تارقلیزاده در نقش رئیس کمیته جوانان!
تیمهای پایه قربانی تصمیمگیریهای پشتپرده
در موضوع انتخاب سرمربیان تیمهای پایه، آنچه افکار عمومی و بدنه کارشناسی فوتبال ایران را نگران کرده، نه صرفاً اسم یک مربی خاص – از جمله حسین عبدی – بلکه فرآیند انتخاب و ساز و کار مبهمی است که در سالهای اخیر شکل گرفته و عملاً نقش رئیس کمیته جوانان را به حاشیه رانده است.
چنین وضعیتی پرسشهایی جدی درباره ساختار تصمیمگیری در فوتبال پایه ایجاد میکند و نشان میدهد چرا همچنان خبری از یک نگاه تازه، ایدهای نو و انتخابهایی مبتنی بر شایستگی نیست. این نقد مطرح است که چرا علی تارقلیزاده تبدیل به محور تصمیمگیری در این حوزه شده است و چرا او در این راستا اعمال نفوذ میکند؟
نخستین نقد جدی، نبود شفافیت در ساز و کار انتخاب مربیان است. در حالی که کمیته جوانان طبق ساختار رسمی باید نقش محوری در تعیین سیاستها، برنامهها و انتخاب کادرهای فنی تیمهای پایه داشته باشد، تصمیمها عملاً در لایهای دیگر و توسط افرادی اتخاذ میشود که برخی منتقدان معتقدند ارتباط مستقیم با فوتبال پایه و تجربه کافی در این حوزه ندارند. البته این ادعاها نیازمند بررسی و شفافسازی از سوی فدراسیون است، اما همین ابهام بهتنهایی نشان میدهد که فرآیند انتخاب سرمربیان برای افکار عمومی قابل دفاع نیست. دومین محور انتقاد، تکرار انتخابهای مشابه و فقدان نوآوری در تعیین گزینههاست. بازگشت دوباره حسین عبدی – درست مانند بسیاری انتصابهای دورههای اخیر – برای عدهای نشاندهنده چرخهای بسته در فوتبال پایه است؛ چرخهای که در آن نامهای محدودی مدام تکرار میشوند و فرصتی برای ورود مربیان جوانتر، ایدههای نو یا متخصصان واقعی فوتبال پایه ایجاد نمیشود.
البته تواناییهای فنی یا مدیریتی عبدی میتواند محل بحث کارشناسی باشد، اما مسأله اصلی این است که انتخاب او نه نتیجه یک رقابت شفاف، که بیشتر حاصل ساز و کاری پشتپرده و بدون اعلام معیارهای دقیق ارزیابی به نظر میرسد.
سومین نکته، حذف نقش کارشناسی و تصمیمگیری جمعی در فوتبال پایه است. زمانی که انتخاب سرمربیان از مسیر رسمی کمیته جوانان عبور نمیکند و بهجای اتکا به ساختارهای نهادی، به تصمیم افراد معدود یا نفوذ برخی چهرهها وابسته میشود، طبیعی است که بدنه فنی و متخصصان این رشته احساس کنار گذاشته شدن کنند. نتیجه چنین روندی، کاهش انگیزه مربیان مستعد، بیاعتمادی عمومی و کند شدن روند توسعه فوتبال پایه خواهد بود.
در نهایت، مسأله اساسی این نیست که «چه کسی» سرمربی میشود، بلکه چرا شیوه انتخاب به شکل شفاف، رقابتی و بر اساس شایستهسالاری نیست. تا زمانی که فدراسیون فوتبال معیارهای رسمی، فرآیند ارزیابی و دلایل انتصابها را بهطور علنی اعلام نکند و نقش کمیته جوانان را به جایگاه قانونی آن بازنگرداند، این چرخه انتقادها و تردیدها ادامه خواهد داشت. فوتبال پایه، بیش از هر چیز، به اعتماد، برنامهریزی و انتخابهای روشن نیاز دارد؛ چیزی که در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری فقدان آن احساس میشود.
