مرور گذرا بر دوران بازی غفور به بهانه کنارهگیری از بازیهای ملی
خداحافظی ستاره بدشانس در اوج!
رضاعباسپور
روزنامهنگار
یکی دیگر از ستارههای نسل طلایی والیبال ایران از تیم ملی خداحافظی کرد. بعد از نفراتی مانند مهدوی، غلامی، معروف، شهرام محمودی و... حالا نوبت به امیر غفور رسید که قید حضور در تیم ملی را بزند. آن هم بلافاصله پس از سال فوقالعادهای که با شهداب در لیگ برتر گذراند و برای اولین بار قهرمانی در لیگ برتر را تجربه کرد. غفور شاید حداقل روی کاغذ جوانترین بازیکن آن نسل به حساب میآمد که حالا تصمیم گرفت جا را برای جوانترها باز کند و بعد از حدود 12 سال بازی در تیم ملی بزرگسالان، از رقابتهای ملی خداحافظی کند.
دوران خاص در والیبال ایران
امیر غفور در 10 سال اخیر دوران خاصی را در تیم ملی و حتی رده باشگاهی تجربه کرد. از رقابت طولانیاش با شهرام محمودی بر سر قرار گرفتن در ترکیب اصلی تا تجربههای نه چندان خوبش در باشگاههای داخلی. او به طور متناوب جایش را با محمودی بهعنوان اولین پشتخطزن عوض میکرد و شاید یکی از دلایل روند سینوسی او هم در کنار برخی مصدومیتها همین بود. او البته معمولاً تیمهایی را هم برای بازی در لیگ ایران انتخاب میکرد که اغلب حتی با وجود داشتن ترکیب خوب و هزینه قابل توجه، باز هم نمیتوانستند به قهرمانی برسند. تیمهایی نظیر باریج اسانس که در تمام طول لیگ صدرنشین بود اما در پلیآف به جمع چهار تیم برتر هم نرسید.
نقطه عطف
شاید به جرأت بتوان گفت که پس از کنار رفتن شهرام محمودی در تیم ملی، نقطه عطف دوران بازی غفور شکل گرفت. پشتخطزن کاشانی والیبال ایران خیلی زود در دو دوره لیگ ملتها جزو بیشترین امتیازآوران لقب گرفت و در همان موج لژیونرشدن بازیکنان ایرانی، راهی ایتالیا شد.
او پس از گذراندن یک فصل خوب در مونزا، به یکی از بهترین تیمهای ایتالیا و جهان پیوست. غفور پیش از مصدومیت بخوبی از پس بازی در سطح بالاترین لیگ دنیا برآمد و در نهایت هم با لوبه قهرمان باشگاههای جهان شد. اتفاقی که در میان ایرانیها تنها او و سعید معروف آن را تجربه کردهاند.
بدشانسیها اغلب در همین شرایط به سراغ غفور میآمدند. مصدومیت شدید او در آن سال پرفشار، او را شش ماهی از والیبال و پس از آن از دوران خوبش دور کرد. حضور کوتاهمدت او در ترکیه هم چندان پرفروغ نبود تا او تصمیم بگیرد در شرایطی که جایی در تیم ملی نداشت، برای بازسازی خود به ایران برگردد و ابتدا در سپاهان و سپس در شهداب
بازی کند.
از دست دادن تیم ملی
امیر غفور در بدترین شرایط ممکن مصدوم شد. مصدومیت طولانی و ادامهداری که متصل شد به ظهور ستارههای جوان و آیندهدار در تیم ملی. از صابر کاظمی بگیر که در المپیک هم به غفور ناآماده ترجیح داده شد تا امین اسماعیلنژاد که به تازگی ستاره شده و حالا جوان اول تیم ایران لقب گرفته است. امیر غفور در پست حساسی بازی میکرد که همواره دغدغه پیداکردن جانشین برای او و شهرام محمودی وجود داشت، اما حالا زمانی از تیم ملی خداحافظی کرده که چندین چهره آیندهدار میتوانند بخوبی جای خالیاش را پر کنند.
خداحافظی در اوج
چیزی شبیه به رقص آخر تیم رؤیایی شیکاگو بولز با مایکل جردن، اسکاتی پیپن و دنیس رادمن که فیل جکسون را روی نیمکت خود میدیدند. تیم عجیب و غریبی که در سال 98 همگی میدانستند آخرین سالی است که قرار است کنار هم بازی کنند. برای همین هم به هر قیمتی که بود موفق شدند برای ششمین بار قهرمان NBA شوند تا تلخی را با پایان خوش متعادلتر کنند.
غفور هم در سالی از تیم ملی خداحافظی کرد که مؤثرترین بازیکن لیگ ایران لقب گرفت. در تمام هفتههای پایانی با اسماعیلنژاد قیاس شد و در نهایت هم نشان داد که هنوز هم میتواند بهتر از یک بازیکن 25 ساله فوق آماده
بازی کند.
غفور در چنین سالی که برای اولین بار در دوران طولانی بازی خود قهرمان لیگ برتر شد و عطایی را وادار کرد تا یک بار دیگر به اردو دعوتش کند، تصمیم گرفت تا جا را برای جوانترها باز بگذارد و سختیهای اردوهای طولانی تیم ملی و رقابتهای پشت سر هم را به جان نخرد. اتفاق فوقالعادهای که تقریباً هیچکدام از ستارههای نسل طلایی موفق به رقم زدنش نشدند و در این سطح از آمادگی از تیم کنار نرفتند.