ضررهای بافت پیر فدراسیون فوتبال
وصال روحانـی
روزنامه نگار
شاید تهاجم کلامی اخیر محمد مایلیکهن به نایب رئیس اول فدراسیون فوتبال و دروغگو خواندن وی کار بایستهای نبوده باشد، اما از منظری عمیقتر عیبهای مهم و تأثیرگذاری بر این فدراسیون مترتب است. تجربه البته چیز خوبی است و برای هر یک از امور اجرایی به کار میآید و برای کارهای مدیریتی و فنی در فوتبال هم فاکتور مفیدی است ولی به رغم این توضیحات و بدیهیات بافت فدراسیون فوتبال کشورمان و ترکیب اعضای ارشد و اصلی آن پیر به نظر میرسد.
بافت این فدراسیون از قبل هم پیر بود اما باگذشت زمان و با باقی ماندن همان افراد در این نهاد حالا پیرتر از هر زمانی شده است. مهدی تاج که همپا با دوست دیرینش علی کفاشیان از 18-17 سال پیش فدراسیوننشین بود بر خلاف کفاشیان که سه، چهار سالی است از فدراسیون رفته، همچنان در آن حاضر است و طبعاً نه میانسال بلکه مسن و 64 ساله است و مهدی محمدنبی هم از این مرز عبور کرده است. منصور قنبرزاده دیگر عضو هیأت رئیسه هم مرز 50 سال سن را پشتسر نهاده و خداداد افشاریان نیز همینطور و فقط هدایت ممبینی دبیرکل فدراسیون است که جوانتر به نظر میرسد ولی فقط به چهره و در قیاس با نفرات فوق! به آنها بیفزایید امثال محمدرضا ساکت و سهیل مهدی را که اولی مدتها است از 50 سالگی عبور کرده و دومی هم این مرز را پشتسر نهاده و حتی میرشاد ماجدی که مدتی جوان اول فدراسیون بود حالا «میانسال نخست» این نهاد به شمار میآید و با شتاب به سوی پیری میرود و مثل روال معمول در پیران ابتدا موهای سفید شده شقیقههایش را لو میدهد و از جوان انگاشته شدن باز میدارد.
پیر بودن البته یک حسن است زیرا دریایی از تجربه را به ارمغان میآورد و کرامت انسانی آنهایی که وصفشان آمد، بلاتردید است و خداوند به آنها عمر طولانیتر همراه با عزت عطا نماید. اما برخی زوایای این قضیه و یکی دو وجه این معادله به شدت میلنگد. یکی اینکه افراد فوق آنقدر در فدراسیون ماندهاند که همچون آب برکه راکد شده و دیگر ایدههای نوینی ندارند که همسو با معادلات روز جهان باشد و فوتبال ما را به حرکتی متعالیتر درآورد. دوم اینکه در فدراسیونهای فوتبال بسیاری از کشورهای دیگر جوانگرایی نسبی یک امر مرسوم و یک ضرورت برای جاری و ساری شدن روالهای کاری مستمر و تازهتر و مؤثرتر است و از این طریق فوتبال را هر روز به بدایع و اندیشههای جدید مجهز کرده و طرق مدونتری را برای رسیدن به بیلانهای بهتر برمیگزینند.
آنچه گفتیم به سبب پیر شدن هرچه بیشتر اعضای کلیدی فدراسیون طی دو دهه اخیر و ابقای همان چهرههای امتحان پسداده و تکراری و پرهیز از پذیرفتن نیروها و نفرات نوجوتر و زیر 40 سال به درون هرم اصلی قدرت، در این فدراسیون و به تبع آن در فوتبال ما جریان ندارد و بساط موجود و روالهای کاری همانی است که در تمام 20 سال اخیر بوده و گاهی به این نتیجه واضح میرسید چیزی که در این فدراسیون وجود ندارد، جوشش زندگی و فوران جوانی است. به نظر شما از درون این بافت پیر و البته محترم چه چیزهایی برای فوتبال ما میتراود و به کدام وجوه کاری آنها میتوان امیدی بست؟