یادداشتی برای درخشش حسین طیبی در اروپا
اشکها و لبخندها
سینا فراهانی
خبرنگار
به چشمان تو اعتماد کردم و این درستترین کاری بود که در زندگیم انجام دادم...
در زندگی فوتبالی برای یک فوتبالدوست بارها پیش میآید که گریه میکند.
یک روز زیدان از فوتبال خداحافظی میکند،
یک بار توتی کفشهایش را میآویزد،
بار دیگر علی دایی چهار گوشه زمین را میبوسد.
اما خیلی که دیوانه این ورزش باشی حتی با خداحافظی مسی از بارسا و چشمان اشکبار دیبالا هنگام ترک بیانکونری (لقب باشگاه یوونتوس) هم ناخودآگاه گونههایت تر میشود.
حالا تصور کنید نیمه نهایی لیگ قهرمانان فوتسال اروپا باشد و کاپیتان تیم کشورت با عملکردی درخشان با دو گل و یک پاس گل تیمش را به فینال این رقابتها رسانده باشد و ناگهان با یک مصدومیت غیرمنتظره با چشمانی اشک بار زمین را ترک میکند.
گزاف نیست اگر بگوییم که اشکهای طیبی پالما را به فینال رساند همانطور که اشکهای رونالدو در فینال یورو 2016 بعد از خروج از زمین بهدلیل مصدومیت در فینال، پرتغال را در مقابل فرانسه پرقدرت قهرمان اروپا کرد.
حسین طیبی فوتبالیستی که دوست نداشت فوتسالیست شود در آستانه از دست دادن فینال لیگ قهرمانان اروپا بود و ما انگار بچهای اسباببازیش را گم کرده باشد، انگار دست مادری از فرزندش جدا شده باشد با گریههای طیبی گریستیم.
کاپیتانی که وقتی پشت توپ قرار میگیرد و وقتی توپ به پایش میرسد یادمان میرود که دروازه تیرک و تور کنار دروازه و بالای دروازه هم دارد و فقط لرزش میانههای تور است که انتظار ما را برآورده میکند.
فوتسال باید سالها دست بوس حسین خان شمس باشد که دست این جوان نیشابوری را در دست این ورزش گذاشت تا حالا از چیزی صحبت کنیم که محتویات رویاهای ما را هم در بر نمیگرفت.
حالا که نیمکت تیم فوتسال پالما مزین به اشکهای کاپیتان ما شده بود و دوربینهای ورزشگاه پالما آرهنا میزبان قدمهای مغموم حسین طیبی بود باید کاری میکردیم و برای ما ایرانیها چه سرمایهای بالاتر از دعاهایمان تا باز هم فرزندمان را سرپا ببینیم.
وقتی گوینده ورزشگاه نام حسین طیبی را در بازی فینال صدا نزد انگار آب سردی بر پیکره ما ریخته شد اما زمانی که لنزها نیمکت پالما را نشان داد از وزن نیمکت پیدا بود که ما موفق شدهایم.
حسین طیبی کاپیتان تیم ملی کشورمان و مسلم اولادقباد ملی پوش تیم ملی فوتسال ایران در فینال لیگ قهرمانان اروپا به میدان رفتند تا یادمان بماند همیشه روزی خواهد آمد که اشکهایمان به لبخند تبدیل خواهد شد.
وقتی آنتونیو وادیلو سرمربی پالما اولین ضربه پنالتی را به پاهای طیبی سپرد خیالش از این که عدد یک روبهروی اسم تیمش نقش میبندد راحت بود و داشت به پنالتیزنهای بعدیش فکر میکرد.
سوت پایان زده شد و چشمانی که چند روز پیش از شدت فراق فوتسال میگریست این بار میخندید و این رقص در میانه زمین طیبی و غرور جام در دستانش برای همه ما بود و چه چیزی برای ما بهتر و بالاتر از این که بالاتر از آسمان را فتح کرده و قهرمان لیگ قهرمانان فوتسال اروپا شدیم.
قصه دراماتیک طیبی و پالما که اولین بار بود به وصال یار دیرینشان رسیده بودند به ما آموخت که ممکن است میانه فتحتان اشک بریزید اما پایان هر داستانی لبخند است چرا که خدا پشت آن خوابیده است.
تبریک به شما کاپیتان عزیز ما، تبریک به مسلم اولادقباد عزیز و تبریک به مردمی که فوتسال و فوتبال برایشان چیزی ورای یک دلخوشی است.