دکتر مجید خاتونی: جامعه دل خوشی از ثروتمندان نوکیسه ندارد
اشرافگرایی مبتذل
محمدرضا رحیمپور
روزنامهنگار
در روزهایی که فضای لیگ برتر ایران با حاشیههای داوری، ضعف زیرساختها و نبود شفافیت در قراردادها همراه است، موضوع دیگری آرام و بیصدا در حال گسترش است؛ سبک زندگی عجیب برخی فوتبالیستها که گاه در تضاد آشکار با عملکرد فنی آنها در زمین بازی است.بخش قابل توجهی از بازیکنان فوتبال ایران، بویژه چهرههای مطرح، حضور پررنگی در شبکههای اجتماعی و رسانهها دارند. این حضور اما صرفاً در جهت تعامل حرفهای یا ارتباط ورزشی با هواداران نیست. بلکه بیشتر به نمایش سبک زندگی لوکس، سفرهای تفریحی خارجی و استفاده از برندهای گرانقیمت اختصاص یافته است. نکته قابل تأمل آنجاست که این نمایشها گاه بلافاصله پس از شکستهای تیمی، حذف از رقابتها یا دوران افت فنی بازیکنان منتشر میشود. برای نمونه بازیکنی که در چند هفته گذشته عملکرد چندان درخشانی نداشته و حتی مورد انتقاد رسانهها و هواداران قرار گرفته، در همان ایام تعطیلی مسابقات، تصاویری از حضورش در جزایر تفریحی منتشر میکند؛ آن هم در حالی که تیمش امسال در هیچ جامی قهرمان نشده و حتی سهمیه آسیایی هم کسب نکرده است یا بازیکنی دیگر، پس از حذف پایان فصل، بلافاصله راهی سفر خارجی میشود و در کنار خودروهای لوکس و اماکن تفریحی عکسهایی منتشر میکند که بازتاب آن در افکار عمومی، اغلب واکنش منفی دارد.
یا بازیکنی که برای عذرخواهی به یک برنامه تلویزیونی میرود تا جو علیهاش را آرامتر کند، آنقدر گاف میدهد که اوضاع برایش بدتر هم میشود.در این میان، هواداران واقعی که با وجود مشکلات اقتصادی و اجتماعی، همچنان دل در گرو تیمهایشان دارند، بیشترین آسیب را میبینند. کسانی که با علاقهای خالص به ورزشگاه میروند یا پای تلویزیون مینشینند از دیدن چنین رفتارهایی آزرده میشوند. آنها انتظار ندارند بازیکنان در زندگی شخصیشان محدود شوند اما معتقدند که باید بین نتیجه و رفتار حرفهای بازیکن تناسب وجود داشته باشد.
پیرو همین موضوع به سراغ دکتر مجید خاتونی، مدیر انجمن جامعه و ورزش و فرهنگ ایران و جامعهشناس ورزشی رفتیم تا این مشکل را ریشهیابی کنیم.
امروزه شاهد هستیم که بسیاری از فوتبالیستها سبک زندگی پر زرق و برقی را به نمایش میگذارند، از عکس گرفتن با ماشینهای گرانقیمت گرفته تا صحبت کردن درباره انتقال از تیمی به تیم دیگر صرفاً به خاطر پول. نظر شما در این خصوص چیست؟
با ظهور شبکههای اجتماعی، سبک زندگی نمایشی نیز افزایش پیدا کرده و این موضوع آثاری روی جوامع امروزی دارد.
جامعه ایرانی با توجه به شرایط نابسامان اقتصادی و نابرابریهای ناموجه که احساس میکند، دل خوشی از ثروتمندان نوکیسه ندارد. این رفتارهای نمایشی افراطی و مبتذل، شکاف طبقاتی را بازتولید میکند و این سبک نمایشی برای ورزشکاران و جامعه مضر است. در این بین، نقش رسانه بسیار مهم است، چون ورزشکاران اکنون جزو گروههای مرجع جامعه هستند و در دنیای توسعهیافته هم نقش و وظایف مهم اجتماعی از طریق ورزشکاران آموزش داده میشود، چرا که آنها برای یک جامعه الگو میشوند.
به دلیل اینکه ورزش ما حرفهای نیست، نظام دستمزد با توانایی ناهمخوان است. ارقام قراردادهای برخی ورزشکاران هم بیش از تواناییهایشان است که مورد رصد علاقهمندان ورزش و رسانهها قرار میگیرد.
شهرت ورزشکاران، یک شمشیر دولبه است؛ از یک طرف میتواند مفید باشد و الگوی مثبتی را ارائه کند که این افراد نماد تلاش هستند و با سختی و ممارست جایگاه خود را کسب کردهاند، اما از طرف دیگر، برعکس این افراد میتوانند تبلیغی برای مصرفگرایی مبتذل هم باشند.
افرادی که دچار بحران هویت هستند، نمایش بیرونی و کمالگرایی منفی را دنبال میکنند که اتکا به پول و دارایی و مدارک تحصیلی و حتی جراحیهای زیبایی به آنها معنا میبخشد. به زبان ساده هویت خود را از اشیا میگیرند.
اخیراً آقای بیرانوند مصاحبهای داشتند و گفتند که دانشجوی دکترا هستند، در حالی که حتی نتوانستند نام سه سیاره را ببرند و گفتند شانسی دکترا قبول شدهاند. تحلیل شما از این مسأله چیست؟
اینکه نهاد علمی کشور دارای اشکال و ضعف است بر کسی پوشیده نیست. مشخصاً علیرضا بیرانوند سواد علمی بالایی ندارد و هویت خود را از استعداد و تواناییهای ورزشی خود گرفته است. اصلاً نیازی نیست فردی که در بالاترین سطح ورزش قهرمانی و حرفهای فعالیت دارد، بخواهد بر مدرک تحصیلی خود اشاره و تکیه کند. اینکه بیرانوند در مقطع دکترا پذیرفته شده، جای تعجب دارد که اگر این مسأله واقعیت داشته باشد، به دلیل ساختار بیمارگون نهاد دانشگاه است.
به عنوان سخن پایانی، چه پیشنهادی برای بهبود این وضعیت دارید؟
این موضوعات نشان میدهد که حضور جامعهشناس و روانشناس در کنار تیمها ضرورت دارد و باید از طریق باشگاهها به ورزشکاران آموزش حرفهای و مهارت زندگی اجتماعی داده شود. باید آنها نسبت به جایگاهشان و تأثیر رفتارهایشان بر جامعه آگاه شوند. وظیفه باشگاهها و فدراسیونها تنها به حوزه فنی ختم نمیشود بلکه فراتر از آن باید مهارتهای زندگی و ارتباطی آموزش داده شود تا بتواند الگوی مناسبی برای حیات فردی و اجتماعی جوانان باشد.
