من زلاتان هستم – قسمت 7
در ادامه بررسی قسمتهای جالب کتاب زندگینامه زلاتان ابراهیموویچ، این بار به سراغ ماجرای درگیری او با لاگربک، سرمربی وقت سوئد میرسیم که بهدلیل دیر آمدن زلاتان به تمرینات، او را از تمرین اخراج کرد و جلوی رسانهها از او دفاع نکرد:
واقعاً وضعیت مسخرهای بود. چندوقت پیش با یکی تو میلان به اسم اوگوچی اون یوو درگیر شدم که بعداً قضیه شو براتون تعریف میکنم. ولی در اون مورد مدیریت از من دفاع کرد و اتحاد تیم رو حفظ کرد. هرچند حرکت من اصلاً قابل تأیید نبود. ولی ایتالیاییها همیشه اینطور عمل میکنن. جلوی مردم و رسانهها از تیم دفاع میکنن و تو فضای خصوصی از خود اعضای تیم انتقاد میکنن. ولی داستان تو سوئد فرق داشت. برا همین به مربی گفتم «این قضیه مثل آبی بود که از زیر پل رد شد.» اونم گفت من میتونم به تیم برگردم. ولی من جواب دادم «ولی من نمیام. تو میتونستی منو جریمه کنی. ولی تو از ما جلو رسانهها بد گفتی. من اینو تحمل نمیکنم.»
من به تیم ملی «نه» گفتم و همه چیز برام تموم شده بود. ولی یه حسرت دارم. اون موقع باید جنجال درست میکردم. بری یه بار ساکت و خلوت بشینی و بعد دیر بیای و تمام؟ من باید اونجا رو به هم میریختم و بعد با ماشین میرفتم تو شکم یه فواره. این جوری واقعاً میشد اسمش رو جنجال و رسوایی گذاشت.
«نباید طلب احترام کنی. باید کاری کنی بهت احترام بذارن.» معمولاً تو تیم جدید همه چیز تازه است و تو چیز زیادی نمیدونی. ولی اگه عقبنشینی کنی زمان رو از دست میدی. من به اینتر اومدم که همه چیزو عوض کنم و قهرمان لیگ بشیم. اونم بعد 17سال. بنابراین نمیشه ساکت یه گوشه ایستاد. زلاتان یه پسر بده و همش دردسر درست میکنه. این چیزا مهم نیست. داستان تیم ملی سریع به ایتالیا رسیده بود و انگار همه میگفتن این پسره اصلاً به قوانین احترام نمیذاره. انگار میخواستن بگن من بیش از اندازه بزرگ شدم و یه اشتباه بزرگم. یه کارشناس تو سوئد هم گفت «اینتر همیشه خریدهای عجیبی داره و رو کسایی قمار میکنه که فردگرا هستن. حالا یه مشکل تازه دارن!» من تو تمرینات تیم مثل همیشه جنگجو بودم. وقتی بد بودیم تو زمین داد میزدم. عصبانی میشدم. تصور من از نقش رهبری یه جور دیگه بود. میشد اینو تو چشم همه خوند که امیدشون به منه. ویرا در کنار من بود. ما دوستان برندهای بودیم که هر کاری میکردیم تا روحیه تیم بالا بره.