صفحات
شماره هفت هزار و سیصد و بیست و چهار - ۲۲ خرداد ۱۴۰۲
روزنامه ایران ورزشی - شماره هفت هزار و سیصد و بیست و چهار - ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ - صفحه ۱۶

برشی از یک کتاب

من زلاتان هستم – بخش 5

همانطور که می‌دانید زلاتان ایبراهیموویچ هفته پیش بازنشسته شد. به همین مناسبت از همان هفته پیش نگاهی انداختیم به برخی از قسمت‌های جالب کتاب زندگینامه او به‌نام «من زلاتان هستم». این قسمت باتوجه به قهرمانی مجدد پپ گواردیولا در لیگ قهرمانان اشاره دارد به حرف‌های زلاتان درباره پپ. این دو با هم مشکلات بسیاری داشتند و زلاتان اصلاً کتابش را با موضوع پپ آغاز کرده:
گواردیولا گفت: «گوش کن. ما اینجا تو بارسا، مغرور نمی‌شیم و به قول معروف رو زمین راه می‌ریم.» من گفتم: «حتماً! ردیفه.» گواردیولا ادامه داد: «پس، ما با پورشه و فراری نمیایم سر تمرین.» من سر تکون دادم. نمی‌خواستم با اون درگیر بشم یا بهش بگم آخه به تو چه ربطی داره من چه ماشینی سوار می‌شم؟ در همون زمان، با خودم فکر می‌کردم که این چی می‌خواد؟ چه نوع پیامی داره برای من می‌فرسته؟ باور کنید، برای اینکه بخوام بزرگ‌تر و نمایشی‌تر از اینی که هستم ظاهر بشم، نیازی به سوار ماشین‌های سریع شدن و پارک کردن اونا روی پیاده‌رو ندارم. من فقط عاشق ماشین‌ها هستم. اونا شور و اشتیاق به من میدن. اما من می‌تونستم پشت صحبت‌های گواردیولا، چیز دیگه‌ای رو احساس کنم. بیشتر مثل این بود که بخواد بهم بگه که ببین، فکر نکن خیلی خاصی! من همون موقع هم یک پیش‌زمینه از بارسلونا داشتم که برای من مثل مدرسه می‌موند. بازیکن‌های اونجا خوب بودن و بحثی در این نیست. مکسول هم اونجا بود، رفیق قدیمی من از اینتر و آژاکس. اما صادقانه بگم، هیچ کدوم از اونا مانند سوپراستار‌ها رفتار نمی‌کردن. این، خیلی عجیب بود. مسی، ژاوی و اینیستا و تمام گروه، بیشتر شبیه بچه مدرسه‌ای‌ها بودن. بهترین فوتبالیست‌های جهان اونجا بودن در حالی که سرشون همیشه خم بود! من هیچی از این موضوع درک نمی‌کردم. مسخره بود. اگر تو ایتالیا، تمرین دهنده‌ها به ستاره‌ها بگن بپرید، اونا برمیگردن میگن اینا واسه چیه؟ برای چی باید بپریم؟ اما اینجا، همه اون کاری رو انجام می‌دادن که بهشون می‌گفتن انجام بدید.

 

جستجو
آرشیو تاریخی