صفحات
  • صفحه اول
  • مدیریت فوتبال
  • زیر چاپ
  • استقلال
  • منهای فوتبال
  • ورزش جهان
  • فوتبال ایران
  • پرسپولیس
  • پرونده
  • لژیونر
  • صفحه آخر
شماره هفت هزار و دویست و نود و چهار - ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
روزنامه ایران ورزشی - شماره هفت هزار و دویست و نود و چهار - ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ - صفحه ۱۴

وقتی فوتبال یتیم شــــد

معلم‌های جعلی سعید آقایی روزنامه‌نگار ورزشی

1- معلمی در فرهنگ ایران ریشه دارد. ریشه‌ای طول و دراز به قدمت تاریخ. در خرده فرهنگ‌های این سرزمین می‌گویند هر که به ما چیزی بیاموزد، ما را تا ابد عبد و عبید خود کرده. این جمله طلایی است که به معلمی جایگاه مقدس می‌دهد. یک قدیس زنده که ارج و قربش همپای والدین است. در تاریخ این دیار حکایات فراوانی از جایگاه اودیسه‌وار یک معلم نقل می‌شود؛ سینه به سینه و نسل به نسل. رسالت یک معلم فراتر از مقوله آموزش است. معلمی که در کنار آموزش، راه و رسم زندگی می‌آموزد و انسان می‌سازد. همین جایگاه رفیع و بزرگ است که یک معلم را بر قله جامعه می‌نشاند. جماعتی که ساختارهای جامعه روی شانه‌های آنها قرار دارد و قرار است نسل آینده را بسازند. این تعاریف پرطمطراق شاید در عصر جدید رنگ باخته باشد اما از حقیقت گریزی نیست. معلم، جامعه را می‌سازد و اگرچه در تندباد حوادث روزگار غریب این سرزمین تنزل درجه یافته و به لایه‌های تحتانی سقوط کرده و ارزش و اعتبارش لگدمال شده اما اهمیت آن هرگز با این سقوط از بین نمی‌رود. معلم این روزها بیشتر از اینکه در تکاپوی ساختن و تعلیم و تربیت باشد، دغدغه زندگی و معیشت و جایگاه دارد. معلمی که به اندازه‌ای نادیده گرفته شده که دیگر ساختن و آموختن را فراموش کرده. معلمی که سال‌هاست درگیر معیشت، طبقه‌بندی و رتبه‌بندی، مدرسه و... است و کار به جایی رسیده با سلاح سرد تهدید می‌شود. این سقوط آزاد، در حقیقت سقوط جامعه است چون دیگر ساخت و ساز و آموزش در این اتمسفر فراموش شده و این یک بحران خاموش است. آنجا که تعلیم و تربیت نابود می‌شود پس دیگر نسلی ساخته نمی‌شود و بحران به نسل‌های بعدی می‌رسد؛ جایی که دیگر نسلی وجود ندارد که یک جامعه را هدایت کند.
2- این بحران خاموش فقط مختص تخته و کلاس‌های درس نیست. بحرانیست که به تمامی حوزه‌های جامعه تسری و تعمیم پیدا کرده. چه آنکه معلمی تنها به کلاس درس و مدرسه محدود نمی‌شود. در ورزش و قاب مستطیل سبز معلمان بی‌شماری داشته‌ایم که در سال‌های طول و دراز انسان‌سازی مأموریت اصلی آنها بوده. مردانی که اگرچه حوزه اقتدار و تعلیم و تربیت آنها به مستطیل سبز بازمی‌گردد اما آنها هرگز در دایره توپ و تاکتیک و سیستم محصور نشدند و در کنار فوتبال، انسان می‌ساختند. مربیانی که معلمی پیشه آنها بود. پرویز دهداری گل سرسبد آنهاست که سال‌ها در ورزش و فوتبال به معلم اخلاق شهره بود و چون رفت، نامی جاودانه برای خود ساخت. اما نمونه‌های شبیه دهداری بسیارند. در همان آبادان منوچهر سالیا، در رشت احمد صومی، در انزلی بهمن صالح‌نیا، در اصفهان محمود حریری و محمود یاوری، در شیراز غلامحسین پیروانی، در مشهد برادران مهاجرانی، در تهران حسین فکری، نایب روئین‌دل، منصور امیرآصفی، پرویز ابوطالب، اردشیر لارودی و... از جمله معلمان فوتبال ایران بوده‌اند که علاوه بر نسل، انسان ساخته‌اند. مربیانی که ساختن انسان و تعلیم و تربیت برای آنها همپای فوتبال اهمیت داشته.
نسل این معلمان اما مدت‌هاست منقرض شده. در فوتبالی که مربی همراه با بازیکنانش به شکل تیکی‌تاکا شیلنگ قلیان را دست به دست می‌کند و با آنها مراوده مالی ناسالم دارد، چگونه می‌توان انتظار انسان‌سازی و تربیت داشت؟ وضعیت فاجعه‌بار فوتبال امروز و این همه کج‌روی و انحراف در فوتبال که گاه حتی به بزه ختم می‌شود، نتیجه همین تغییر منفی است. آنجا که معلمان رفتند و دیگر معلمی نیامد. این فوتبال دیگر معلمی ندارد. القاب دهان پرکن آقامعلم که این روزها به این و آن نسبت می‌دهند، مشتی واژه فیک و جعلی است. آن را باور نکنید. فوتبال مدت‌هاست معلم ندارد.

 

جستجو
آرشیو تاریخی