گلمحمدی که هرگز به یک ترکیب ثابت نرسید، چگونه جامهای امسال را درو کرد
رازهای یک تحول غریب
وصال روحانی
خبرنگار
وقتی تیمی برای ششمینبار طی 7 سال بهعنوان قهرمانی لیگ فوتبال کشور میرسد، به این معنای مستقیم است که هم توان کیفی و فنی زیادی دارد و هم اصول و فرمولهای لازم برای ایستادنهای مکرر بر تارک لیگ را بخوبی آموخته است.
با این حال پرسپولیس قهرمان لیگ بیست و دوم به مشخصههای فوق اکتفا نکرد و رکوردها و مؤلفههای جدیدی را هم به ثبت رساند. هشت قهرمانی در لیگ برتر و رسیدن به 15 قهرمانی با احتساب لیگهای همه دورانهای فوتبال ایران (ابتدا لیگ تخت جمشید، بعداً لیگ آزادگان و در نهایت لیگ برتر) آماری است که پیشتر هم در اختیار سرخها بود و آنها در لیگ اخیر بر تعداد آن افزودند.
خوردن فقط 13 گل توسط علیرضا بیرانوند و ثبت تفاضل گل «به اضافه 33» اگرچه در ادوار گذشته لیگ بیسابقه نبوده اما در لیگ امسال هیچ تیم دیگری به آن نرسید و رکورد کسب 7 برد متوالی در هفتههای پایانی رقابتها هم که سببساز اصلی قهرمانی قرمزها بود، در لیگ بیست و دوم به وسیله تیم دیگری به دست نیامد. بیست برد در 30 بازی هم سرخها را رکورددار کسب پیروزی در این لیگ کرد.
روحیه تسلیمناپذیری
آمار برتر محصول ارتقای کیفیت است و چنین ارتقایی به شکل شگفتانگیزی طی هفت هفته پایانی رقابتها در کار قرمزها تحقق یافت تا آنها در کورس سهگانهای که با سپاهان و استقلال بر سر عنوان قهرمانی داشتند، سرانجام کامیاب شوند. این هنوز یک راز نشان میدهد که چگونه یحیی گلمحمدی که در «دوسوم» ابتدایی فصل هرگز نتوانسته بود مؤثرترین ترکیب ممکن را برای تیمش بیابد و بهترین مهرهچینیها را صورت دهد، سرانجام در هفتههای پایانی به این مهم نایل آمد و تیمش هر روز نسبت به روز قبلی بهتر و کاملتر کار کرد تا سرانجام به نقطه نهایی و قله موفقیت برسد. شاید هم راز قهرمانی مجدد پرسپولیس، روحیه تسلیمناپذیری و جنگندگی چشمگیر مردانش و پیروی از این شعار ورزشی شورانگیز بود؛ «هرگز ناامید نشو و تا آخرین لحظه پای مبارزه بایست.»
حرکت به سوی ساحل نجات
در ابتدای فصل که پرسپولیس امثال سعید صادقی، دانیال اسماعیلیفر، سینا اسدبیگی، سروش رفیعی، گئورگی گولسیانی و البته علیرضا بیرانوند را جذب کرده بود، به نظر میرسید که درهای بهشت از نو و بهسرعت به روی سرخها باز خواهد شد اما به دلایلی ریز و درشت و شناخته و ناشناخته مدتها طول کشید تا یحیی گلمحمدی بفهمد از میان این نفرات کارآمد جدید و حدود 20 بازیکن باقیمانده از فصل پیش کدامین را برای ترکیب فیکس برگزیند و مؤثرترین ترکیب برای آنها کدام است. این ندانستنها و ابهامها تا هفته آخر مسابقات طول کشید و به همین سبب بود که در 30 هفته رقابتها تقریباً 30 آرایش متفاوت از سوی قرمزها به میدان گسیل شد و خبری از ثبات در این تیم نبود اما سرمربی پرسپولیس بالاخره در هفت - هشت هفته پایانی بیش از پیش فهمید که کدامین ترکیبها و تغییرات برای او و تیمش اثر مثبت بیشتری دارد و با کدامیک از آنها به ساحل نجات خواهد رسید.
آنچه نمیتوان فهمید
باوجود این آگاهی دیررس و با اینکه محصول این فرایند کسب قهرمانی لیگ یعنی بالاترین دستاورد ممکن بود اما سرخها و سرمربیشان حتی در روزی که جام قهرمانی را در مشت خود دیدند، این باور را به اذهان ساطع نکردند که ترکیب حاضر در میدان (در دیدار واپسین با نساجی در قائمشهر) بهترین چیزی است که برای آنها متصور است. حتی اگر این عارضه به این سبب به وجود آمده باشد که پرسپولیس در هر یک از پستهای 11 گانه حداقل دو بازیکن همسطح داشت و گلمحمدی در گزینش بهترین و آمادهترین افراد از میان آنها دچار تردید میشد، نمیتوان فهمید که چطور یک سرمربی و همکاران پرتعدادش در پی یک فصل طولانی از این کار و تلاش قادر به درک این نکته نیستند که بهترین ارنجها برای آنها کدام است و با کدام بازیکنان برای هر دیدار خاص و به فراخور توان و شکل بازی حریفان میتوانند به بیلانها و نتایج بهتری برسند.
مراقب فصل بعد باش
شیرینی فراوان ناشی از کسب مجدد جام قهرمانی شاید از اهمیت زیاد مسأله و ابهام فوق در اذهان قرمزها کاسته باشد و حتی این عارضه را از ذهن آنان پاک کرده باشد اما اگر این ابهامها زدوده نشود و گلمحمدی نتواند با تیمش به گونهای کار کند که حجم فراوان استعدادهای موجود در تیم او آن را ایجاب میکند و بخشی قابل توجه از پتانسیل نفرات پرسپولیس مغفول و بلااستفاده بماند، شاید نتیجه نهایی فصل بعدی برای آنها همانقدر شیرین نباشد که فرجام لیگ بیست و دوم خوش و شیرین بود.
آماری که کفایت میکند
قهرمانی در جام حذفی که پس از اتمام لیگ بیست و دوم ضمیمه مقام نخست پرسپولیس در این لیگ و کاملکننده فتوحاتشان در فصل طولانی 1402-1401 شد، نشانه و بخش دیگری از روند تکاملی کار سرخها در این فصل بود. همانطور که قرمزها هر هفت بازی آخر خود را در لیگ بردند تا قصورهای قبلی خود را جبران کنند و قهرمان شوند، هر سه مسابقه باقیمانده خود از جام حذفی را هم که به سال 1402 موکول شده بود، بردند و ابتدا گلگهر، سپس هوادار و در نهایت استقلال را به ترتیب در مراحل یکچهارم، نیمهنهایی و فینال شکست دادند و جام دوم خود در این فصل را هم تصاحب کردند و طبق قواعد فدراسیون فوتبال چون هم در لیگ اول شدند و هم در جام حذفی، سوپرجام کشور نیز بدون برگزاری مسابقهای به آنها تعلق گرفت تا مثل «پرسپولیس برانکو ایوانکوویچ» در سال 1398 که هر سه جام فوق را برد، 3 جامی شوند و همه چیز را درو کنند. شاید برای نشان دادن حقانیت سرخها برای کسب این افتخارات فقط کافی باشد که تکرار کنیم آنها برنده هر 10 مسابقهای شدند که در 70 روز نخست سالجاری در چهارچوب دو جام فوق برگزار کردند و این کاری است که حتی بسیاری از تیمهای خارجی و قویتر از پرسپولیس نیز در انجام آن مشکل داشته و سرانجام در نقطهای لغزیده و کار از دستشان خارج شده است. نقصانی که تیم گلمحمدی بهطرز غریب و پرشکوهی از آن پرهیز کرد.