صفحات
شماره هفت هزار و دویست و هشتاد و یک - ۲۷ فروردین ۱۴۰۲
روزنامه ایران ورزشی - شماره هفت هزار و دویست و هشتاد و یک - ۲۷ فروردین ۱۴۰۲ - صفحه ۱۶

این زمین غصبی آباد نمی‌شود آقای توخل

غرور کار دست بایرن دارد

سینا فراهانی
خبرنگار
در زمین غصبی جواهر هم بکاری خون درو خواهی کرد!
این شاید درست‌ترین تصویر از شرایط فعلی باواریایی‌‌ها باشد.
همه چیز نشان از آشفته بازاری است که دستپخت اسطوره‌هایی است که روزی در این مستطیل سبز با هر حرکت‌شان هواداران را از جای‌شان بلند می‌کردند؛ اولیور کان و حسن صالح حمیدزیچ!
روزی که بیلد خبر از برکناری ناگلزمان با وجود هشت پیروزی پیاپی در لیگ قهرمانان و شانس قهرمانی در تمام رقابت‌ها و دوم بودن در بوندس‌لیگا تنها با یک اختلاف امتیاز نسبت به دورتموند را داد تقریباً می‌شد فکر اینجا را کرد.
ناگلزمان جوان و بی‌تجربه بود اما نه تقریباً بلکه تحقیقاً داشت همان مسیری را ادامه می‌داد که یوپ هاینکس و فلیک انجامش داده بودند و در دومین سال حضورش در حال جادو بود.
یولیان باهوش و مغرور اما عجول در حالی جایش را به مرد تازه اخراج شده‌ آبی‌های لندن داد که هنوز که هنوز است تاد بولی روی زخم اخراج توخل را باز نکرده است تا بدانیم چه شد که توماس دیگر غروب شهر لندن را ندید و مجبور به کوچ شد.
اینکه اسم عجول را روی ناگلزمان می‌گذاریم دلیلش این است که برای زیستن کنار مافیاهایی به نام کان و حمیدزیچ به تجربه‌ای بیش از حضور در مرحله‌ نیمه‌ نهایی لیگ قهرمانان با لایپزیش نیاز است.
اما اینجا در فوتبال اروپا بدتر از فوتبال خودمان همه چیز ساده اتفاق می‌افتد.
در حالی که مشغول اسکی کردن با نامزدت در دامنه‌های اتریش هستی درست وقتی که می‌آیی برای استراحت قهوه‌ای بنوشی، می‌بینی بدون اینکه متوجه شوی تیتر یک خبرگزاری‌ها شده‌ای.
«یولیان ناگلزمان در آستانه‌ اخراج از بایرن قرار دارد و توخل بزودی جایگزین وی می‌شود.»
اولی هوینس می‌گوید اگر یولیان برای اسکی مونیخ را ترک نکرده بود شاید اخراج نمی‌شد اما مسلک او و ادامه‌ دهندگان راهش این را به ما نشان نمی‌دهند.
بی‌شک روزی که توخل بار و بندیل خود را برای ترک لندن می‌بست جرقه‌ای در ذهن سران بایرن از هاربرت هاینر گرفته تا اولی کان زده شد که به نظر لوگوی بایرن بیشتر به کلاه توخل می‌آید.
سال‌هاست سران بایرن دچار سندروم ایده‌آل‌گرایی شده‌اند که فکر می‌کنند همیشه باید بهترین برای آنها و تیم‌شان باشد، غافل از اینکه شما هرچه داشته باشی همیشه یک بهتر از آنی وجود خواهد داشت.
سندرومی که گریبان بزرگانی از جمله فلیک و لواندوفسکی را هم گرفت تا رفتن‌شان باواریایی‌ها را به این جهنم برساند.
حالا یولیان که بودنش منجر به صعود از گروه مرگ و شکست پی اس جی در مرحله‌ یک هشتم چمپیونز لیگ شده بود تیمش را به کسی سپرده که تنها دستاوردش پیروزی برابر دورتموند بوده و بس. در سخنرانی‌های انگیزشی جمله‌ای به کار می‌رود که باید حمیدزیچ و کان را قاب کرده و به دیوار اتاق‌شان بزنند تا درک کنند چه بلایی بر سر فصلی آوردند که می‌توانست برای‌شان تاریخ‌سازی کند.
«برای ادامه دادن نیازی نیست تمام مسیر را بتوانی ببینی، همین که روی قدم بعدی‌ات تمرکز کنی کافی است.»
آن مسیر واهی که سران بایرن در ذهن‌شان ترسیم کرده بودند، واقعی‌اش را ناگلزمان روی کاغذ تصویرسازی کرده بود، غافل از اینکه غرور بیجا- که انگار هر کسی روی صندلی‌های این باشگاه می‌نشیند دچارش می‌شود -باعث غرق شدن کشتی‌ها شد.
تمام آن چیزی که یولیان ناگلزمان رشته کرده بود تمام و کمال توماس توخل پنبه کرد تا تنها چیزی که برای سران باشگاه بماند همان غروری باشد که بلای جان‌شان شده است.
آن اهدافی که اولی کان به خاطرش خودش را بدنام کرده است یک به یک از دست رفت.
از تلاش برای قهرمانی در چمپیونز لیگ که با یک تهاجم بی‌رحمانه در بازی رفت توسط سیتی از بین رفت، تا حذف از دی اف بی پوکال یا همان جام حذفی آلمان با آقایی فرایبورگ در زمین و حتی اتحاد رختکنی که مهم‌ترین گله‌گی تیم مدیریت مونیخی‌ها از ناگلزمان بود؛ مشت محکم مانه بر صورت سانه آن را هم به باد داد. حالا توماس مانده و یک بوندس‌لیگا که هر لحظه نفس‌های دیوار زرد وست فالن دورتموندی‌ها را پشت سرش احساس می‌کند و یک بازی از دور برگشت لیگ قهرمانانی که انگار نتیجه‌اش در همان بازی رفت مشخص شده. شاید هرکس دیگر هم جای مدیران بایرن بود، جلوی دوربین‌ها می‌گفت که ارزیابی عملکرد توخل را از فصل بعد شروع می‌کند اما حتماً آنها هم در خفا به تصمیمات‌ اشتباه‌شان می‌اندیشند و خوب می‌دانند که خوشحالی این فصل را خودشان با دستان خودشان از هواداران‌شان گرفتند.    

جستجو
آرشیو تاریخی