کلان استخدامشان آن را ایجاب میکرد. کوین یامگا باز هم برای استقلال خوب کار کرد ولی در حساسترین مقاطع فصل و در حالی که فقط چهار - پنج هفته به پایان لیگ و مراحل نهایی جام حذفی مانده بود، آسیب دید و از صحنه خارج شد و رافائل داسیلوا مدافع وسط برزیلی آبیها نیز اگرچه اغلب موفق ظاهر شد اما چون در پایان فصل چیزی بالاتر از رتبه سومی لیگ و شکست در فینال جام حذفی عاید آبیها نشد، نمیتوان از او تمجید کرد.
لوکادیا عالی بود اما...
یورگن لوکادیا مهاجم هلندی و توانای پرسپولیس البته ظهوری توفانوار در این تیم داشت و در 8 بازی 6 گل زد و توپهایی را گل میکرد که هیچ مهاجم ایرانی هنر و هوش بهثمر رساندن آنها را ندارد و این فوروارد فرصتشناس به واقع به همگان درس گلزنی داد، اما خروج شتابزده و توأم با بهانهگیری وی از ایران و بازنگشتن او موجب شد از جمع «خارجی»های کمشمار موفق در لیگ بیستودوم خارج بماند. در پایان فصل هم کمتر کسی از او یاد کرد، زیرا در هفتههای آخر رقابتها محمد عمری، عیسی آلکثیر و حتی مهدی ترابی که اصلاً مهاجم نیست و یک بال چپ نفوذی و گلساز و گلزن است، جور لوکادیا را به بهترین شکل کشیدند.
سر نخواستن «آنها» دعوا بود
کنکاش بیشتر در احوالات بازیکنان خارجی لیگ برتر فوتبال ایران بیش از آن که ثمری داشته باشد، عیبهای آنان را فزونتر رو میکند. وحدت هنانوف مدافع تاجیکستانی پرسپولیس در بعضی بازیها خوب کار کرد اما گلمحمدی در بسیاری از دیدارها اصلاً از او استفاده نکرد. هانسل زاپاتا در آلومینیوم در ازای هر بازی خوب دو سه نمایش بد ارائه داد و موسی کولیبالی مدافع فولاد خوزستان هم درخشش فصول گذشته را نداشت. روبرتو تورس اسپانیایی شروع خوبی در تراکتور داشت اما هرچه فصل به پایانش نزدیکتر شد، او هم کمفروغتر شد. کیروش استنلی برزیلی نسبت به فصول قبلی بسیار ضعیفتر کار کرد و کریستوفر کنت دروازهبان فولاد هم به رغم حمایت جواد نکونام و سپس علیرضا منصوریان از وی هرگز یک دروازهبان ششدانگ نشان نداد آن هم در حالی که او در فصول قبلی پیشینه بازی در سپاهان را هم داشت و در نتیجه با آیین و روال کارها در فوتبال ایران آشنا بود. چند نفر هم داشتیم که سر نخواستنشان دعوا بود. «شرزود تمیروف» چنان در پرسپولیس کمثمر بود که در نیمفصل او را به پیکان فرستادند تا بیش از این سوهان روح نشود و عزیزبک آمانوف هم در استقلال شاگرد اول کلاس رفوزهها بود. شیخ دیاباته که پیشتر در استقلال آقای گل شده، اما نیمی از فصل مصدوم بود، در پرسپولیس نه تنها بسیار کم گل زد بلکه بیلان غیبتهای برخاسته از مصدومیتاش را از 60 درصد هم عبور داد و لئاندرو پریرا برزیلی که از نیمفصل به پرسپولیس آمد تا جای لوکادیا را پر کند، برعکس آن مهاجم هلندی نه درس گلزنی بلکه درس گل نزدن را به سایرین داد. اینک معلوم نیست گلمحمدی که در تصمیمگیریهای اولیهاش مصمم به قطع همکاری با «پریرا» شده بود، چطور تجدیدنظر کرده و ظاهراً میخواهد این مهاجم بهدردنخور و اسفبار را حفظ کند.
این «دندان» را بکشید
داستان خارجیهای لیگ زمانی کاملتر میشود که متذکر شویم دو مهاجم خارجی پیرمرد مس رفسنجان (لوسیانو پریرا و گادوین منشا) اینبار برخلاف گذشته مظاهر ناکامی بودند و مجموعاً فقط شش گل زدند. فوتبال ایران اگر میخواهد همسو با رقبای اصلی آسیاییاش حرکت کند یا باید مثل آنها خارجیهای درجه یک را جذب نماید و یا به کلی دندان طمع خود را بکشد و با «داخلی»ها روزگار خود را سر کند زیرا همانطور که طی این مطلب آمد، اکثر قریب به اتفاق آنها چنگی به دل نزدند و بیشتر اسباب تأسف و حرص ناظران شدند تا موجب پیشرفت و امیدسازی.