مربی ایرانی و انضباط تیمی
آیسان سعیدی
روزنامهنگار
بازگشت امیر قلعهنویی به تیم ملی، سؤالاتی را ایجاد میکند که رسانهها باید به آن بپردازند. به عنوان مثال بحث مربی ایرانی و رفتارهای احتمالی بازیکنان بزرگ تیم ملی برای همه یک ابهام ایجاد کرده. باید به این موضوع اینگونه نگاه کرد که امیر قلعهنویی در قصه برنتابیدن بازیکنسالاری ید طولایی دارد و اتوریته خاص خودش را به موقع به بازیکن نمایش میدهد.
از سوی دیگر، ما با مربی خارجی هم قصه رفتارهای عجیب و غریب بازیکنان بزرگتر تیم ملی را تجربه کردهایم. هم برانکو در جام جهانی آلمان و هم اسکوچیچ در همین مقدماتی جام جهانی قطر، بارها شاهد رفتارهای درون گروهی بازیکنان بزرگتر تیم ملی بودهاند.
روزی باند میشدند و به علی دایی پاس نمیدادند، روزی با معاون رئیس جمهور قرار میگذاشتند تا سرمربی را کله کنند.
بنابراین قصه این نیست که مربی تیم ملی ایرانی است یا خارجی. قصه اینجاست که مربی تیم ملی اختیار کافی برای مقابله با بازیکنسالاری را دارد یا ندارد؟
اگر فردا روزی سردار آزمون یا مهدی طارمی، برای امیر قلعهنویی پشت چشم نازک کردند و او خطشان زد، من و شمای رسانهای و مدیران فوتبالی پشت سرمربی
میایستیم؟
بازیکن بزرگتر همیشه و همه جا قصه خودش را دارد. بزرگتری دارد، شیطنت دارد، باندبازی دارد و مربی هم بنا بر سیاستهای کاری خودش یا مصلحت تیم، تصمیم بگیرد که برخورد بکند یا نکند.
مربی تیم زیدان باشد یا مورینیو یا فرگوسن، بازیکن بزرگ این تمایلات را دارد و این رفتارها را انجام میدهد. منتهی برخورد مربی و اتوریته اوست که به این رفتارها شدت یا کاهش میدهد. مثال بزرگش بیرون کردن رونالدو از منچستر بود که تن هاخ انجام داد و از او حمایت کردند و نتیجهاش را هم میبینیم.
بنابراین قصه این نیست که بازیکن تیم ملی به مربی احترام بگذارد یا نگذارد. قصه این است که مربی با بازیکن چه برخوردی میکند و ما به برخورد او چه واکنشی
نشان میدهیم!