مس رفسنجان؛ از ظهور تا سقوط
بحران اسکناس و امید
وصال روحانـی
روزنامهنگار
شاید وصف تأسفبار مس رفسنجان در فصل جاری لیگ برتر، جای تعجبی نداشته باشد، زیرا این باشگاه سال گذشته درگیر با مشکلات بزرگی در زمینههای حقوقی و مشمول پیگرد قضایی شد و در نتیجه، نه پیشفصل مشخص و آرامی داشت و نه پس از شروع لیگ بیست و چهارم، توانست رها از آن مشکلات برای خود تدوین تاکتیک و راههای اجرایی آن را امتحان کند. به این ترتیب مس نتوانست در نقل و انتقالات، به گونهای با دست و دلبازی عمل و جذب نیرو کند. این تیم، البته امثال بهنام برزای، علی شجاعی، عیسی مرادی و فرشید اسماعیلی را استخدام کرد اما همسو با آن داود نوشیصوفیانی، رامتین سلیمانزاده، سجاد شهباززاده و محمدمهدی محبی را از دست داد. پول که سلاح اول مس در زمان تشکیل اولیه این باشگاه و وسیله اصلی جذب مهرههای متعدد و باکیفیت به این تیم بود، بعد از پیدا شدن برخی خدشههای مالی در حسابهای باشگاه و بروز مشکلاتی در کارخانه مربوطه، به جنسی کمیابتر تبدیل شد و در نتیجه تیمی که تا دو سال پیش بیمحابا پول خرج میکرد و دائماً مهرههای خوب میگرفت، امسال با مشکل کمبود بودجه مواجه شد و دستهایش برای خریدهای درشت و شایسته تازه بسته شد.
دلایل یک استعفای اجباری
محرم نویدکیا که چندینبار عزم جدایی از تیم را کرده بود، سرانجام از سوی مدیران مس متقاعد به ماندن شد اما هر هفته که از برگزاری دیدارهای لیگ امسال بیشتر گذشت، او هم بر این باور راسختر شد که ماندنش نه به سود بازیکنان است که مبالغ دریافتیشان اندک بوده و نه به نفع خود او. نویدکیا، سرانجام در پایان هفته هشتم، از رفسنجان رفت که رفت و مس دو، سه بازی اخیرش را با مربیان موقتی برگزار کرد و مسعود شجاعی که انتخاب نهایی مدیران مس برای جایگزینی نویدکیا بود، فقط در دیدار هفته گذشته مقابل استقلال در مقام سرمربی جدید مس ظاهر شد.
رویکرد به یک سرمربی برکنار شده
شجاعی که پس از یک برد، به استقلال باخت، حالا و در ایامی که لیگ برتر به سبب دیدارهای ملی تعطیل است، با حضور در تمرینات، لابد دریافته که مشکلات مس بیش از آنکه فنی و برخاسته از کمآوردنهای تاکتیکی باشد، محصول روحیه بد و مشکلات ذهنی بازیکنان است که نمیدانند فرجام کار باشگاه در ارتباط با اتهامات قضایی واردشده چه خواهد بود. تمرین دادن بازیکنان با چنین وضعیت روحیهای، کاری سخت و نتیجه گرفتن با آنها در جریان مسابقات رویدادی دشوارتر است و شجاعی برای رسیدن به این دستاوردها، باید مشکلات متعددی را حل کند که معمولاً رفع و رجوع آنها جزو وظایف مربیان نیست. حالا اینکه چرا این مدیران برای حل معضلات به شجاعی روی آوردهاند، خود محل مناقشه و تردید است زیرا وی اواخر فصل پیش به قدری در تیم هوادار تهران بد نتیجه گرفت و تن به باختهای سه، چهار گله و حتی پنج گله داد که مسئولان این باشگاه عذر او را خواستند.
همسو با یکدیگر
البته این بدان معنا نیست که شجاعی 39 ساله مربی بدی است و آیندهای در این حرفه ندارد اما وقتی باشگاهها برای جذب مربیان تازه اقدام میکنند، ملاک اول را آخرین بیلانهای کاری و نتایج مثبت یا منفی آنها قرار میدهند و سراغ مربیانی نمیروند که در واپسین مانورهای قبلیشان ناکام ماندهاند. برای سر درآوردن از سرنوشت مس، باید صبر کرد و ادامه فصل را دید و نتایج مسابقات را تعقیب کرد. اما هر طور که به انتصاب شجاعی نگاه کنیم، آن را چندان ناهمسو با وضع کلی مس رفسنجان نمییابیم. این وصف تیمی است که فاصله بین ظهور و سقوطش در فوتبال کشور چندان زیاد نبوده و هم اینک نه پول لازم را برای احیای خویش دارد و نه شور و امیدی را که لازمه چنین فرایندی
است.