درباره کارشناسانی که فوتبال را نمیشناسند
زنبورهای بیعسل
«کارشناس» عنوانی است که میشد آن را در زنده یاد «حمیدرضا صدر» جستوجو کرد. کسی که آنقدر با شیفتگی از سینما میگفت و از فوتبال مینوشت و آنها در صحبتهای خود با جاگذاری مناسب و دقیق تلفیق میکرد که به نمادی از علاقه به این دو مقوله پرطرفدار تبدیل شده بود. او در روزنامهها و مجلات ستون تحلیل داشت و به خاطر نقدهایش شناخته میشد. صدر اگرچه درباره تاریخ فوتبال اطلاعات زیادی ارائه میداد ولی به گفته خودش نسبت به دیدگاه بازیکنان و مربیان حرفهای فوتبال در سیاره دیگری به سر میبرد. با این حال او با آثاری که نوشته و صحبتهای فراوانی که بهعنوان کارشناس در تلویزیون داشته، برای همیشه نامی ماندگار از خود به جای گذاشته است.
با این حال، این خصوصیات را این روزها در کمتر کسی که پا به برنامههای تلویزیونی خصوصاً برنامه های تخصصی فوتبال میگذارند، میتوان یافت. افرادی که نه بار فنی خوبی دارند و نه رزومه و کارنامه مشخصی دارند. اتفاق نگران کنندهای که در این میان رخ میدهد، رشد قارچگونه بعضی افراد به عنوان کارشناس است. عجیب اینکه آنها بعد از چهره شدن، تیم هم پیدا میکنند و به خاطر کارشناس تلویزیون بودن، سرمربی میشوند. اتفاقی که اخیراً آن را در خصوص برخی مجریان و گزارشگران فوتبال هم شاهد هستیم. این به اصطلاح کارشناسان که مانند زنبورهایی بیعسل هستند، هیچ آوردهای برای مخاطب ندارند و اگر برنامه ورزشی و فوتبالی هم نباشد، سر از شبکههای نمایش خانگی و بازی مافیا در میآورند که تنها سود مالی برایشان دارد. این در حالی است که کارشناسی که پست مهمی در فوتبال اروپاست در آن چهرههای مهمی مانند آرسن ونگر یا مصطفی دنیزلی، با بستن قرارداد با شبکههای تلویزیونی به تحلیل و آنالیز مسابقات میپردازند و نظراتشان بازتاب زیادی در رسانههای مختلف دارد.
البته در این میان هنوز هستند کارشناسانی که این واژه برازنده آنهاست. یکی از این چهرهها، جلال چراغپور است که صحبتهایش بسیار مورد توجه علاقهمندان به فوتبال قرار میگیرد. این مربی و کارشناس فوتبال، درباره این موضوع به «ایران ورزشی» گفت: «کارشناسی یک مقوله کلان اجتماعی و آموزشی عمیق است ولی حالا به ضایعه و بیماری تبدیل شده است. چرا که فوتبال، آنقدر دربرگیرنده است که بازار سخن گفتن و خود را مطرح کردن در آن داغ است. برای همین خیلیها دوست دارند به چشم بیایند و اگر فراموش شدهاند، یادآوری شوند و سطح سواد و کارایی خودشان را نشان دهند. اما کارشناسی فوتبال ابزاری لازم دارد به نام توانایی در آنالیز فوتبال. برای آنالیز هم به دانش فوتبال نیاز است. چون چیزهایی که با چشم دیده میشود، دانشش دیده نمیشود و اگر دانش نداشته باشید و به کرات هم صحنهای را ببینید، متوجه اتفاقی که رخ داده، نمیشوید. مثل تاکتیک
compact definition که جمع شدن قسمت قسمت در دفاع، هافبک و حمله است و با جمع شدن کورکورانه متفاوت است ولی برخی از کارشناسان متوجه تفاوت این دو نمیشوند و فقط میگویند یک تیم خوب جمع شده است.»
او ادامه داد: «در این میان باید به خود مجری هم اشاره کرد که اگر بخواهد از دایره خودش خارج شود و صحبتهایی را درباره فوتبال مطرح کند، به بیراهه میرود. این آموزش غلط به جامعه است و چون در تلویزیون است، غلط آموزی عجیبی شکل میگیرد. خصوصاً اینکه در فوتبال ما همه به سرعت از هم تقلید میکنند. همه یک جور بازی میکنند و اگر موضوعی مد شود، همه همان کار را انجام میدهند. مثل پرس از جلو که همه آن را عنوان میکنند، خوب است. در حالی که پرس از جلو، گل خوردن در دقایق پایانی، 10 نفره شدن و عصبانی شدن را در پی دارد و برای همین ممکن است این نوع پرس برای آن تیم خوب نباشد.»
چراغپور یادآور شد: «فوتبال ما با معضلات دیگری نیز مواجه است و به گردهمایی نیاز دارد که باید از جامعهشناس، روانشناس، متخصص تغذیه، مدیریت، آمادگی جسمانی و کوچ در آن حضور داشته باشند و برای یک پروسه 10 ساله روی آن از سن 14 سال روی بازیکنان کار کنند تا این اشکالات رفع شود و انقلاب در جامعه فوتبال رخ دهد. در حالی که الان جزوهای که درباره مربیگری درجه دو فوتبال در کمیته آموزش فدراسیون تدریس میشود، برای 27 سال پیش است. در حالی که فوتبال بهروز شده اما کسانی که همان آموزشهای قدیم را دیدهاند، حالا به عنوان کارشناس همان حرفها را میزنند.»