رگهای پرسپولیس خون تازه میخواهد
پرسپولیس، این روزها بیش از هر زمان دیگری در گرداب حواشی و ناکارآمدی دست و پا میزند و حالا در آستانه تغییرات مهمی قرار دارد. دوران مدیریت رضا درویش در باشگاه پرسپولیس، از همان ابتدا با تردیدها و انتقادهای جدی مواجه شد. رفتارهای بعضاً غیرحرفهای، اظهارات نامناسب در رسانهها، فقدان برنامهریزی دقیق در نقلوانتقالات و بیاحترامی به نهادهای هواداری، تصویری از مدیری ناکارآمد و فاقد صلاحیت لازم برای هدایت چنین باشگاه پرطرفداری را به نمایش گذاشت.
رفتار عمومی درویش، با لحن توهینآمیز نسبت به منتقدان و گفتار تحریکآمیز در مصاحبهها، بیش از آنکه وجههای از یک مدیر شایسته ارائه دهد، یادآور رفتارهای غیرمسئولانه و در نهایت این نوع برخوردها، بهجای ایجاد آرامش و اعتماد، تنها خشم و ناامیدی هواداران را برانگیخت.
از پروندههای حقوقی همراه با شکست همچون لوکادیا و دیاباته گرفته تا ناتوانی در حفظ سرمربی موفق و جذب بازیکنان ستاره، همگی گواه ضعف در تصمیمگیریهای استراتژیک و عدم آیندهنگری این مدیر است.
همچنین بلاتکلیفی در انتخاب سرمربی و بازیکنان، بویژه در آغاز فصل، نشان از عدم وجود یک برنامه مدون و رویکردی حرفهای در بازار نقل و انتقالات داشت ضمن اینکه قراردادهای پرسشبرانگیز با بازیکنان گمنام و جذب بازیکنان بیکیفیت با مبالغ نجومی، نیز بر این مسأله صحه میگذاشت.
با وجود این آنچه مهم است اینکه مشکلات موجود در پرسپولیس فراتر از اشتباهات ریز و درشت یک مدیرعامل است و آنچه این باشگاه بیش از هر چیز به آن نیاز دارد، تغییر بنیادین در نگرش و سیاستگذاریهای کلان باشگاه است. در واقع این رگها خون تازه میخواهد!
بنابراین، تعویض مدیرعامل به تنهایی، دردی را دوا نخواهد کرد و چنانچه رویکردها، سیاستها و ساختار باشگاه تغییر نکند، هر مدیرعاملی که بر مسند قدرت تکیه زند، دیر یا زود، با همان مشکلات و چالشها روبهرو خواهد شد.
پرسپولیس، نیازمند یک تحول اساسی است. تحولی که با تغییر نگرشها آغاز شود، شفافیت و پاسخگویی را سرلوحه کار خود قرار دهد، از دانش و تخصص بهره گیرد، با هواداران و رسانهها تعاملی سازنده برقرار کند و برنامهریزی بلندمدت و استراتژیک را در دستور کار خود قرار دهد.
اما آیا صرفاً برکناری یک فرد و جایگزینی او با گزینههایی مانند اینانلو یا آخوندی، میتواند التیامی بر این زخمهای عمیق باشد؟ پاسخ، با قاطعیت، منفی است.
