رونمایی از نامه ناصر گیوهچی به غلامرضا تختی
دلنوشتهای از جنس رفاقت و جوانمردی
اسطوره ورزش ایران، اگر این روزها زنده بود، پیشکسوتی 94 ساله بود. پنجم شهریور ماه سالروز تولد جهان پهلوان زندهیاد غلامرضا تختی است که در سال 1309 در محله خانیآباد تهران به دنیا آمد. ستارهای که اگرچه در 17 دی ماه 1346 و در سن 37 سالگی چشم از جهان فرو بست اما فتوت و جوانمردی را رنگی تازه بخشید و با اینکه بیش از 56 سال از درگذشت او میگذرد اما نام و یادش همچنان زنده است. گویی که هیچگاه نمرده و همچنان فوق ستاره ورزش ایران است. حالا هم چند سالی است که پنجم شهریور ماه در تقویم رسمی کشور به نام «روز ملی کشتی» ثبت شده است.
تختی در حالی در المپیک 1952هلسینکی به مدال نقره دست یافت و در سن 22 سالگی اولین مدال المپیکیاش را در وزن 79 کیلوگرم به دست آورد که یکی دیگر از مدالآوران تیم ملی کشتی آزاد ایران در آن رقابتها، زندهیاد ناصر گیوهچی بود که او هم در وزن 62 کیلوگرم، مدال نقره را از آن خود کرد. کشتیگیری که متولد دوم اسفند 1310 و یک سال و نیم از تختی کوچکتر بود و مانند او از جنوب تهران و از خیابان مولوی رشد کرده بود. پیشکسوتی که در نهایت در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۶ در سن ۸۶ سالگی بر اثر بیماری درگذشت.
اما حالا و پس از سالها و برای نخستین بار از نامه دستنویس گیوهچی برای تختی که در تاریخ ۲۲ فروردین ۱۳۳۴ به او نوشته، توسط موزه ملی ورزش و المپیک رونمایی شده است. نامهای که حکایت فرزندان سرزمینی است که در لابهلای برگهای آن با پهلوانی و رادی قد کشیدهاند و دوستی و مرام و جوانمردی را چون آموزگاری به یادگار گذاشتهاند. در سال ۱۳۳۴ گیوهچی با تختی راهی سفری زیارتی میشوند و تا آستانبوسی مولا علی و امام حسین(ع) میروند اما دغدغه رها کردن یارش در دیاری دیگر در ذهناش باقی میماند و از تهران نامهای به تختی مینویسد که مملو از تأسف تنها گذاشتن اوست.
گیوهچی در این نامه خطاب به تختی نوشته است: «حضور محترم برادر عزیزم آقای غلامرضا تختی، پس از عرض سلام و اظهار ارادت، امیدوارم که وجود شریف در زیر سایه حضرت حسین بن علی علیهالسلام محفوظ باشد. باری اگر از راه لطف جویای حال اینجانب باشید، بحمدالله سلامتی حاصل است، به جز دوری دیدار شما، آن هم امید دارم انشاءالله بزودی زود دیدارها تازه شود. باری بنده خیلی متأسفم که تنها آمدم طهران شما را گذاشتم. امیدوارم که عفو میشود. جریان خودم را برای شما مفصل شرح دادم، امیدوارم که باعث گله نباشد. از لحاظ پولی در مضیقه بودم و اطمینان نداشتم پول برایم بفرستند. تو را به پنج عمام (امام) که قفلش را گرفتیم قصمت (قسمت) میدهم، هرچه قدر پول لازم شد، برایم بنویسید یا تلگراف میشود، فوری برایت میفرستم، انشالا فراموش ننمایید. در طهران آقای زندی و تمام ورزشکاران از من سؤال بنمودند که چرا آقای تختی را گذاشتی برود، بنده هم گفتم میروند به شام و بیروت دوماه میمانند و بر میگردد... زیاده وقت شما را نگیرم، بقاء موفقیت شما را از حضرت احدیت خواستارم. خدا را قسم میدهم بحق حسین بن علی موراد(مراد) شما را بدهد. جواب نامه را فوری بدهید منتظرم.»