از محاکمه تلویزیونی تاریخی تا جام‌هایی که سال‌هاست از «ژنرال» دوری می‌کنند

اقتداری کمرنگ، ذهنی فرسوده

امیر قلعه‌نویی در واپسین ماه‌های سال 2007 میلادی به درست یا غلط از سرمربیگری تیم ملی فوتبال ایران برکنار شد و اینکه او اینک با سنی بسیار بیشتر از زمان نخستین انتصابش و به تبع آن با فرسودگی افزون‌تر تا چه میزان برای عملکردی بهتر آمادگی دارد، محل مناقشه و تردید فراوان است.
البته در فوتبال کشور ما «بازگشت به عقب» یک اصل رایج و آشنا است و در موارد ملی و باشگاهی مهم شاید بیش از 100 بار هم این فرایند را در ارتباط با افراد مختلف دیده باشیم اما این سؤال مهم را نمی‌توان از ذهن زدود که چطور کارهایی که 16 سال پیش از یک قلعه‌نویی بالنسبه جوان و نزدیک به نقطه اوج دوران مربیگری‌اش در اردوی ملی سر نزد، امروز در شروع ایام پیری و در واپسین روزهای دهه پنجم عمر وی قابل تحقق خواهد بود. به عبارت بهتر، چگونه و چرا از امیرخان انتظار می‌رود در فاصله چند روز تا 60 ساله شدن کارهایی مهم را آن هم در سطح ملی به انجام برساند که وی در 44 سالگی‌اش و در شرایطی بسیار بهتر از امروز از عهده آن برنیامده بود.
 
همه چیزهای از دست رفته
«تجربه» البته یک عامل مهم برای کسب پیروزی‌ها در صحنه‌های بزرگ بین‌المللی است و لابد افراد موافق با انتخاب مجدد قلعه‌نویی خواهند گفت وی اینک به یمن گذر ایام تجربه فراوانی را دارد که در سال‌های 2006 و 2007 که مقطع اول سرمربیگری وی در تیم ملی بود، بهره و سهمی از آن نداشت. اما مسأله شفافیت ذهن و نشاط روحی و اشتیاق فکری و مایه وجودی و ذاتی‌ای که فقط در ایام جوانی و شروع میانسالی در انسان‌ها خودنمایی و آنها را قادر به پرواز به سوی اهداف مهم‌شان می‌کند، چگونه از معادلات قابل حذف کردن است و چرا می‌پنداریم که فقدان این ویژگی‌ها که برخاسته از بالا رفتن سن انسان‌ها از جمله مربیان است و فرایندی عادی به شمار می‌آید، نمی‌تواند بر عملکرد آنها اثر منفی بگذارد؟ آیا مردی که در دوران اوج تجلی‌اش به سبب قدرت برخورد و شدت قاطعیتش لقب ژنرال را (به درست یا غلط) به او داده بودند، اینک نیز با افزایش چشمگیر سنش می‌تواند همان میزان رفتارهای مقتدرانه را از خود بروز بدهد و یک ژنرال واقعی برای تیم ملی باشد و آیا اصولاً تیم ملی به یک ژنرال پرهیبت احتیاج دارد یا یک مربی پر دانش؟ به واقع همه خصلت‌های «رو به آرامش و سکون رفته» امیرخان در 10 سال اخیر گویای این واقعیت است که هر چیزی که او را در زمان اقتدارش از دیگران تفکیک می‌کرد و وجه برتری او بر سایرین بود، اینک رنگ باخته و اثرگذاری‌اش به حداقل رسیده است.
 
باخت قابل فهم یا شکستی فاجعه‌وار؟
دلیل برکناری قلعه‌نویی در مرتبه اول انتخابش به عنوان سرمربی تیم ملی ایران، ناکامی پر سر و صدای این تیم در جام ملت‌های آسیای 2007 در اندونزی بود که در مرحله یک‌چهارم نهایی مقابل کره جنوبی شکل گرفت.
 طرفداران ژنرال در نفی دلایل خلع وی می‌گفتند حذف ایران فقط در ضربات پنالتی و پس از تساوی دو تیم در پایان وقت‌های عادی و اضافه روی داده و در نتیجه نه یک شکست بزرگ و فاجعه‌وار بلکه حذفی بوده که با اختلاف «یک مو» و در دومینوی ضربات پنالتی شکل گرفته که یک بازی بی‌رحمانه و شمشیر دولبه و حالت «50-50» است و هر لحظه می‌تواند به یک سمت متفاوت چرخ بخورد و عدالت قاطعی بر آن متصور و مترتب نیست و عنصر شانس و اقبال عمده‌ترین جزو تشکیل دهنده آن به شمار می‌آید. مخالفان قلعه‌نویی هم تأکید داشتند که چون باخت ایران مقابل تیمی شکل گرفته که به زعم آنها ضعیف‌ترین تیم کره جنوبی در سال‌های معاصر بوده، بنابراین نه شکستی قابل قبول و بدیهی بلکه یک باخت بزرگ بوده و از هر جهت سزاوار سرزنش است.
 
آن محاکمه معروف
برآورد صحیح هر چه بوده باشد، در بازگشت ملی‌پوشان ناکام از شرق آسیا، ژنرال را در برنامه‌ای تلویزیونی و در رودررویی با دو مربی و کارشناسی که قرار بود کار تیم ملی را نقد و عملکرد قلعه‌نویی را ارزشگذاری کنند، به گونه‌ای زیر سؤال برده و وی را کوبیدند که هنوز که هنوز است، از آن به عنوان بزرگترین محاکمه تلویزیونی یک مربی ورزشی در تاریخ از آن یاد می‌شود. در آن برنامه، یکی از دو کارشناس حاضر، رو در رو با ژنرال به صراحت به وی گفت که او زودتر از موعد برای هدایت تیم ملی انتخاب شده و چون بینش و تجربه لازم را برای این کار نداشته، با سر زمین خورده است و نتیجه گرفت که او نباید سرمربیگری تیم ملی را می‌پذیرفت و کوچکتر از این اندازه‌ها بوده است.
 
رو در رو با رقبایی بسیار قوی‌تر
اینکه در آن جلسه رسماً و به طور آشکار نه فقط به سرمربی تیم ملی فوتبال بلکه به مقام شامخ هر مربی‌ای در کشورمان توهین شد، قطعاً بیش از هر کسی در ذهن خود ژنرال مانده است اما پیش از ابراز همدردی با وی باید پرسید آیا 16 سال بعد از این واقعه، امیرخان آدمی قوی‌تر و بادانش‌تر در حرفه خود شده و آمادگی روحی و توانایی علمی لازم را برای اعاده حیثیت از خود دارد تا همه ایمان بیاورند که او از اصل و ریشه برای احراز آن پست صلاحیت داشته و فقط اسیر و مغلوب وقایعی شده که آن را اتفاقات فوتبال می‌نامند.
 اتفاقاتی که کمتر مربی‌ای راه گریز از آن را یافته و صابون آن به تن همگان خورده است. در همین راستا، این سؤال مهم‌تر هم مطرح می‌شود که ژنرال چگونه می‌خواهد اینک چیزی را به اثبات رساند که سال‌ها پیش در عین مهارت عملی و اقتدار رفتاری‌اش قادر به اثبات آن نشد و امروز که او با حریفانی بسی قوی‌تر از رقبای سال 2007 ایران روبه‌رو است، از چه طریق و با کدامین سلاح‌ها می‌خواهد آنها را مغلوب کند و اعتبار ملی از کف رفته خویش را بازیابد؟
 «او» یک مربی
 «بین‌المللی» نیست؟
وقتی صحبت از اعتبار ملی می‌شود، لازم است این را هم تذکر دهیم که در تمامی 23 سالی که از ورود امیرخان به حرفه مربیگری می‌گذرد، این ایراد پیوسته از او گرفته شده که یک مربی بین‌المللی نیست و در این سطح چیزی برای گفتن ندارد و چون وی هرگز برنده ولو یک جام کوچک در تورنمنتی بین‌المللی نشده، سند صحت این ادعا در دست است. قلعه‌نویی نه تنها همراه با تیم ملی به هیچ جام و عنوانی نرسید بلکه در تمامی این سال‌های طولانی در سطح باشگاهی هم با تیم‌های پر تعداد خود به یک قهرمانی و جام کوچک نرسیده است. بالاترین میزان توفیق او در سطح فوتبال باشگاهی آسیا، رساندن استقلال به نیمه نهایی لیگ قهرمانان سال 2014 این قاره بود. آنجا که «اف‌سی سئول» کره جنوبی در مجموع دو بازی رفت و برگشت آبی‌های تهرانی را حذف کرد و خودش فینالیست شد. ژنرال در آن سال کلکسیونی از ملی‌پوشان را در استقلال گرد آورده بود و به واقع نه استقلال بلکه شمایلی از تیم ملی را روبه‌روی تیم کره‌ای قرار داده بود و همین مسأله هم ابعاد آن شکست را بزرگتر کرد و هم حرف همیشگی مخالفان این مربی را که می‌گویند او یک مربی بین‌المللی نیست و فقط به درد همان مسابقات داخلی می‌خورد، یک بار دیگر صحیح جلوه داد و این مخالفان را به افرادی محق‌تر تبدیل کرد. برای مربی‌ای با این رزومه و کارنامه بین‌المللی بی‌رنگ و رو چه میزان بخت می‌توان در رقابت‌های بین‌المللی زمانه مدرن‌تر فعلی قائل بود و در جام ملت‌های آسیای 2023 که صد درجه سخت‌تر از جام ملت‌های آسیای 2007 خواهد بود، صاحب اقبال شمرد؟ آیا نباید یک باخت بسیار محتمل تازه در این سطح را برای ژنرال و شاگردانش در دی و بهمن 1402 انتظار کشید و آیا در آن زمان شاهد عملیات رنج‌آور و تازه دیگری از سوی مهدی تاج برای پیدا کردن یک مربی ملی دیگر (پروسه‌ای که معمولاً 4 تا 5 ماه طول می‌کشد!) نخواهیم بود؟ اینها سؤالاتی است که پس از انتخاب مجدد ژنرال برای هدایت تیم ملی، ذهن‌ها را مشغول و نگرانی‌ها را نه رفع و رجوع بلکه بسیار بیشتر از گذشته می‌کند.

 

جستجو
آرشیو تاریخی